تجربه زایمان طبیعی تو ۳۸ هفته و ۴ روز:
جمعه ۱۷ اسفند رفته بودیم خونه مادر همسرم برای شام خلاصه که از عصر تا حدودا ساعت ۰۱:۳۰ شب اونجا بودیم ساعت ۲ رسیدیم خونه خودمون و ساعت ۳ رفتم تو تخت برای خواب،انقباض داشتم و دردای ریز ولی چون دو شب قبل هم انقباض های این شکلی داشتم گفتم حتما مثل شبای قبل بعد یه ساعت تموم میشه ولی تموم نشد و من انقباضام ادامه داشت واسه همین بیدار موندم و از رو ساعت چک میکردم و میشمردمشون که دیدم دارن منظم میشن خلاصه ساعت ۶ صبح یچیزی مثل حباب داخل واژنم ترکید و فهمیدم که کیسه آبم ترکیده!
سریع بلند شدم و خودمو رسوندم به توالت،تا روی توالت فرنگی نشستم کیسه آبم شروع به ریزش کرد و مقدارش هم خیلی زیاد بود،اومدم بیرون همسرمو بیدار کردم و گفتم وقت رفتن به بیمارستانه🥺🥲😍
ساک بچه و خودم از قبل آماده بود و نامه بستری هم دکترم یه هفته قبل بهم داده بود خلاصه راه افتادیم سمت بیمارستان ساعت ۰۷:۳۰ رسیدیم رفتیم سمت بلوک زایمان مدارک رو تحویل دادم و کارام انجام شد لباسامو عوض کردم و ساعت ۰۸:۰۰ رفتم واسه معاینه بهم گفت ۴ سانتی و دردام کاملا تا ۶ سانت قابل تحمل بود هر یک ساعت یکبار معاینه میشدم و تا ۷ سانت که رسیدم دیگه تحمل دردامو نداشتم و درخواست اپیدورال کردم و سریع آقای دکتر اومدن اتاق و برام انجام دادن و دردام خیلی آروم شد البته قبل از اپیدورال داخل سرومم آمپول تزریق کردن که دردام کمتر بشه ولی آمپول باعث شده بود منگ و خواب آلود بشم،برام توپ آوردن که باهاش ورزش انجام بدم ولی کنترل دردام روی توپ خیلی سخت بود واسه همین خیلی نتونستم روی توپ بمونم و وقتی که روی توپ بودم همسرم مدام با یه دستش کمرمو ماساژ میداد

تصویر
۱۸ پاسخ

دست دیگش هم من گرفته بودمو فشار میدادم تا دردام کنترل کنم و همینجوری زمان می‌گذشت و من یک ساعت یبار معاینه میشدم ۷ سانت که شدم دکترم اومد پیشم و سه ساعت آخر زایمان تو اتاقم بود،انقباضام خیلی خیلی شدید شده بود و من داشتم همه دردارو تحمل میکردم به عشق دیدن صورت ماه قند عسلم🥺😍🧒🏻💙
وقتی ۹ سانت شدم دکترم و مامام میگفتن همه چی خیلی خوب و اوکیه فقط سر بچه باید یکم بچرخه که راحت تر بتونه بیاد بیرون خلاصه بعد تحمل کنی درد و فشار و زور زدن پسر خوشکلم بدنیا اومد و صدای گریه هاش تو گوشم پیچید و من شروع کردم به گریه کردن از اون حس خیلی خیلی قشنگی که با هیچ کلمه ای نمیشه توصیفش کرد! حس قشنگ مامان شدن🐣🧿🌱
یک ساعت آخر زایمان به همسرم گفتن که بیرون از اتاق باشه بابت همین وقتی پسرم دنیا اومد گذاشتن توی تخت و باباش رو صدا کردن واسه دیدنش اون صحنه قشنگ ترین صحنه زندگیم بود و بغض از روی شوقم کنترل نمیشد🥲🥺❤️

عزیزمممم ،خدا نینی کوچولورو حفظ کنه💞🐣

عزیزممم قدمش مبارک باشه انشالله

واییییی
الحمدلله
ان شاءالله زایمان راحت نصیب همه بشه
مخصوصا شکم اولیا که استرس دارن😔🥲

قدم گل پسرت مبارک

عزیزم مبارکه ان شإ الله قدمش پر برکت باشه ❤️ خدا حفظش کنه براتون

عزیزدلم خدا حفظش کنه برات🥰
انشالله قسمت ماهم بشه و زایمان آسونی داشته باشیم🥲
من بچه اولمه و خیلی میترسم خدا کمک کنه☹️

