زایمان پارت اول

من ۲۳ اسفند آخرین سونو رو رفتم تو سونو بچه سفالیک بود و سرش تو لگن.بند ناف هم یک دور پیچیده بود.اومدم خونه خانواده ام خواهرام خیلی بهم استرس دادن طبیعی زایمان نکن با بند ناف خطرناکه برو به دکترت اصرار کن که سزارینت کنه منم شنبه که دکترم مطب هست پریدم پشت فرمون انگار نه انگار که پا به ماهم رفتم پیشش که صحبت کنم سزارین بشم جلوی در منتظر بودم منشی بیاد درو باز کنه یهو حس کردم یه چیز تو شکمم ترکید و حس خیسی بهم دست داد اما متوجه حجم خیسی نشدم تا بعد اومدن منشی رفتم سرویس دیدم خیلی زیاده و خون قاطیش بود.
دکتر اومد معاینه کرد گفت دو سانتی و قطعا کیسه آبت پاره شده بازم گفت خودتو تو دردسر سزارین ننداز برو طبیعی زایمان کن دهانه رحمت خیلی نرمه.
دیگه گفتن با این وضع نشین پشت فرمون خواهرم اومد دنبالم با نامه ای که دکتر داده بود رفتم بیمارستان سریع تو بخش LDR بستری شدم و کارهای روتین و سوال جوابای عادی رو پرسیدن…
ادامه پارت بعدی

۶ پاسخ

عزییییزم
منتظر پارت بعدی ام

منتظر پارت بعدی هستم

کدوم بیمارستان رفتی؟

ادامه..

ادامه...🥲

عزیزم قدم نو رسیده مبارک

سوال های مرتبط

مامان 🌼 امانتی امام رضا🌼 مامان 🌼 امانتی امام رضا🌼 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت دوم

