چقدروزا دارن زود میگذرن کی شدم ۲۸هفته
از یه طرف دوس دارم زودتر ببینمش و بغلش کنم از طرفی از خیلی چیزا هراسانم
دور ازجون همتون بعد از زایمان اولم اختلال دوقطبی گرفتم و.. کلا زندگیم متلاشی شد
ترس دارم این بچه رو میخواستم بندازم ولی با مشورت دکترم که گفت اتفاق قبلی تکرار نمیشه با توکل برخدا نگهش داشتم من هیچ خاطره خوبی از زایمان اولم ندارم حتی نوزادی پسرم رو زیاد یاد ندارم
دعام کنین یه حسی مثل شوق و استرس و ترس درآمیخته تو وجودم ن فقط من همسرم هم واهمه داره همش می‌ترسیم نکنه چیزیم بشه...
شوهرم میگه میترسم این بار از دستت بدم چطوری دوتا بچه رو تنها بزرگ کنم تاالان بهترین دکتر بردم و همه جوره بم رسیده سعی می‌کنه دلگرمیم بده ولی خب بازهم جفتمون می‌ترسیم
ما گفتیم شاید این پسر رو خدا جبرانی برای زندگیمون گذاشته
دعام کنین این بار حدااقل خودم بتونم بچمو شیر بدم اتفاقی برام نیفته مرسی ازتون❤️

۸ پاسخ

بعداززایمان غذاهای خونسازخیلی مصرف کن ۴شیره.شیربادام .شیرپسته.قوتوهرچقدراستقامت بدنت بالاباشه کمتردچارمریضی جسمی ورحی میشی اگه دقت کنی خانمهای خیلی قبل خیلیابچه هاشون سقط میشدیاتوزایمان اونهاراازدست میدادن ولی چون تغذیه عالی داشتن وامیدشون به خدازیادبودزودسرپامیشدن ودوباره باردرمیشدن

عزیزم شما اختلاف دو قطبی که گرفتی با دارو درمان و کنترل میشی؟‌دیگه دوره های افسردگی و شیدایی نداری؟چ داروهای میخوری خواهش میکنم کمک کن

اصلا استرس نداشته باش و بهش فکر نکن
وقتی فکر کنی ناخودآگاه میشه ملکه ذهنت پس بسپار به خدا و دلتو آروم کن

انشاالله که همه چی عالی باشه

اصلا نگران نباش دلهره نداشته باش
من دلم روشنه به اتفاقات در راه
باور کن قراره کلی با خودش اتفاق خوب بیاره این بچه

امیدوارم بحق این شبهای عزیز خدا همه چیز روبه سلامتی براتون برسونه خدا بزرگه نگران نباشید وبه چیزای مثبت. بیشتر فکر کنید به چیزای خیلی خوب تا ان شاالله براتون خوب بیاد امیدوارم فرزندی سالم ومادری سالم در کنار هسرتون باشید

دعا میکنم این زایمان برات سراسر سلامتی و حال خوش باشه
با این زایمان عوارص و دردهای گذشتت هم از بین بره

تو هم برای من دعا کن چون حس خودت رو دارم
چون بعد زایمان حدودا بچم ۲ ماهو خورده ای شده بود دچار یک بیماری شدم
انواع دکترها رو رفتم و خوب نشدم
بچم از شیر مادر گرفته شد
و من به معنای واقعی کلمه به حد مرگ مریض بودم و دوبار مرگ رو در حالت بیداری جلو چشمم دیدم .. روح مادربزرگ خدابیامرزم تو یک روز دوبار اومد بهم سر زد و من اطمینان دارم خواب نبودم
مریضی که دکترا تشخیص ندادن از چیه
اما به لطف ائمه میتونم بگم بلافاصله بعد از زیارت جمکران و حضرت معصومه عزیزم
حالت‌های مریضیم برای همیشه از بین رفت
اونموقع دخترم ۶ ماهه بود که خوب شدم

اما گاهی ترس اینو دارم که نکنه بعد از زایمان این سری هم اینطور بشم...
دعام کن
ان شاءلله منم بتونم اینبار به بچم تا آخر بسلامتی و خوشی شیرخودمو بدم

عزیزم نگران نباش،امیدوارم بهترین زایمان رو تجربه کنی و از لحظه لحظه ی وجود فرزندت لذت ببری🥰 ولی با یه مشاور هم در ارتباط باشی بد نیست اینجوری دلگرمیت بیشتره و خیالبت راحت تره

سوال های مرتبط

مامان معجزه🥲🤲 مامان معجزه🥲🤲 هفته بیست‌ونهم بارداری
پارسال این موقع بدترین روز زندگیم بود روی تخت بیمارستان کنارم خالی استرس دیدنشون رو داشتم 🥲یعنی از ۳۱ اردیبهشت تا ۷ خرداد بدترین روز زندگیمون بود دوقلو ها رو لز دست دادم تنهایی از بیمارستان دراومدم دلم خالی زایمان کرده بود ولی پیم خالی بود شیرم میرفت زمین بچه ای نبود بهش بدم وقتی میرفتم آن ای سیو سرمو میزاشتم رو شیشه دستگاه گریه میکردم حرف می‌زد آخه خیلی کوچلو بودن نا گریه کردن نداشتن دکتر گفت دستشو بگیر تماس باهاش بگیر اونوقت احساس قوی بودن بهش دست میده دستش رو گرفتم اذیت شد نا نداشت گریه کنه زود دستمو کشیدم دکترت چرا کشیدی گفتم اذیت میه واسه همون 💔نا گریه نداشتن
هر چی‌گذشت من دوباره باردار وم خدا دوباره یه بچه دیگه برام داد ایشالله به خوبی خوشی زایمان کنم
امروز هم تولد مامانم هست اون روز حتی نتونستیم واسش استوری بزارم کلن بدترین روز عمرمون بود تا ۷ خرداد هر چقد میخاستم خودمون رو قوی نشون بدیم نمیشد ولی از پسش براومدیم 🥲💔قسمت دیگه
امروز بهترین روز زندگیم بود که مامانم دینا اومده ناراحت نیستم فقط یاد اون پارسال که تو این موقع استرس اینو داشتم برم ببینمش 🥲چقد سخته ولی گذشت
خداردشکر الان یه فسقلی تو وجودم داره رشد میکنه خدارو هزار مرتبه شکر میکنم که دوباره این جوجو رو بهم داد دوباره دستمو‌گرفت
ولی پارسال بچه هامو از دست دادم بابام‌تصادف شدید کرد کلن اونامونو خراب بود تا چند ماه خودمون رو جمع جور نکره بودیم نمیتونستیم نقاب میزدیم میخندیدم ولی از درون داغون بودیم
مامان شاهان👼🏻 مامان شاهان👼🏻 هفته سی‌ودوم بارداری