گفتم نرو ، بیا حالا دیکه ول نمیکنه چیپس میخواد
گذاشتش تو بغل پسر بزرگش و رفت دسشویی
پسرم بردش تو گفتم ندین بهش ها
مادرشوهره همونطور که پاشت نیرفت گفت نمیده اصن به منم گفته نده بهش
منم دیگه نگاه نکردم
ولی دیدم نیومد بیرون و وایساده برخلاف همیشه که پیششون نمیذه
نگاه کردم دیدم دهنش پر
رفتم اوردمش گفتم دارم میگم چیپس ندین بهش خب
من اینهمه تلاش میکنم شما خراب میکنین
بازم میگه خب گناه داره😑😑😑

۷ پاسخ

منکه دورم از همههه کس و رااااحت😅😉😁

دوس دارم بزنمت ناهید😒😒😒😒

اخ اخ این جمله رو مادرشوهر منم میگه خب گناه داره میخواد
اخرش چی میخوره دیگه😣

ایشالله همیشه سالم باشه

شورت و سوتین قیمت مناسب
مخصوص مامانای گهواره ای😎
کیفیت عالی✅️
تک تک محصولات با نظر مامان ها خریداری شده✅️
سبد خریدم داریم✅️
تایپ هامو ببین 😍😍

اینجور ادما همیشه وجود دارن
مامان منم اینطوریه😁😂

حالا یکم چیزی نمیشه پسرمنم درحد دوتا دونه میخوره

مقالات مرتبط

تفاوت شیر خشک با شیر مادر
8 تفاوت شیر مادر با شیر خشک که نمیدانید!
رفتار با کودک در جمع
رفتار مناسب با کودک در جمع و در مقابل دیگران
رفتار خودخواهانه کودکان
علت رفتار خودخواهانه کودکان و برخورد مناسب با آن
کتاب خواندن برای کودک از بارداری
کتاب خواندن برای کودک از بارداری