قبله زایمانت چه علایم داشتی ترشح چیزی داشتی

مبارکه

بهم در خواست بده گلم

عزیزم به سلامتی قدمش مبارک باشه. اون اوج درد که موقع زایمان بود چند ساعت طول کشید؟ قابل تحمل بود در‌کل کل زایمان؟لگنت و‌بچه درشت بوده؟

سلام عزیزم خیلی مبارک‌قدمش پرازخیروبرکت باشه .به سوال بعداپیدروال عوارضی نداشتی

عزیزم از قبل از زایمان برای اپیدورال هماهنگ کرده بودی؟عارضه ای نداشت؟

قدمش پر از خیر و برکت باشه براتون 😍

قدمش مبارک باشه منم بغضی شدم🥺🥺🥲❤️

مگه کیسه اب‌پاره بشه بلا فاصله نباید زایمان کنن چرا واستادن که باز بشی

مبااارک باشه عزیزم ،دردای تو خونتون و انقباضا چطوری بود ،من یکم درد دارم ولی منظم نیست انچنان و قابل تحمله

اخییییی قدمش پر خیر برکت باشه انشاالله همیشه سلام و سلامت باشه نینیت خدا برات نگه داره اووووخی دلم خاست منم اون صنحه رو ببینم❤

سوال های مرتبط

مامان نِلین 🩷 مامان نِلین 🩷 ۲ ماهگی
سلام
بالاخره من اومدم با تجربه زایمانم بعد از ۱۹ ساعت🕓 پارت ۱
من نامه داشتم برای چهارشنبه۱۹ دی، با دهانه رحم ۱ سانت که دکترم تو معاینه تحریکی باز کرده بود.۱۹ دی رسید و من ساعت ۸ صبح بدون هیچ دردی بیمارستان بودم ، تا کارای پذیرش کردیم، یک ربع به۹ بستری شدم
یه رب۱0 اولین قرص زیر زبونی فشار بهم دادن، که دردام شروع نشد ،قرص دوم ساعت 2ربع دادن، بازم دردادم شروع نشد . رو مانیتور انقباض داشتم ولی خودم اصلا درد نداشتم ، ساعت ۵:۳۰ امپول فشار بهم زدن. که کیسه آبم سوراخ شد .ساعت ۶هنوز۱/۵ سانت بودم تا ساعت ۷نزدیک ۱۰۰۰ تا توپ زدم ساعت ۷ ماما اومد معاینه کرد دید کیسه آبم سوراخه خودش کامل پاره کرد بعد دهانه رحمم شد
۳/۵سانت
ساعت ۸ رفتم جکوزی تا ساعت ۱۰ تو آب بودم. دکترم اومد بالا سرم و گفت که ساعت ۱۱ بهم اپیدورال بزنن، چون خودم از قبل درخواست کرده بودم ولی تا همون لحظه اپیدورال هم دردام قابل تحمل بود و خیلی خوب کنترلشون کرده بودم و دلم میخواست درد انقباضاتمو بکشم و فقط واسه لحظه خروج بچه، اپیدورال بزنم ولی شنیده بودم بعد اپیدورال ، سریع زایمان میکنی ، دیگه اوکی دادم که تزریق بشه. تیم بیهوشی اومدن و اول کمرمو با بتادین شستن و بعدم امپول بی حسی و بعدم اپیدورال ،درد نداشت ولی حس کردم یه مایع از تو کمرم ریخت تو پام حس پاهامم اصلا از دست ندادم و بعدش با کمک ماما رفتم سرویس بهداشتی …
مامان دیانا مامان دیانا روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی من👇