خلاقه رفتم سریع ی شلوار دیگ برداشتم برم دسشویی که اون شلوارم بشورم دیدم این شلوارم خیس شد
یکدفعه یاد کلاس افتادم ک گفت تو این جور مواقع سریع برید دسشویی کامل ادرار کنید بعد پد بزارید سرفه کنید اگر خیس شد یعنی کیسه آب
انجام دادم این مراحل دیدم بله دار میاد
شوهرم با هزار استرس صدا زدم چون شب قبلش هم دیر خوابیده بود دلم براش میسوخت گفت آماده شو بریم مطب دکترت آماده شدم سر راه مطب آزمایش ادرار دادم رفتم مطب
از ماشین پیاده شدنی همنجوری اروم اروم ازم آب میرفت تا رسیدم تو مطب ب منشی کفتمو منو بدون نوبت فرستاد تو خانم دکتر گفت برو تو اتاق معاینه تا بیام تا شلوارم در اوردم دراز کشیدم ی عالمه خون آبه ازم اومد بیرون تا اومد تو اتاق گفت اوه کیسه ابته معاینه کرد و گفت یک ساعتی تا شب میزایی برو‌بیرون از منشی برگه زایمان بگیر برو بیمارستان
خانم دکترم هاشمی آشتیانی بود و قرار بود تو بیمارستان.تخت جمشید زایمان کنم برگه گرفتم و آنقدر هول بودن بدون خداحافظی اومدم سوار ماشین شدم
مامان ایلیا مامان ایلیا ۱ ماهگی
سلام تجربه زایمان در بیمارستان عیسی ابن مریم من اول اسفند که وارد ماه نهم شدم به دکترم که میخوام طبیعی زایمان کنم دکترم چون آقا بود و طبیعی زایمان نمی‌گرفت من و معرفی کرد به ماما گلناز قسیمی که خیلی خیلی فوق العاده بود مثل یه خواهر مهربون و دلسوز کارش و انجام میده واسه معاینه رفتم مطبشون و واسه پیگیری های مداوم و ان اس تی میرفتم بیمارستان اونم مدام وضعیت من و به دکترم گزارش میداد چون دیابت بارداری داشتم خیلی هوامو داشت من ۲۵ اسفند صبح ساعت هشت نوبت معاینه داشتم که گفت بیا بیمارستان رفتم معاینه شدم همش بعد دو هفته با کلی پیاده روی و ورزش یک سانت شده بودم گفت یه ساعت دوباره برو پیاده روی کن بیا رفتم توی مسیر پیاده روی یه دفعه کیسه آبم پاره شد برگشتم بیمارستان ماما قسیمی بعد معاینه سریع من و بستری کردن و من و به اتاق ال در آر انتفال دادن از ساعت ۹ و نیم که بستری شدم تا ۹ شب من درد طبیعی کشیدم ولی بیشتر ۵ سانت نشده بودم ماما هم یه لحظه از کنارم دور نشد وقتی دید شرایطم داره حاد میشه با دکترم تماس گرفت اونم اومد بالا سرم و بعد از معاینه تشخیص داد که نمیتونم طبیعی زایمان کنم و سریع من و بردن اتاق عمل و سزارین شدم خلاصه بیمارستان خوبی بود اتاقاش دو تخته بودن توی بخش رسیدگیشون خوب بود اتاق خصوصی هم داشتن که شبی ۱۵۰۰ بود کل هزینه بیمارستان با هم با دو روز بستری ۱۸۰۰ با بیمه تامین شد .
مامان ماهان مامان ماهان ۲ ماهگی
پارت دوم طبیعی - سزارین
دوشنبه صبح دکترم اومد معاینه تحریکی برام انجام داد چون فقط یک سانت باز شده بودم. تا حدود ساعت دوازده ظهر هرچی معاینم کردن فقط دو سانت دهانه رحمم باز شده بود در صورتی که دردهام پشت هم و شدید شده بود. هرچی هم بهشون گفتم برام ایپیدورال بزنین قبول نکردن چون به چهار سانت نرسید. با دکتر که تماس گرفتن گفت کیسه آبو پاره کنن، وقتی پاره کردن متوجه شدن بچه مدفوع کرده ولی همچنان اصرار داشتن به زایمان طبیعی. ماما که معاینم کرد گفت سر بچه هنوز بالاست ولی یه چیزی حس میکنم که نمیدونم چیه، به سر پرستارشون گفت اونم معاینم کرد گفت دست بچست که قبل از سرشه
دوباره ماما معاینم کرد، بعد دکتر شیفت رو صدا کردن اونم اومد معاینم کرد و گفت دستشو جا به جا کردم و زدم کنار.دوباره ماما معاینم کرد. با هر بار معاینه هم به هم دیگه میگفتن باید سزارین بشه ولی باز همچنان معاینه میکردن. من که دیگه از درد فقط جیغ میزدم و گریه میکردم. آخه فکر کن نیم ساعت در حال معاینه شدن باشی. انگار طبیعی زایمان کرده باشم. به دکترم خبر دادن گفت آمادش کنین برای سزارین.
مامان 🤍🫧نها مامان 🤍🫧نها ۳ ماهگی
🌿تجربه زایمان سزارین
پارت اول
الان یکم وقت دارم از تجربه زایمانم براتون میگم😅
بهداشت بهم گفت ۴۰هفته که شدی بیا نامه بهت بدم بری بیمارستان
من با نامه ۴۰هفته رفتم بیمارستان دل تو دلم نبود که اون روز قراره زایمان کنم😅. البته فک میکردم زایمان خیلی راحته ولی برعکس برای منی که هم طبیعی هم سزارین رو تجربه کردم سخت بود😥
بیمارستان که رفتم معاینه کردن گفتن حتی نیم سانتم باز نیستی بستری نمیشی برو خونه یک هفته فرصت داری 😐 این یک هفته رو هم ورزش کن رابطه داشته باش ماساژ و ....خلاصه از این حرفا رفتم خونه خیلی ناراحت بودم که زایمان نکردم چون فک میکردم که اون یک هفته مثل یک سال برام میگذره 🫤همینه که خونه رسیدم رفتم حیاط شروع کردم به پیاده رویی سفت و سخت 😂سه ساعت تمام تو حیاط پیاده رویی کردم
هیچی دیگه دو روز گذشت صبح روز چهارشنبه بود که از خواب پاشدم احساس کردم که حرکت بچه‌م کم شده تا ظهر صبر کردم بهتر نشد واسه همین رفتم بیمارستان و نوار قلب و معاینه انجام شد ماماها گفتن هنوز باز نیستی و مشکلی نداری هنوز همون یک هفته رو وقت داری ولی گفت حالا صبر کن دکتر هم بیاد ببینم اون چی میگه
همین که دکتر اومد ماما بهش گفت که ۴۰ هفته و ۲دوز هستم اصلا به من هم یه نگاه نکرد و گفت باید بستری بشه منی که حتی نیم سانت هم باز نبودم🥲
خلاصه لباس پوشیدم و رفتم اتاق همین که رفتم یه لیوان آب بهم دادن که گفتن قرص رو داخلش حل کردم تا ته نشین نشده زودی بخور
خلاصه ۳تا از این قرص ها به فاصله ۲ساعت بهم دادن
و باز منی که اصلا رحمم باز نشد و....🫠