۱۷ پاسخ

کار دختر داییت اشتباهه بنظر من
بنظرم اگ با دختر داییت همکاری کنی داری گناه میکنی

بلاک کن دیگم ارتباطتو باهاش ادامه نده اون روزی که این کارو میکرد ختما به اینجاهاشم فکرکرده
اگر شوهرشو اینطور میشناسی پس بیشتر نگران خودتو زندگیت باش چون قطعا سر خودتم بلا میاره مخصوصا گوشیو بخوای قبول کنی.

بنظر من ها بنظر من اون میخواد گوشی بده پیش تو بد اگه گوه خوریش در اومد میگه من نبودم ایشون بودن با پسره حرف زده زندگی تورا خراب میکنه بگو گوشی تو آتیش بزن خواهر کلا بده بلاک تو درد سر بزرگی میفتی هم طرف اون هم طرف شوهرت گوشی اون یه فیلم هست میخواد بده پیشت چون میخواد بندازه گردن تو

اولم گ کارش خیلی اشتباه ولی توام قبول نکن داستان میشه برات بعدشم همچی گوشیش پاک کنه پیاماش اینا وگلا قیدپسره رو بزنه بعدگوشیوبدخ ب همسرش حالا اشتباهیه ک کرده میتونه که قیدپسره روبزنه

شریک گناه نباشه همین❤️

بنظرم دخالت نکن عزیزم وگرنه تو راهم قاطی دعوا میکنن بنظرم براخودت دردسر درست نکن حالا هر طور خودت میدونی این نظر شخصی کنه چون گفتی نظرمیخای گفتم خواهر

دخالت نکن عزیزم زندگی خودت بهم میریزه

گوشی قبول نکن برات درد سر میشه به طرف بگه دیگه پیام نده همه چتاشو پاک کنه بلاک کنه گوشی ام بده بعدش به شوهرش اینجوری زندگیش از هم می‌پاشد هیچ یه خونم می افته گردنش اگه توام گوشی بگیری اگه اتفاقی برای کسی بی افته توام شریکی

اگ گوشیشو ببری شوهرش مطمئن میشه ک یکاری کرده و میخواد قایمش کنه . سعی کن تو این مسئله دخالت نکنی ممکنه ی شری هم خودتو بگیره بگو ازش جدا شه

اصلا دخالت نکن.
خدایی نکرده کار به جای باریک بکشه و بفهمن گوشی دست توئه
زندگی توام بهم میخوره
شوهره خودتم بهت شک میکنه

اصلا قبول نکن اخرش همه چیو سر تو میشکونن زندگی خودت خراب میشه

اصلا دخالت نکن عزیزم. جامعه خیلی خراب شده دیگه جواب زنگ و پیام هیچکسو نده

قبول نکن و شریک گناهشون نباش اون گوشی رو بخواد تو سطل آشغال هم میتونه بندازه اگه بدش دست تو مشخص بشه دست تو بوده پای تو هم گیر میوفته میشی آش نخورده دهن سوخته

خودتو اصلا دخالت نده زندگی خودتم خراب میکنی

اصلااا باهاش همکاری نکن...یهو همه چی میفته گردن تو..حتی شده باهاش قطع ارتباط کن ولی همکاری نکن

