امروز محمدحیدر از اون روزاش بود که دلش میخواست همش شیر بخوره و تو بغلم باشه، جوری که تو بغلم میخوابید و میذاشتمش تو تختش بیدار میشد.❤️
دیگه با هر وسیله ای که میشد سعی کردم یه خورده از خودم جداش کنم و ارومش کنم که بتونم بخوابم یا کارامو بکنم، از جمله پستونک🫠، تو کالسکه اش گذاشتمش در حد نماز و ناهار درست کردن اروم بود و دوباره... رو تشک بازیشم که کلا اروم نشد🥴
تا اینکه به خودم گفتم محدثه، درسته خوابت میاد ولی پسرت <امروز> و این <لحظه> به تو احتیاج داره نه فردا ، نه یه ساعت دیگه.❤️👩‍🍼
الان محمدحیدر خوابیده و من به کارامم رسیدم و خیلی خوشحالم که اون موقع که به من نیاز داشت کنار پسرم بودم❤️👩‍👦

دعا کن خدا به منم یه محمدحیدر سالم و صالح بده🥹

ای جانم
بهترین کارو کردی

احسنت به تو ☺️😍😍😍

عزیزم تشک بازیش چقد شد؟؟

تشک بازی چقد گرفتی عزیزم خیلی قشنگه تو بازار ندیدم ازش

عزیزم 🥲خیلی قشنگ بود.اگه همیشه خودمونو بزاریم جای کوچولوهامون میتونیم بهتردرکشون کنیم و همه چی خیلی قشنگتر میشه💛✨️

چه اعصاب قوی داری

😍😍👌🥺🥺