با داداشم اینا تو یه حیاطیم.منم نوزاد دارمو دوتا بچه دیگه.بچه هاش زیاد میان خونه ی من.دخترش سرمام خورده همیشه تا حالا دوبار مارو مریض کرده.من مثل بچه های خودم دوسش دارم.چون دختر برادرمه.اونم وقتی پیاد اینجا بچه ی خوبیه.ولی اگه پسرمن بخوادبره خونشون الم شنگه ب پا میکنه که نباید بیاد.من اصلا دوست ندارم پسرم بره خونشون.به هزار دلیل.ولی این رفتاراونام منو ازار میده.انگار ک مادرش یادش داده.من میام جلوی پسرپو بگیرم اونام با من همراه میشن زن داداشم میگه خونه ما هاپو داره.من بهم برمیخوره.میخوام نذارم دیگه دخترش و پسدش بیان اینجا.خداشاهده حامله بودم ۲۴ساعت اینجا بودن.نه استراحت داشتم نه چیزی.چرا زن داییا انقد بیخودن؟چرا؟من خونه دوممه اینجا.برا تعطیلات عید اومدم دوست دارم جم کنم برم خونه ی خودم دیگه.چیکارکنم؟اشتباه میکتم؟تو حیاط همو میبینن

خوب اون میخواد بچه هایه زاییدرو بندازه رو سرت خودش راحت باشه😂😂

نمیشه یه دیوارکشی در جدا بزاری ؟

شهرستانی الان عزیزم؟؟ یعنی رابطه های فامیلی خیلی ت مخی شدن. منکه رافت و امدی و هیچی ندارم راحتم

بنظرم یه مدت نزار نه بچه هات برن نه اونا بیان تا اومدن همین حرفای خودشو بگو برو خونتون خونه ما هاپو داره با زنداداشتم سرسنگین باش بفهمه کارش بد بوده


اکر اونا هم نمیومدن من حق میدادم ب عروستون ولی خب یکطرفه ک نمیشه