امروز ۴۰ هفته تموم شده بود وارد ۴۱ هفته شده بودم رفتم بیمارستان برای معاینه که بهم گفتن شرایطم خیلی خوبه و ۳ سانت رحمم بازه منم دردی نداشتم..
ساعت ۴ و نیم بستری شدم بهم سرم و آمپول زدن تا ساعت ۵ دردام کم کم شروع شد در حد درد پریودی خیلی خفیف هر دو دقیقه می‌گرفت تقریبا ۴۰ ثانیه طول می‌کشید ولی خیلی خفیف بود جوری که من خوابم گرفته بود🫢
تا ساعت ۵ و نیم کیسه آبم پاره شد و تقریبا دردام بیشتر شد یکم راه رفتم و رو توپ نشستم و دردارو با تنفس کنترل میکردم
همون موقع دکترم رسید پرسید که احساس مدفوع نداری؟ منم گفتم که چرا دارم بعد معاینه بهم گفت دیگه رو توپ نشین خیلی سریع داری پیشرفت میکنی🫠
ساعت ۶ برام آمپول هیوسین زدن که یکم آروم شدم ولی دردام زیاد شده بود تا ساعت ۶ و رب که دیگه نمیتونستم تحمل کنم و احساس زور داشتم منو بردن اتاق زایمان و تقریبا تنفس و اینا دیگه کارساز نبود داد میزدم ولی خب زیاد طول نکشید دو تا زور زدم و ساعت ۶ و نیم دخترم به دنیا اومد😍
درد داشت بخیه هم خوردم ولی خوبیش این بود زیاد طول نکشید و زود این روند تموم شد🫠🫠
مامان فندق مامان فندق روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی
دوشنبه ۱۲/۶
۳۸هفته و ۳روز بودم رفتم دکتر، معاینه کرد دو سانت باز بودم. ان اس تی گرفت گفت حرکات بچه کمه بهتره بیای برای زایمان. گفت پس فردا بیا بیمارستان.
توی این دو روز حسابی ورزش کردم تا بلکه دردم بگیره ولی چهارشنبه صبح بدون درد راهی بیمارستان شدم. ساعت ۹.۳۰ بدون درد بستری شدم. اولین معاینه تحریکی رو که انجام دادن، دل دردای پریودی خیلی کم پیدا کردم. تا ساعت ۱۰ دکتر اومد معاینه کرد همون دو سانت بودم و برام سرم فشار با دوز کم تجویز کرد.
بعد از سرم فشار دل دردام کمی بیشتر شد ولی قابل تحمل بود. درخواست ماما همراه کردم. ماما همراه توی دردام بهم ورزش میداد که خیلی به کاهش دردم کمک میکرد. تا ساعت ۱به همین صورت گذشت. ساعت ۱ دوباره دکتر اومد برای معاینه که گفت ۳ سانت شده و کیسه آبمو زد. بعد از کیسه آب دردام خیلی بیشتر شد ولی یه کم که گذشت توی انقباض هام ضربان قلب بچه افت پیدا میکرد. که ماسک اکسیژن بهم وصل کردن تا شرایطم اوکی شد. یه ساعت بعد دوباره معاینه شدم که هنوز همون سه سانت بودم و هیچ پیشرفتی نداشتم. دردامم زیادتر شده بود.
مامان mahlin مامان mahlin روزهای ابتدایی تولد
#زایمان طبیعی😭 پارت اول
سلام من اومدم تجربه زایمان و بزارم
من یکشنبه حدود ساعت ۱۵درد زیر شکم وکمر گرفتم ک نتونستم راست بشم ..ومجبور شدم برگشتم خونه گفتم ممکنه تا شب دردات بیشتر شه و یا هم صبح اومدم خونه کلی ورزش کردم توی تشت آب نشستم تشت آب گرم رابطه اسکات زدم و کلی ورزش‌های لگنی دیگه انجام دادم و ساعت ۲ شب من باز دردام شدید شد و رفتم بیمارستان که معاینه شدم و گفتم ۲ سانت و نیم باز شدی بمون تا ساعت ۶ باز معاینه ما نشی معاینه شدم ساعت ۶ و گفتم ۲ سانت و نیم هستی ولی خونریزی داری که مجبور به بستری کردن بستری که شدم ساعت ۷ اومدن برام آمپول فشار زدن با زدن آمپول فشار برام که هر یک ساعت بیشتر می‌شد با زدن آمپول فشار از درد خود آدم بیشتر و اینکه هی داد می‌زدم تو رو خدا تحمل ندارم یعنی روزی سختی بود اونقدر گریه کردم هیچی نمی‌تونستم بخورم می‌گفتن خرما بخور فشارت افتاده قندت افتاده شربت بخور نمی‌تونستم بخورم ولی به زور چند تا دونه خرما اونم بهم داد همراه با کمی شربت منو پیاده کردن دستگاه انستی هم که بهم وصل بود و اصلاً رش نمی‌آوردن کمی که اومدم از تخت اومدم پایین گفتم ورزش کن ولی دردام به حدی زیاد بود که اصلاً نمی‌تونستم ورزش کنم جوری بود که داشتم احساس فشار زیاد و بیش از حد داشتم فقط کیسه آب گرم حتماً حتماً همراه خودتون داشته باشین کیسه آب گرمو که می‌ذاشتم پشتم و مادرم کمرمو ماساژ می‌داد کمی از دردام آروم می‌شد حتماً حتماً این روش انجام بدین ولی باز غیر قابل تحمل بود دردا من جیغ داد می‌کردم یعنی به قدری دردم زیاد بود غلط کردن افتاده بودم خلاصه اینو بهتون بگم هر نیم ساعت یک و نیم تا دو سانت باز می‌شدم ی
مامان لنا ❤️ مامان لنا ❤️ ۲ ماهگی
تجربه زایمان
پارت ۲

