اره من قبلا خیلی عصبی میشدم
داد میزنم جوری ک صدام تا خیابون میرفت شوهرم دم در بود میگفت همه برگشتن بالارو نگاه کردن
از دلخوشیم نبود ک
از تنهاییم بود
ولی الان یکماهه اون دادا و عصبانیتا و حرص خوردنا شده لرزش دست،دستام به وضوح میلرزع تو سن ۲۷ سالگی
تازه فهمیدم چه بلایی داره سرم میاد
دیگه بیخیال شدم
داد نمیزنم
بچه ها هرچقدر میخوان بزنن همو
بریزن
کثیف کنن
مهم نیست
منم داغون شدم واقعا دوتا بچه سخته منم گاهی میزنم پشیمون میش ولی واقعا دلم ب خودمم میسوزه خسته شدم
منم همینم عزیزم . امروز زدم به سر دخترم به شدددت پشیمونم ولی اون لحظه واقعا از کوره در رفتم. آخه خیلی هم اذیت میکنه خدایی. من شب تا صبح بچه شیر میدم ، پای این یکی بچه م واقعا جونی ندارم . تو همین یکماه چهار بار اتاقش و گرد گیری کردم خیلی میریزه وسایلش و میاره تو پذیرایی همش خونه بهم ریخته ست . یا مثلاً دیروز از حیاط علف چید، اومد یواشکی از آشپزخونه برنج و پودر کاکائو گرفت همه رو قاطی کرد مثلا غذاست😵💫🥶🥶 همه رو ریخت رو فرش اتاق و کف سرامیک و یه وضعی حالا فکر کن وسط تمیز کاری عید داشتم دیوار آشپزخونه رو میشستم دوبااااره رفتم سراغ اتاقش 😥😭😭 خیلی خسته میشم خیلی واقعا عصبانیتم دست خودم نیست
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.