روزایی که تصمیم دارم یکاری بکنم
حالا هر چی
حموم کنم ، مو شونه کنم ، جارو بکشم ، غذای خاصی درست کنم
و بچه ها نمیزارن
عصبی ترین ادم میشم!
شب ک نخوابیدم
۳ ساعت جسته‌گریخته خوابیدم

از صبح هم درگیر بچه ها بودم فقط
غذا و شیر نورا
شیر محیا
پی پی کرد بشور
پی پی نکرد ، ماساژ بده
۶ بار محیا رو خوابوندم اما فقط چرت زده ، زود بیدار شده
تو گهواره نمیموته ، میخواد بزارمش زمین ک اینجوری هم باید بشینم پیشش!

اصافات کمد لباسو جدا کردم
لباسارو چیدم
اما اونایی ک برراشتم هنوز پخش اتاقن
ی سوپ برا افطار درست کردم و چنتا بال سرخ کردم

اینکه از صبح تا شب فقط درگیر بچه داری ام و ی زندگی تک بعدی دارم
حالمو بد میکنه
اینکه به هیچ برنامه ای نمیرسم حالمو بد میکنه

واقعا من مقصرم؟!
اره

از نطر بعضی مادر های سوپر
من نمیتونم خواب بچه هامو باهم تنظیم کنم
تا این بخوابه ، اون یکی بیدار میشه

معزم درد میکنه

اوووراستی لباسای بچه هارو اتداختم ماشینتو بالکن پهن کردم ، حین پهن کردن ، افتاب زد ب سرم ، سر درد شدمممممم

۱۲ پاسخ

اصلا اینجوری فکر نکن که هیچ کاری نکردی ....
شما داری سخت ترین کار که تربیت فرزنده رو انجام میدی
اما میفهمم آدم دوست داره یه تایمی برای خودش باشه و فعالیت های مختص به خودش داشته باشه ...
ببین حتی اگه شده یک ربع در روز رو اختصاص بده به خودت ...
همین یک ربع ها کلی حالتو خوب می‌کنه

اره تو مقصری منم مقصرم چون مغزمون رگ به رگ بود نتونستیم درست حسابی پیشگیری کنیم که الان وضعیتمون این نباشه

الهی دورت بگردم ، یه مدتم اینجوریه دیگه ، من هر وقت این حسا میاد سراغم به خودم میگم ببین ۳۰ سال راحت زندگی کردی خوردی و خوابیدی و هرکار دوست داشتی کردی یه چند سالی هم اینجوریه بعد دوباره به روال قبل برمیگرده ، البته که میدونم دوتا پشت همی رو نمیشه با یه دونه من مقایسه کرد واقعا برات دعا میکنم خدا انرژی و اعصاب فولادی بده بهت ولی اینم یه مدته میگذره دورت بگردم ، کولیک محیا بهتر بشه خیلی راحت تر میشی عزیزم ، اونوقت میتونی ساعت خابشونو باهم تنظیم کنی ، وگرنه بچه دو ماهه که اصا خابش دست ما نیست که بخای تنظیمش کنی قربونت بشم ، واسه سردرد که گرفتی همیشه تو بالکنم با عینک آفتابی برو ، همه بهم میخندن ولی خب میگرنم میگیره تو آفتاب بیچاره میشم واسه همین بالکنم عینک میزنم

عزیزم من یکی دارم همون یکی اوایل شب ها بیدار بود نمیخوابید طی روز من کارداشتم نمیخوابیدم عصبی میشدم افسرده میشدم چون خوابم کم بود تو ک حق داری الان دوتان . تا اینکه روزا میخوابیدم ک شب ها بیدار باشم بازم شوهرم کمک میکرد بیدار میشد من میخواببدم کم میاوردم

عزیزم نیت نکن که صبح بلند میشی فلان کار انجام میدی چون من هر وقت از شب قبل برا فردام تصمیم گرفتم. دخترم تمام روز گریه کرد و نتونستم به یکیشم برسم کارات. لحضه ای انجام. بده یهویی باش از هر فرستی استفاده کن برا خواب حموم. ظرف شستن و جارو کردن همه اینا دیدی اونا دو دقیقه خوابیدن. تو نباید اون دقیقه رو بشینی و گرنه هیچ کاریت جلو نمیره

منکه یدونه بچه دارم همین حس و حالو دارم،احساس ناتوانی،تک بعدی بودی،عصبی،دلخور...هممون انگار حالمون خوب نیس و هیچکسم نمیفهمه

جاتون خالی من دخترم امروز حسابی خوابیدیم و الان بیدارشدیم کارامون بکنیم 😂😂😂یعنی من صبح شش بیدار شدم صبحانه شوهرم دادم هفت رفته بعد خوابیدیم تا ۱۱ تا ۲ هم بیدار بودم باز خوابیدیم تا چهار نیم

کلمه به کلمه تو درک میکنم عزیزم
تازه این همه کار می‌کنیم تهش هم میگن همه بچه میارن ولی اینقدر نمینالن

دقیقا منم همینم ولی امروز که شوهرم بود بچه هام دیر شب خوابیده بودن تا ظهر خواب بودن سپردم بهش صبح زود بلند شدم همه جارو تمیز کردم غذا گزاشتم شب قبلشم بچم هی میخوابید پنج دقه بعد بیدار میشد ساعت۲خوابش عمیق شد منم بیهوش ولی بازم به حموم رفتن نرسیدم هنوز گزاشتم اخر شب یا فردا صبح

من کشو لباسارو ریختم تمیز کنم از ظهر وقت نکردم

منو توصیف کردی انگار تو خونه ی منی
رد دادم کم آوردم از خودم بدم میاد فک میکنم فقط منم ک از پسش برنمیام

ینی روزه میگیری باابن حالت؟
وقتی میزاریش زمین ی لباس نیمه کثیفت ک بوتو میده کنارش بزار
مادربودن واقعااااا خیلیییییی سخته

سوال های مرتبط