ی زمانی اول حاملگی تهوع شدید و یبوست و هزار کوفت و زهرمار داشتم توی اون اوضاع میگفتن بزار چند ماه بگذره سر معده ت بسوزه میفهمی سختی چیه گذشت حالت تهوع جاشو ب چیزای دیگ داد اما اوضاع بهتر بود گفتن بزار سنگین بشی میفهمی ۹ماهم شد سنگین شدم اما اوضاع بهتر از قبل بود گفتن بزار دنیا بیاد خواب و خوراک نمیزاره برات دنیا اومد بی خوابی داشت اما بهتر از حاملگی بود گفتن بزار دندون دربیاره پدرتو درمیاره دندوناش نیش زد سخت بود اما اوضاع بهتر از نوزادی بود گفتن بزار چهار دست و پا بره سرویست میکنه چهاردست و پا رفت سخت بود اما سرویس نشدم اوضاع خیلی بهتر از قبل بود حالام میگن بزار راه بیوفته خونه خرابت میکنه و من حالا مطمئنم اتفاق خاصی قرار نیست بیوفته و فقط قراره اوضاع راحتتر از قبل باشه یکسال از روزی ک پسرم دنیا اومده گذشته وقتی ب پشت سرم نگاه میکنم اون مراحل واقعا سخت بوده و من فقط ی زن قوی میبینم و میگم ک دمم گرم الان حاضر نیستم برگردم ب عقب اما میدونم ک هرچقدرم سخت باشه ما مادریم از پسش برمیایم:) خلاصه ک تو هر مرحله ای از مادر بودن هستین اطرافیان از نگاه خودشون میبینن و با توان خودشون مقایسه میکنن قدرت مادر بودن ترو نمیبینن پس با حرف دیگران ک وایی قراره سرویس بشی استرس نگیرین از سرویس شدن خبری نیست اوضاع هم رفته رفته بهتر میشه هرچقدرم سخت باشه میشه از پسش اومد :)

۵ پاسخ

عالی 🥰🥰😘

آفرین دقیقن فقط بلد بودن انرژی منفی بدن ب ادم من م عین تو خیلی خوشحالم راحتم
اون دوره نفغ بی خوابی 3 ماه کوچیک بودنش ترس از هرچیزی الان خداروشکر خوبع راحتم

دروووود

عالییی👌👌
دقیقا همینطور
من آدمی بودم ک اگه از خواب با صدای چیزی می‌پریدم انقدر غرررر میزدم به همه
اما الان شب تا صبح ده بار با صدای آدرینا بیدار میشم و باز صبح سرحال به کارام میرسم 💪💪
مادر بودن خیلی قشنگ🤩

میدونی بقیه فقط بلدن نا امیدی بدن
من دوران بارداریمو دوست داشتم فقط سماه اول بد بود
اما حرفای بقیه واقعا مذخرف و رومخه
عه بچت لاغر شده هیچی نمیدی بهش
زمان ما اینطوری نبود ک شما شاهانه زندگی میکنین
و....
یعنی این ادما باید دهنشون باز باشه فقط یچیزی بلغور کنن
ادما بعضی اوقات فقط ی کور سوامیدی میخوان ک ادامه بدن اما بقیه دریغ میکنن و حالشو روز ب روز بدتر میکنن

سوال های مرتبط

مامان دلانا🩷🐣 مامان دلانا🩷🐣 ۱۲ ماهگی