مامانا میخوام حسی که دارموبگم تاحالا به کسی نگفتم ولی پیش شما میتونم بگم هروقت آخر هفته میشه من غصه عالمو آدم میاد توی دلم چون میریم شهرستان پیش خانواده هامون و وقتی میریم پیش خانواده شوهرم خیلی حرص میخورم همش نزدیک دهن بچمو میبوسن هرچه میگم نبوسین شوهرم میگه نبوسین گوش نمیکنه مادرشوهرم بچه رو میذاره سرپا میگه باید بمونه سرپا تنبلش کردین یا جلو کلی مرد میگه سینتو دربیار بده بهش پدرشوهرمم همش میگه مگه خودت شیر نداری یا بچه هم ازشون دور میکنم شروع میکنن چرتو پرت گفتن بهم وقتیم که شوهرم نیست اینارو میگن اصن دوس ندارم برم پیششون ولی شوهرم چون اینارو نمیبینه فک میکنه همه چی گل و بلبله بدم میاد برم اونجا دست بچمو میبوسن بعدوقتی میشورمش میگن مگه ما کثیفیم مریضیم که اینکارو میکنن هزار نظر میدن بخاطر این اخلاقاشون قید دیدن خانواده خودمم زدم ک برم شهرستان هیچجوره درست نمیشن و حرف تو کتشون نمیره آخه چکار کنم😭😭

۱۶ پاسخ

دقیقا منم ک برم پیش خانواده شوهرم کلی کارامیکنن نظرمیدن فقط توخودم میریزم یکبارجواب میدم یکبارم سکوت.گیرافتادیم باادما

وای خدا دقیقا غصه من دوباره تازه کردی من قرار برم خیلی بدم میاد با دست کثیف میرن بیرون میزنن ب اینطرف اونطرف یا پسرم حساسیت داره ب سیبیل مردا جوش میزنع الان شوهرم بوس نمیکنه از خودشون نمی‌فهمن ب خودشون میگی ناراحت میشن یا میگیرن از لب بچه بوس میکنن نظراتی ک میدن بمونه اوووف خودم خوردم 🤣🥲🤣🤣

سلام
ویروس تبخال خیلی خطرناکه مخصوصا برای نوزاد😰🥺🥺 خیلی مراقب باشید.
نمی‌فهمم چرا لب بچه رو می‌بوسن😢

وای خدا بهت صبر بده
چقدر حرص خوردم
به شوهرت بگو جون بچم الکی نیست که بخوام هیچی نگم خدایی نکرده مریض بشه
اخه لب بچه رو بوس میکنن😡😡😡 بچه انقدری رو پاهاش میزارن
ببین برو شهرستان نمیشه بخاطر این نفهما قید خانوادتو بزنی ولی خونه خانواده شوهرت نرو
هرکی بره خونه خانواده خودش

مامان نیاراد چقد وضعیتت مثل منه😭😭😭حالا تو خوبه نزدیکت نیستن من هر شبانه روز میمیرم و زنده میشم از دستشون انقد عذاب میکشم که ناراحتی اعصاب گرفتم انقد فکر میکنم

عزیزم اونا اگه بچه تو دوست داشته باشن اصلن نمیبوسنش. راه نشون دادن محبت صرفا بوسیدن نیست.
اونا با بوسیدن فقط و فقط میخوان با تو مقابله کنن.
خانواده شوهر منم همین کارو میکردن منم قطع ارتباط کردم.
امنیت و سلامت بچم از هرچیزی برام مهمتره.

خانواده شوهرم بدترن‌
مادرشوهرم لب بچه امو بوس می کرد
گفتم لب بچه مو بوس نده
۱ ماه قهرکرون باهام

آخ که حرفات حرفای دل منه همیشه. منم دلم نمی‌خواد برم شهرستان بس که حرف میزنن چرا شیر خشک میدی چرا بالشت نمیزاری چرا بچه ریزه چرا فلانه چرا و چرا .....
دیگه خسته میشم از حرفاشون بخدا یه مادر خودش به اندازه کافی چالش داره نمیدونم چرا بعضیا میشن قوز بالا قوز نمیفهمن صورت بچه رو نباید بوس کرد
مجبورم برم خانواده شوهرم اونجاست میره به مامانش سر بزنه ولی سعی میکنم ماهی یه بار بیشتر نرم که همونم کلا جنگ اعصابه