تا شدم ۳۷ هفته و ۱ روز نوبت دکتر زنان داشتم رفتم اونم معاینه کرد و گفت هنوز دو سانتی ولی سر بچه توی لگن فیکس شده همین باعث میشه زود دهاته رحمت باز بشه ، اونم معاینه تحریکی برام انجام داد
، فرداش صب از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی و برگشتم ، توی تخت نشسته بودم که حس کردم یه ابی ازم اومد ، سریع رفتم دستشویی دیدم داره همینطور ازم اب میاد ، فهمیدم کیسه ابم پاره شده ، رفتم دوش گرفتم وسایلم رو جمع کردم و با شوهرم رفتیم بیمارستان .
اونجا معاینه کرد و گفت اره کیسه ابت پاره شده ولی دهانه رحمت همون دو سانته ، بستریم کردن و کم کم بهم امپول فشار تزریق کردن ، ساعت ۸ و نیم صبح بستری شدم ، تا ساعت ۱۲ ظهر دکتر اومد باز معاینه کردن و هیچ تغییری نکرده بودم کیسه ابم رو خالی کردن که خیلییی درد داشت داشتم میمردم از دردش واقعا ، ولی دردهای اصلیم که خیلی شدید بود شروع نشده بود
همینطور روی توپ ورزش میکردم و بشین پاشو میرفتم و روی تخت ورزش انجام میدادم
مامان مهوا مامان مهوا ۱ ماهگی
پارت دوم زایمان طبیعی
ساعت ۸:۳۰ رسیدیم بیمارستان در انقباضم کم بود و چون کیسه آبدشتی پیدا کرده بود آمپول فشار گرفتم، اینو بگم که هم مامان همراه داشتم هم از قبل درخواست بی‌دردی کرده بودم که توی این بیمارستان فقط بی‌حسی از طریق وریدی تزریق می‌شد و هم خواهرم کنارم بود که توی دردها نقاط فشاری رو برام ماساژ می‌داد که خیلی تاثیرگذار بود ماساژ لغات فشاری و تنفس، ماما همراه خیلی کار خاصی نکرد فقط تنفس‌ها رو یادآوری می‌کرد و ورزش‌ها رو ادآوری می‌کرد در واقع اصل کار خواهرم انجام داد که برام ماساژ می‌داد تا ساعت ۱۱:۳۰ که رسیدم به ۵ سانت اولین بار که معاینه شدم دو و نیم سانت بودم از هشت و نیم تا ۱۱ و نیم طول کشید که برسم به ۵ سانت از ۵ سانت سرم بی‌دردی رو برام شروع کردم خیلی بی درد هم نبود درد و انقباض بود اما قابل کنترل با تنفس بود و رفته رفته بیشترش می‌کردم که تقریباً توی ۸ سال یا ۹ سانت کلاً درآوردم بی‌حسی رو چون حالت خواب آلودگی می‌داد و دیگه مانع از انجام ورزش می‌شد، از ساعت ۸:۳۰ تا یک و نیم که از تقریباً به ۸ سانت برسم قابل تحمل بود نمره از ۱۰ تا ۵ میدم البته با این شرایطی که گفتم
مامان جانان مامان جانان روزهای ابتدایی تولد
#پارت دوم و روز دوم دردا هم گذشت و صبح سوم دیدم دردام همچنان نا منظم شروع کردم به ماساژ نوک سینه و تحریکشون به مدت یک ساعت که کم کم احساس کردم دردام داره زیاد میشه از ساعت ۱ شب تا ۵ صبح دردام رو با تنفس شکمی و کیسه آب گرم تحمل کردم و ساعت ۵ رفتم زایشگاه که گفتن دهانه رحم ۵ سانت باز شده و بستری شدم به ماما همراهم زنگ زدم و ساعت ۶.۳۰ صبح رسید بیمارستان چون بچه اولم بود و دردا هنوز نامنظم بود تا حدودی بهم آمپول فشار زدن و دردام شدید تر شد منم با تنفس شکمی و ورزش روی توپ و ماساژ نقاط فشاری حدود یک ساعت و نیمی گذروندم و شدم تقریبا ۶.۵ سانت و درخواست بی دردی کردم و اسپاینال شدم از ناحیه کمر خیلی خوب بود البته یکم خارش داشتم بعدش که بهم ی آمپول زدن و برطرف شد و تا ۱۰ سانت بی حس بودم ولی وقتی بچه میخواست زور بده و بیرون بیاد خییییلی درد داشتم و حس فشار با تمام قدرت زور میزدم ولی بچه نمیومد حدود ۱۵ ۲۰ دقیقه با تمام توانم داشتم زور میدادم و رمقی برام نمونده بود بالاخره بعد آخرین زور بچه بیرون اومد