سوال های مرتبط

مامان گیسو مامان گیسو ۱۲ ماهگی
اونجا که بودیم یه لحظه با گیسو و شوهرم رفایم بیرون مطب دکتر و برگشتیم
اومدیم تو دیدم پسر کوچیکه رو مبل نشسته طبق معمول داره چیپس میخوره
گیسو تا نایلون چیپسو دید خواست بره سمتش که من فوری بغلش کردم گفتم مصطفی پاشو چیپس و چیزاتو برر و برو تو اتاق جلو چشش نباش
اونم پاشد رفت و کیسو یه کوچولو خواست پق بزنه چون صداش اومد فوری مادرشوهرم اومد از من گرفت که ببینه چشه، وقتیم ازم میگیردش خب میگه بیا بیا پیش خودم اینا نمیخوانت یا اینا بهت هیچی نمیدن و ...
گفتم چیزیش نیست چیپس مصطفی رو دیده بهش گفتم رفت تو اتاق
حالا گیسو خوبیش اینه فوری فراموش میکنه، وایساده بود اصن همون یه لحظه بود...
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان گیسو مامان گیسو ۱۲ ماهگی
یهو دیدم بردش و رفتن تو اتاق دس کرد یه ذره چیپس داد به گیسو
فوری گفتم تورو خدا عادتش نده به اینا، اینا روشونم نوشته واسه زیر دوسال ممنوع
گفت یه ذره المی دادم بهش
دیدم خواست دوباره بده خیلی حدی گفتم نده دیگه
اومد بیرون از اتاق گفتم دوس ندارم از الان به این چیزا عادت کنه ما خودمون حتی چایم دیکه پیش گیسو نمیخوریم هیچی رو سفره نمیاریم از این چیزا مطلبا بعد الان اینجور! اینا توش پر ادویه و مواد افزودنی
از رو نرفت گفت چیپس ساده است
گفتم هرچی که هست ممنوعه واسه کیسو
گفت سیب زمینی لشکال نداره پفک بده😑
گفتم این از همه بدتر نمیخوام بخوره
گیسو رو گذاشت زمین و رفت دسشویی دیدم باز کیسو داره میره سمت اتاق
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان لیانا🪷 مامان لیانا🪷 ۱۴ ماهگی
مامانای گل کسی از این سرلاک داده به جوجوش؟داداشم رفته گرفته میگه دکتر داروخونه گفته بدین بهش منم گفتم نه عسل زیر یکسال ممنوعه گفت پرسیدم گفته حالا چند روز مونده به یکسالگیش مشکلی نیست بده بهش.خلاصه منم از دکتر دخترم پرسیدم گفت زیر یک سال ممنوعه نده بهش 😕
حالا تا دوهفته دیگه که واکسن بزنم بهش باز کنم بهش بدم.
مزش چطوریه خوبه کسی خورده یا تجربه ای داره در مورد سرلاک گندم و عسل
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان محمد مهراد مامان محمد مهراد ۱۴ ماهگی
سلام خانوما خوبید
الان بچم سرش خورد آروم دهن مامانم
دیدم گفت ای مهراد دهنم
من دیدم گریه میکنه بچه گفتم ای سرت چی شد
دیدم میگه چته بیاد بچت برینه سرمون گفتم مگه چی گفتم دیدم گریه میکنه بچس قهر کرد رفت مگه من چیزی گفتم یا حرفی زدم جلو همه گقت بچت بیاد برینه سرمون آخه مگه من چیزی گفتم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان عشقم مامان عشقم ۱۳ ماهگی
چندوقت شوهرم دخترمو نشوند رو اوپن،خودش چای میخورد،منم ظرف میشستم،دخترم قندونو ریخت،نگو اون وسط قندگذاشته دهنش،شوهرم گفت بچه چقد اب دهنش میره،گفتم داخل دهنشو نگاه کن ببین چیزی نذاشته،گفته نه من کنارشم چیزی نبود بذاره،بازم اعتماد نکردم رفتم انگشت کردم دهنش قندو دراوردم،امشبم بچه رو‌گذاشت رواوپن،گفتم مراقبش باش،گفتم حواسم‌هست مگه من بچم،همیشه میگی مراقب بچه باش،اومدم دیدم‌ یه لحظه بچه رو ول کرده دخترم داشت ازپشت سر پرت میشد پایین داد زدم پرید بچه رو گرفت،گفت یه لحظه میخواستم قطرشو بذارم یخچال،گفتم اونوقت به من میگن چرا بچتو به کسی نمیسپاری یکم استراحت کنی،من به هیچکس اعتماد ندارم حتی شوهرم،همش باید مراقب باشم،شوهرشماچجوریه؟؟؟
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان فسقلی جون🧒💜 مامان فسقلی جون🧒💜 ۱۲ ماهگی
سلام مامان گلی ها، امروز فسقل خان واکسن یکسالگیش رو زد🥺 خانم بهداشتی گفت بچت مستقل راه میره گفتم نچ، گفت به چیزی که میخواد اشاره میکنه گفتم نچ گفت هیچ کلمه ای میگه گفتم نچ، گفت باید اینا رو باهاش تمرین کنی گفتم میکنم. گفت یکسالشه دیر شده😔 دفترچه بهداشتشو ببین، تو ماشین تا خونه به خودم دلداری دادما که هیچ بچه ای مثل هم نیست ولی اومدم دفترچه رو دیدم نوشته چیزای نگران کننده ی مربوط به تکامل ایناست تازه یه مورد دیگه هم که فسقلوک من داره این بود که تو ۷ماهگی ماما و عمه و عمو میکفت الان نمیگه. من الان چون اونجا نوشته بود نگران کننده به شدت دوشاخه ی نگرانیمو زدم تو برق😔 شما بیاین بگید جا داره نگران باشم یاهنوز راه داره؟؟
مشاهده ۲۵ پاسخ دیگر
مامان بێریوان مامان بێریوان ۱۵ ماهگی
خانما دخترمو بردم بهداشت گفت وزنش زیاده چرا مولتی میدی گفتم دکتر گفته خب میگه نخیر باید اد بدی 😐 شما اد میدید؟؟
مشاهده ۱۹ پاسخ دیگر
مامان آراد مامان آراد ۱۱ ماهگی
😭😭😭😭😭😭سلام مامانای عزیز تو رو خدا نگاه عکس پسرم کنید اولین باره جوش میزنه فقط روی دوتا دستاش زده. گفتم شاید به حلیم حساسیت داشته امروز بهش دادم ولی خب چند بار بهش دادم تا حالا اولین باره اینجوری شده
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان کنجد مامان کنجد ۱۴ ماهگی