یعنی ابن زنه عروس داره ؟؟؟ بعد داره کارو میکنه؟؟؟

به نظرمن قطعی بهش بگو که نمیتونم باهات همکاری کنم.والا توهم قاطی ماجرامیشی

سوال های مرتبط

مامان ستاره مامان ستاره ۶ ماهگی
مامان ليليَن فرفري🤍 مامان ليليَن فرفري🤍 ۷ ماهگی
يكبار براي هميشه اين ماجرا و دخالت هاي الكيتون رو تمومش كنين!
بارها گفتم بازم ميگم كه شما تو زندگي من نيستيد و فقط بخش هاي كوچيكي كه براتون ميذارم رو ميبينيد!
از فاصله سني دخترام بشدت راضي هستم و چون دخترم خودش عاشق اينه كه خواهرشو نگهداره و بهش برسه نميشه گفت من همه مسئوليت هارو دادم بهش!
اولش قرار بود به خاطر مسائل شخصي فقط من به اروميه بيام و چندروزي رو خوش باشم و دخترام خونه مامانبزرگشون بمونن اما چون فكرم ميموند آوردمشون با خودم.
الانم آيلين هرروز خودش به من اصرار ميكنه كه شما برين بيرون بگردين من بچرو نگه ميدارم حتي بچه هم خودش الان فقط پيش خواهرش آرامش داره و دلش ميخواد پيش اون باشه پس من اين آرامشو وقتي باهم خوشن ازشون نميگيرم…
اين دوسه روزم چون تولدم بود فقط آخر شبا با خواهرم و دوستاش ميايم بيرون و برام تولد گرفتن و بچه با خواهرش سه چهار ساعت خونه مونده!
لطفا تمومش كنين اين نظرسنجي هاتون رو من نظر نخواستم فقط يك تاپيك از غذاي بچم گذاشتم و بعدشم يه چيز كوچيك نوشتم و از كسي نظر نخواستم!
اما متاسفانه هميشه يه سري آدم دانا پيدا ميشن كه به آدمايي كه حتي شايد تجربه بيشتري دارن نظر بدن!
مامان کوهیار مامان کوهیار ۸ ماهگی
من یه پکیچ دو زبانه زبان انگلیسی برای کوهیار خریدم خعلی از مامانا اومدم گفتن زبان خودش یاد نمیگیره نمیتونه حرف بزنه زوده
بااینکه مشاوره‌گرفتم باز به شک افتادم رفتم پیش روانشناس کودک و روانپزشک بلاخره بحث سلامت بچه هامون و توضیح دادم مشاور زبان بچم چطور گفته آموزش بدم بهش هردو اعلام کردن دقیقا با همین برنامه که داده پیش بری خوبه و زیاد خواه نباشی که همش انگلیسی صحبت کنی که به بچت آسیب بزنه چون باز گفتم دختر دایی من ۷سالشه دایی من از بچگی پکیج خرید براش و همه باز چنین حرفایی زدن اونم مثل من مشاوره گرفت و طبق برنامه که داده میشه آموزش میداد ب دخترش الان دختر داییم قشنگ فارسی کهدصحبت میکنه همونطور انگلیسی صحبت میکنه و طبق علاقه خودش به داییم گفته من میخوام برم کلاس زبان بیشتر یاد بگیرم و اینم بگم یه پکیچ داییم ترکی گرفته یاد بگیره دختر داییم کنارش میشینه یاد گرفته تا حدودی ولی دوتا بچه بزرگش الان دست و پا شکسته حرف میزنن میگفت کاش برای اینام میخریدم
خالمم بعد از داییم خرید برای دخترش الان بچش ۴سالشه فارسی که مثل همه صحبت میکته ولی انگلیسی تا حدودی حرف میزنه بعضی کلمات بلد نیست فارسی میگه
پست قبلم پاک کردم ولی اومدم بگن الان با آگاهی بیشتر آموزش میدم و چند نفری ک کفتن آشنا هاشون انگلیسی یاد دادن به بچه هاشون طبق برنامه مشاور صددرصد نرفتن چون تو برنامه مشاور کلا باید باهاشون فارسی صحبت کرد ولی برای ذهن بلند مدت موسیقی هایی پخش میشه به زبان خارجه
من انتقاد پذیرم زیر پست قبل توضیح دادم ولی دونفر اومدن خصوصی من فحشم دادن مه بلایی سر بچه میاری و جون ما رو بچه حساسیم فحش بارونم کردن
مامان نیهان جون مامان نیهان جون ۱۱ ماهگی
💥پارت دوازدهم💥
شروع زندگی مشترک با کسی که هیچ علاقه ای بهش نداشتم برام خیلی سخت بود سخت‌تر این بود که یه کوچه با خونمون فاصله داشتم و اجازه نداشتم برم خونشون مادر شوهرم یه زن افسرده ای بود که سال ۸۴ پسرش فوت شده بود سال۸۵ از همسرش طلاق گرفته بود سال ۸۶ هم من عروس شده بودم زنده خیلی گریه میکرد یه لحظه که تنها میشد با صدای بلند گریه میکرد الاهی دورش بگردم فدای دلش بشم که چه درد بزرگی رو تحمل میکرد و من درکش نمی‌کردم. نمیتونست تو خونه بشینه هر روز می‌رفت خونه دوستش اونجا سرش گرم میشد همه چی یادشمیرفت عصر میومد خونه شام می‌خوردیم بعداز شامم دوستش با دختران میومدم دورهمی. که مادر شوهرم احساس تنهایی نکنه خدا مرگ فرزند رو قسمت هیچ کس حتی دشمن آدمم نکنه واقعا سخته مدتی گزشت من حالت تهوع داشتم به خواهر شوهرم گفتم رفت تست گرفت بله من باردار بودم بارداری من باعث خوشحالی مادر شوهرم شد و اون تقریبا از اون حال و هوا دراومد روزها و ماه ها گزشت و شد ماه آخره من منم داشتم به زایمان نزدیکتر میشدم یه شب که تابستون بود همه تو حیاط خوابیده بودن منو مادر شوهرم مثل همیشه توی اتاق خوابیده بودیم. دیدم درام داره شروع میشه بیدارش کردم گفتم درد دارم گفت وقته زایمانه. ولی تحمل کن وقت بگزرون بعد بریم بیمارستان از الان بریم هر کس میاد معاینه می‌کنه. دردت میاد. صبح شد دیگه من تحملم تموم شد همه رو بیدار کردیم منو بردن بیمارستان. پسرم به دنیا اومد پسری که مرده زندگیمه تکیه گاه منه رفیق منه آنقدر خوشحال بودم از به دنیا آمدنش احساس میکردم این یه نفر فقط و فقط برای من آفریده شده الان همون آقا پسره ۱۶سالشه نفسم به نفسای اون بنده