۱۱ پاسخ

پس از آب آمونیاک نبود ولی باز خدارو شکر فهمیدی نگران نباش دور از جون هر چیم بشه موقع زایمانته، فوقش سریع عمل می‌کنی بچت سلامت میاد بغلت

نگران نباش عزیزم توکل به خدا خداروشکر بچه کامله و موقع زایمانته

انشاءالله به خوشی زایمان کنی

دیگه با فشار روی ۱۴ دکتر احمقت دنبال زیر بغل ماره
سزارینت کنه دیگه خطرناکه
کدوم ببمارستانی؟

میخوای بری بیمارستانی ک دکترت هست ؟؟ ک زنگ زدن ب دکترت

کحا رفتی انجام دادی

عزیزدلم نگران نباش انشاالله چیزی نیست.
همنیجوری توخونه تکون پسرت خوب نبود ؟

آمین ..
ان شاءالله که به خوبی و خوشی و سلامتی بگذره عزیزم❤️

ان شالله بسلامتی بدنیابیاد

دیگه زایمان میکردی دیگه الان ۳۹هفته ای جای نگرانی نداره که

انشاالله بسلامتی بغلش بگیری و لذت مادر شدن رو با تمام وجود ببری

سوال های مرتبط

مامان 🤍𝙆𝙞𝙖𝙣🧸 مامان 🤍𝙆𝙞𝙖𝙣🧸 ۲ ماهگی
#تجربه زایمان سزارین۲
زنگ زدن به دکترم گفتن منم قرار شد برم سونو و زود جوابشو بیارم براشون رسیده بودم به خروجی بیمارستان که از زایشگاه زنگ زدن گفتن دکتر گفته یه نوار قلب بگیریم ازت بعد برو سونو..رفتم نوار قلب رو دادم قبلشم چندتا چیز شیرین خوردم هیچکدوم از نوارقلبا خوب نبود🥲به دکترم زنگ زدن دکتر گفت بستریش کنین🙁🤦‍♀️منم تنها بودم شوهرم تو ماشین بود اسم بستری رو که اوردن دست و پام شل شد استرس گرفته بودم خیلی حالم بد شد..خلاصه منو بستری کردن و هی نوار قلب میگرفتن که وضعیت بچه رو چک کنن..هررر دکتر دیگه ای بود نهایتا با۳تا نوار قلبی ک بد بودن طرف رو میبرد سزارین اجباری،،چون این وسط جون بچه در خطر بود،،ولی دکتره گاو من زیر بار نمیرفت میگفت نه اول باید امپول فشار بزنیم بهت تا۴روز درداتو بکشی بعد اگه نشد یا حال بچه بد شد میری سزارین😐منم نمیخواستم واقعا درد دوتاشو بکشم،،قرار شد روز بعد دوباره نوار قلب بدم اگه خوب بود که مرخص کنن برم سونو بعد جوابشو ببرم براشون اگرم بد بود ک امپول فشار رو شروع میکردن...
مامان النا مامان النا ۲ ماهگی
خاطره زایمان سزارین
۱۲ روز بعد وقت سزارین داشتم و اون روز آخرین ویزیت من در مطب دکترم بود. دکترم ازم پرسید حرکت جنین چطوره گفتم از دیشب خیلی مثل قبل نبوده ،شب قبلش یلدا بود و مهمونی بودیم یه لحظه با خودم فکر نکردم شاید دورم شلوغ بوده حواسم کمتر به حرکت‌هاش بوده. دکترم که آشنا هم هست تا این جمله رو شنید سریع سونوم کرد و از شانس من که صبحونه شیرینی هم نخورده بودم بچه خواب بود و کم حرکت. گفت برو nst طبقه اول ، رفتم اونجا هم بچه خواب بود و حرکت خاصی مشاهده نشد هم زمان فرستادمم آزمایش دفع پروتئین ادرار و گفت نهار بخور برگرد سونوت کنم ، نشستم پایین ساختمون از اسنپ یه ساندویچ همبر سفارش دادم که بخورم ولی همون موقع منشی دکترم زنگ زد گفت بیا بالا برگشتم تو مطب دوباره سونوم کرد گفت تماس گرفتم بیمارستان تا ۲ خودت رو برسون تا امروز سزارینت کنم ! منم گشنه ناراحت پراز بغض با مامانم حرکت کردیم به سمت بیمارستان تو راه ۴ تا لقمه از ساندویچم رو به زور قورت دادم و گریه و گریه و بغض وقتی رسیدیم شوهرمم رسید کارهای بستری رو انجام دادیم گفتن قبلش یه nst دیگه اتاق اورژانس بده، رفتم nst جنین بیدار شده بود و حرکت هاش عالی بود !!! جوابش رو برای دکترم فرستادن دکترم گفت خب مشکلی نیست ظاهرا ولی حالا چون کارهای بستری رو کردی فردا سزارینت میکنم!از ۷ صبح که بیرون بودم ۸ شب خسته و افسرده رسیدم خونه دوش گرفتم ساک ها رو چک نهایی کردیم . بهم گفته بودن تا صبح حواست به حرکت هاش باشه خلاصه تا صبح هم بیدار بودم . برای عمل ۳ بعد ازظهر وقتم داده بودن روز مادر. ساعت ۱۲ راه افتادیم به سمت بیمارستان....ادامه در قسمت دوم