امروز گفتم یه بازی جدید کنیم با لنا اومدم خمیربازی درست کردم براش یه ذره بهش دست زد انگار خوشش نیومد دیگه بهش دست نزد🙃🙃
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان همدم وهمراز مامان همدم وهمراز ۱۲ ماهگی
مامانا دارم سکته میکنم امشب از خونه مامانم اومدیم خونه خودمون دخترم تو ماشین خوابش گرفت بعد رسیدیم خونه بغلش کردم آوردمش خونه تو حیاط دیدم چشاش باز کرده بود بعد آوردم گذاشتمش زمین دیدم چشماش بازه لباسام تو اتاق عوض کردم ی نگاه کردم دیدم چشاش بازه انگار به لامپ یا سقف خیره شده بود ولی گفتم حتما حالت خواب وبیدار یهو شوهرم از دراومد تل دیدش گفت چرا بچه اینطوریه دیدم خیره چشاش بازه اومدم نزدیکش گریه صداش زدم که یهو واکنش نشون داد گریه کرد بعد شیرش دادم دوباره چشاش بست خوابید خیلی میترسم تا حالا چنین حالتی نداشت نوشته تو اینترنت خیره شدن علامت تشنج دور از جون تورو خدا چکار کنم نه تبی داشت نه چیزی؟؟؟؟
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان آوینا مامان آوینا ۱۵ ماهگی
مامانا؟ چن روز پیش گفتم خواهرم تست گذاشته مثبت بوده.آزمایش هم مثبت بود سونوهم رفت گفت ساک حاملگی هست ۵هفته و۳ روز بودش بعد گفتم لکه ازش اومده دکتر رفت گفت چیزی نیس بهش قرص وآمپول وشیاف داده حالا میگه امروز مثل پریودی خون اومده ینی بچش افتاده؟
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان دوقلو ها مامان دوقلو ها ۱۵ ماهگی
سلام امروز ی اتفاااقی واسه دوقلوها افتاد
ساعت حدود ۲ و ۳ ظهر بود . رو مبل دراز کشیدم و گوشبو چک میکردم . یهو گفتم ببینم دوقلوها کجان،چکار میکنن...
فک کردم حالا تو اتاق خوابن و بازی میکنن،بلند شدم نگاه کردم دیدم دوقلوها نیستن
در دستشویی هم بسته بود . رفتم نزدیک دستشویی دیدم صدا میاد
دررا باز کردم دیدم پسرم تو سنگ توالت نشسته . دخترمم دستشو ب سکو ک تو دستشوی هست و گذاشته و ایستاده
تا گفتم شما اینجا چکار میکنید یهو برگشتن و ب من نگاه کردن :/
وای ب قدری حالم بد شد...
تندی اوردمشون بیرون دست و پاهاشون را شستم و لباساشون کامل عوض کردم ..ولی عصر ک شوهرم اومد بردیمشون حمومشون کردیم
دوقلو دار ها خیلی مراقب دلبنداتون باشید
من دیگه بیشتر حواسمو جمع میکنم😵‍💫🫠
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان آراد وآدرینا مامان آراد وآدرینا ۱۵ ماهگی
سلام تو تاپیک‌های تو تاپیک‌های قبلیم گفتم که پسرم تبش تا ۴۰ درجه رفت پریروز امروز بعد نگاه کردم می‌بینم شکمش دونه زده از چی می‌تونه باشه فقط روی شکمشه صلاًم بی‌حال نیست
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان کلوچه مامان کلوچه ۱۳ ماهگی
امروز شوهرم رفت سرکار برگشت چون برق نبود
نداشت دخترم بخوابه دخترمم صبح بلند شده بود همش نق میزد نمیذاشت غذای شوهرمو بذارم
اومد رفت اتاق گفتم بیا پذیرایی بخور غذاتو گفت باشه بعد من گفتم اخجون و اینا چون اکثرا تو اتاق گفت چرا انقد. گیر میدی میام خونه خوبه برم بیرون خونه نباشم خونه نیام و از این حرفا منم گفتم دیگه بهت نمیگم بیا از این بدو میاد باید همیشه پیشش مظلوم باشم
بعد دیگه هیچی ظهر خوابید شوهرم اومدم دخترمو بخوابونم حرف زد بلمدش کرد نذاشت بخوابه
بعد اومدم بعد از ظهری برم بیرون دخترم گریه گریه گریه دیگه لباسمو درآوردم دخترمو با حرص برداشتم لباسشویی درآوردم بهش شیر دادم خوابید
از صبحش دلم گرفته بود بخاطر حرفش عنتر آقا حوصله دخترمو نداشتم امروز الان دلم براش میسوزه
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان مهرسانا🧚‍♀️ مامان مهرسانا🧚‍♀️ ۱۲ ماهگی
دیشب به معنای واقعی روح از بدنم خارج شد...
مهرسانا از سر شب دوسه درجه تبش رفت بالا داره دندون آسیاب درمیاره گفتم اوکی مثل تنام واکسنا و سریای قبل با پاراکید کنترل میکنم 😌
پایین ک نیومد هیچ ساعت ۳ دیدم ناله میکنه تب سنج دیجیتالو رو پیشونیش گرفتم ۳۸/۹
داخل گوشش گزاستم ۴۰
گفتم چی میگه این دستگاه لابد خرابشده دیگه مهرسانا تو بدترین حالت ابش از ۳۷ بالاتر نرفته باباش ور رفت با دستگاه باتریشو عوض کرد ...
مثل اینکه نمیخواستیم قبول کنیم ۴۰ درجه تبو .
سریع پوشکو کندم بیرون روی شدید سبز رنگ کل رختخواب و لباسش کثیف شد بچم حضیون میگفت دست میزد
بردیمش حموم با آب ولرم شستیمش دوباره تا اومدم پوشکش کنم دوباره بیرون روی دوباره شستشو
یهو دیدم داره میلرزه باباش کفت بپیچش تو بچه داره تشنج میکنه پیچیدمش تو پتوی خودم فشارش دادم به سینم گفتم خدایا به بچم رحم کن مرگمو جلو چشمام دیدم تا ۹ صبح بالاسرش تبسنج بدستم هرچقدم پاراکید دادم بی تاثیر بود دیگه داشتم میبردمش دکتر ک دیدم شوهرم زنگ زد که اقای دکتر فلانی رو تا نیم ساعته دیگه میارم بالاسر مهرسانا
حالا دکتره کیه همکار پدر شوهر مفلوکم بود تو آزمایشگاه(پدر شوهرم‌تکنسین آزمایشگاه بود)
دکتره اومد چه دکتری یه پیرمرد تریاکی خودش دکتر لازم بود ..
مشاهده ۲۹ پاسخ دیگر