فسقل خونه ما از صبح زود بیداره و بدون خستگی همچنان واسه خواب مقاومت میکنه منم شب دیر خوابیدم صبح زودم بیدار کرده
واقعا این همه انرژی رو از کجا میارن
قبلشم خانه بازی بودیم انقدر بازی کردن و عین جیرجیرک جیغ زدن
یه دختربچه دیگه هم بود انقدر شیرین زبون بود وقتی با لیا باهم حرف میزدن دلم غش میرفت واسشون
بیاین بگین کدوم از حرفای فسقلیتون بیشتر دلتون رو میبره؟
مثلا لیا برای همه چی ازم تشکر میکنه تشکراش هم با دلیله مثلا میگه مرسی مامان به لیا چایی دادی مرسی مامان واسم گل اوردی
انقدرم بامزه میگخ دلم میخواد انقدر بچلونمش

پسر من وقتی اشتباه کنه میگه سارییی،و میگه عاشقتم مامای ،بلیم صبونه بخوریم، خیلی با نمک میگه زهرا خاله رو میگه زخا خاله
خدا همه بچه هارو حفظ کنه

مثلاً وقتی دراز کشیدم میاد دولا میشه تو صورتم میگه مامان خییییلی دوسم داری؟
بقول شما با لحن کودکانه و بامزه میگه میخام قورتش بدم اون لحظه
بلا فهمیده چقدر برام عزیز و دوست داشتنی ک این سوال ازم می پرسه😍

مهشید جون عزیزم شما از پاچه سر در میاری برا این رومیزی چه پارچه ای بخرم

نیک‌مهر جونم خیلی برام شیرین زبونه
امروز بهم گفت مامانی تو خیلی مهربونی!
آخ... قلب منه این بچه! 🫀😍

ای جااان خدا حفظش کنه
خیلی شیرینن

پسر منم یه چیزی میدم میگه مچکرم
یا یه چیزی میخوره میگه اوووم خوشمزه ست دوسش دارم

پسر من به من مامان نمیگه طاهره صدا میکنه
دیشب داشت بازی میکرد یهو برگشت گفت مامان من... با ی ناز و عشوه
بعد خودش خندید و لپش قرمز شد

چند روز پرسیدم تو مهدکودک ناهار چی خوردی مامان گفت ماکارونی
بعد یکم گذشت گفتم صبحونه چی خوردید امروز
گفت یادت نبود گفتم ماکارونی🥺😅

رسا دو صداش میکنم میگه جونم مامان یا میگم برو فلان چیزو بیار میگه چشششم🥹
انقدر باحاله میگه
سفت بغلش میکنم تا جیغش در میاد

ماشاا... انرژیشون رو هزاره
پسر من صبح ۷ و ربع پاشد بعد رفت مهدکودک
من ی یک ساعت خوابیدم صبح
از مهد آوردمش
دیگه الان رو به بیهوشیه اگر بخوابه امیدوارم تا صبح بخوابه🫠

یچهو منم منم مث لیا تشکر میکنن .

ولی امروز یهو در اومد فت مامان من اعصابم خردهه گفتم برا چییییی گفت وقتی دعوام میکنی اعصابم خرد میشه ...درسته حرفش ناراحت کننده بود.ولی برا من تازگی داشت اولین بار بوط اینجور میگفت بغلش کردم سیر چلوندمش😂

خدا حفظش کنه . آناهید با هر لقمه غذا که میخوره میگه خیلی خوشمزس مامی ممنون که پختی 😍
جدیدا هم هر کی ازش میپرسه اسمت چیه میگه من آنا هستم مامانمم ناهید جونه 😄
دیشب به ددیش میگفت شما پدر مادر منین منم دخملیتونم😄
من یه مدت مریض بودم همش میگفت من نمیتونم خوشحال باشم تا آخر ازش پرسیدم چرا گفت چون مامان درد میکنه✨️

خدا دخترتو واست حفظ کنه ماشاالله 😍
دختر من خیلی بانمک حرف میزه. حروف و کلمات رو عجیب قریب میگه. شعر هم خیلی قشنگ میخونه.

ماهان من هنوز نمیتونه کامل حرف بزنه تازه داره زبون باز میکنه خیلی نگرانشم