دقیقا هم دردیم عزیزم ما هم پنجشنبه ها همیشه باید بریم خونه مادر شوهرم اگه هم نریم بدشون میاد و هی حرف میزنند ، منم تا پنجشنبه میرسه خیلی اعصابم خورد میشه وقتی بچم ۵۰ روزش بود رفتم خونشون مریض بودم بچه بیگناهم مریض شد ریه هایش عفونت کرد ۴ روز تو بیمارستان بستری بود ، بهشون میگم لطفا هر کی مریضه بگید تا ما نیام اونجا بهمون نمیگن تا میرم اونجا میبینیم مریضن تا میگیم چرا نگفتین میگن مریض نیستم داریم خوب میشیم 😔😔😔😔😔

عزیزم خب دوسش دارن ک بوسش می‌کنن اگرحساسی سعی کن جلوخودشون نشوری ب بهانه عوض کردن مای بی بی ببر صورتشم بشور...
منم بابام اول همش از لبش بوس میکرد چندبار گفتم ویروس میگیره....الان دگ‌نمیبوسه
یامادرشوهرم هردفه تبخال زده انگار ن انگار همون‌جوری میبوسش من یواشکی می‌شورم کسیم ناراحت نشه

عزیزم اینقدر هم حساس نباش خوب اونا هم دوست دارن نوه شون بغل کنن بوس کنن
هرچی کمتر تو حساس باشی بهتره

من جات بودم نمیرفتم

بنظرم با همسرت برو با همسرت بیا.بعد این اتفاق واسه منم افتاده دایی من مغازه داره خب صب تا شب بیرونه هوا الودگی داره (همسرمم همینطوره ولی مراعات میکنه بچه رو میخواد بغل بگیره بوسش کنه قبلش صورتشو میشوره)ولی داییم هر صورتشو میچسبوند بوس میکرد ب قول تو نزدیک دهنشه خلاصه ی سری گفت کجا بودید گفتم دکتر گفت چرا گفتم بوسش کردیم حساسیت کرده مریض شده دکتر گفته میخوایید بوسش کنید دستشو پاشو بوس کنید اینو گفتم دیگ بوس نکرد صورتشو توام ی همچین چیزی بگو

هیچی خودتواذیت نکن

بنظرمن کلا نرو خونشون تا وقتی ک بچه ت کمی بزرگ بشه

عزيزم بهترين كار اينكه نري
بچت اينجوري مريض ميشه

سوال های مرتبط

مامان مهدا🌼 مامان مهدا🌼 ۵ ماهگی
خیلی حالم گرفته است... من بچم شیر خشک و شیشه هم میگیره ولی خودم بهش نمیدم مگر وقتی که مهمونی یا بیرون باشیم چند وقت پیش یه فوبیا به جونم افتاده بود همش میگفتم اگه یکی بخواد بچمو ازم جدا کنه راحت میتونه چون بچم شیرخشک هم میخوره و وابسته به شیر خودم نیست.. امشب خانواده شوهرم اومده بودن بعد مدت ها بچمو دیده بودن بچمم اصلا غریبی نمی‌کرد راحت باهاشون حال کرده بود و اصلا واسه من واکنشی نشون نمیداد😞مادر شوهرم به شوخی به بچم گفت بیا بریم خونه ما تو که شیرخشک هم میخوری غذا هم میخوری میتونی پیش ما بمونی(داشت به شوخی میگفت) ولی من همونجا حالم بد شد😭یعنی من اگه بمیرم این بچه هیچ اتفاقی تو زندگیش نمیفته چون راحت بخش شیر خشک میدن یا اگه بخوان ازم جداش کنن اصلا بیقراری واسه من نمیکنه😔امشب هم همش تو بغل بقیه بود اصلا بیقراری نمی‌کرد واسه من تازه واسه بقیه می‌خندید ولی وقتی پیش منه همش گریه و بیقراری😔پس کی قراره منو از بقیه بشناسه و تو بغل من احساس امنیت کنه؟ اینجوری که پیش همه راحته و بود و نبود من واسش مهم نیست😔خانواده شوهرم رو نزدیک یک ماه بود ندیده بودیم اصلا باهاشون غریبی نمی‌کرد راحت بود با همشون انگار نه انگار که مادر هم داره حتی به صدام واکنش هم نشون نمی‌داد😔😢