تجربه زایمان پارت چهار

از سرویس برگشتم معاینه ک شدم داد میزدم دکترم قیافش معلوم بود نکران شده بود همش میگفت یه لحظه هیچی نگو من صدای قلبو بشنوم دوباره معاینه کرد گفت سریع اتاق عملو آماده کنید با شنیدن این صدا استرس بدی گرفتم و از ته دلمم خوشحال بودم چون از اولم دوست داشتم سزارین شم اینو ک گفت مامانم منو بغل کرد بازم گریه کرد گفت درد طبیعی رو کشیدی آخرشم سزارین شدی منو بردن اتاق عمل با همون دردای شدید ک واقعا غیر قابل تحمل بود اتاق عمل ک رفتم جای سرممو عوض کردن اینبار زدن ب اون یکی دستم به دکتر بیهوشی میگفتم بی‌حسی منو بزن بعدش سرم بزن 😂 سرمو ک زدن و بی حسی سریع دراز کشیدم رفتم برا سزارین...

چقدر زایمان تو شبیه زایمان منه با این تفاوت که من سزارین نشدم کلی درد کشیدم و بچه نمیومد آخرم دوتا پرستار رفتن رو شکمم کلی زور زدم انقدر زور زدم که الان شقاق مقعد گرفتم با وجود آمپول فشار بازم زایمانم کند پیش رفت هیچ وقت دوست ندارم که اون دردار دوباره بکشم

منی ک از هشت و نیم شب تا فردا نه و نیم صب عذاب کشیدم عذابببببب ک الانم یادم میاد گریم میگیره بندبند استخونام جدا میشدن از درد بااینک‌زایمان دومم بود و اولی راحت بود😭😭