۸ پاسخ

عزیزم قشنگ درکت میکنم چون منم افسردگی گرفتم خییییلی سخته انگار هیچی دست خودت نیس همش حسای بد دارم
ولی نباید بزاری بهت غلبه کنه به مرور بهتر میشه

سعی کن کمک بگیری از بقیه ،اگه شرایطش رو داری برو باشگاه ،به شدت توی ترشح هورمون شادی و کم شدن استرس تاثیر داره

فقط بهت یه خبر خیلی خوب میدم ،الات فشار بچه داری روت زیاد و عملا هیچی از زندگی نمی فعمی صبور باش به زودی مرحله به مرحله بچه مساقل میشه و اوصاعت خیلی بهتر میشه ،منم همبن جور بودم ،حدودا دیگه یک و نیم ساله که شد خیلییییی اوضاع خوب تر شد

منم والا الان همش ی خودم میگم چ دنیایع مسخره ای شده
اصلا یکجوری شدم
ولی بعد از زایمان شبا یواشکی گریه میکردم
کلا سیر شده بودم از این دنیا همه چی برام مسخره شده بود خیلی داغون بودم ولی تغذیه آت سالم باشه ب مرور خوب میشه
مادرشوهرم اومده بالا میگ دخترت ماله خودتونه چون دختره بچه پسر دوست داشت والا تو شهر غریبم بعضی وقتا یک حرفایی میزنه بهم منم موندم چکار کنم

خوب عزیزم به چی فکر میکنی هرچی فکرتو مشغول کرده سعی کن حلش کنی من خودم خیلی نگران سلامت پسرم بودم همسرم کلی بهم کمک کرد هر وقت نگران چیزی بودم بلافاصله نوبت دکتر میگرفت که خیالم راحت بشه کمتر سعی کن تو نت بچرخی بشین فیلم ببین با دوستات صحبت کن یک زمانی برای خودت برو بیرون خرید کن قدم بزن با همسرت و بچه سه تایی برین بخدا من خودم حالم داغون بود ولی از یک جایی دیگه گفتم باید خوب بشم

عزیزم منم یه مدت اینجوری بودم چند سال قبل همش حس میکردم اگر بمیرم دخترم چی میشه یا همش منتظر خبر بد بودم یا مرگ عزیزامو تجسم میکردم جوری که از صدای تو کوچه هم وحشت زده میشدم کارم به دکتر عصاب کشید کلی قرص و دارو که فقط می‌خوابیدم و دردی ازم دوا نمی‌کرد دکترم یه راه حل خوب بهم داد که البته انجامش یکم سخت بود

عزیزم
الهی آمین
درسته واقعا
ب نظرم به جا اینکه بخوای سعی کنی حواستو پرت کنی بشین ریشه ای حل کن
از نظر تغذیه و مکمل ها به خودت برس
برا خودت وقت بزار
از خونه بزن بیرون حتی تایم کوتاه
از آدمهای منفی دوری کن

اخ ک چقد سخته منم اولاش گریه میکردم الان ب این چیزی ک تو میگی رسیدم

سوال های مرتبط