۹ پاسخ

سوند رو اگر صبح زایمان کردی حدودا شب در میارن وقعی که می‌خوای راه بری

وقتی میری تو بخش هنوز حس نمیکنی دستشویی داری حتی وقتی جدا میکنن هم طول می‌کشه حسش بیاد

قبل اینکه راه بری در میارن عزیزم وگرنه چند ساعت رو تختیم دستشویی رو چیکار کنیم 😂

نه تو بخش در میارن بعد این ک سری رفت میخوای راه بری

سوند تو مجاریِ ادراری هست ربطی ب واژن نداره
خونریزی از واژنه
مسیرش جداست😄

تا از روتخت نتونی پاشی برا دستشویی اینا باید باشه

نه در نمیارن تا فرداش ک بلند بشی از تخت بعد سوند داخل مجاری ادراریه خونریزی از رحمه

تو بخش درمیارن چون چند ساعت نمیتونی راه بری که بخوان تو ریکاوری دربیارن.هروقت پاهات حس اومدن خواستی راه بری درمیارن

سوال منم هست😩

سوال های مرتبط

مامان عسل مامان عسل روزهای ابتدایی تولد
مامان بلكا مامان بلكا هفته سی‌ونهم بارداری
مامان کارن 🥹🥰 مامان کارن 🥹🥰 روزهای ابتدایی تولد
مامان 😘آراز مامان 😘آراز روزهای ابتدایی تولد
نزدیکای ۶/۳۰ بود رسیدیم بیمارستان
کلی برف و بارون اومده بود از شبش خیلی هوا سرد شده بود منم ک استرس خالی بودم بیشتر میلرزیدم
ساعتای ۷ و ربع بود که صدامون زدن بریم بخش زنان مدارکمون رو تحویل بدیم
رفتیم اونجا ولی انقد شلوغ بود که تا ۸ فقط معطل شدیم تا مدارکمو ازم بگیرن و لباس پوشیدم
ساعتای ۹ اومدم نوار قلب بچه رو گرفتن و برامون شانت زدن که اینا تا ساعتای ۹/۳۰ باز طول کشید
به بقیه خانومای اونجا سوند میزدن اما من سوند نزدم گفتم با دکترم هماهنگ کردم واسم اتاق عمل قراره سوند بزنه

بعد از ۹/۳۰ دیگه هیچ کاری نداشتم بجز انتظار و انتظار
حالا مگه نوبتم می‌شد
دیگه همه رو کم کم راهی کردن فقط دو سه نفری مونده بودیم
یکم حالت ضعف و تشنگی داشتم
تحمل کردم بالاخره ساعت ۱۱و نیم سوار ویلچرمون کردن و بردن طرف اتاق عمل

اونجا باز به جز من یکی جلو تر تو نوبت انتظار نشسته بود اون خانوم رو ساعت ۱۱و۴۵ بردن و من تنها اونجا موندم
همش تو اون مدت دعا میکردم قرآن میخوندم و ناخودآگاه اشکم در میومد
بالاخره یکی از کادر اتاق عمل ساعت ۱۲/۲۰ بود اومد دنبالم گفت بریم اتاق عمل
دنبالش راه افتادم رسیدیم به یه اتاق خیلی دلباز یه تخت وسط بود و چند تا چراغ بالای سرش
راسش فک نمیکردم اونجا اتاق عمله 🤷🏻‍♀️😂فک کردم فقط سوند میزنن یا کار دیگه ای میکنن اونجا رفتم رو تخت خوابیدم اومدن فشارمو گرفتن ‌بهشون یاد آوری کردم ک سوند ندارم برام بزنن

یکم طول کشید تا دکتر و بقیه بیان حدود ساعتای ۱۲/۴۰ بود دکتر اومد فوری برام بی حسی زدن