۲۴ پاسخ

بهشون بگو ک مهمان پذیر نیستی بگو حالم خوب نیس .اصلا رو دروایسی نکن خدایی نکرده ی اتفاقی بیوفته برات اونوقت هیچ فامیل و دوست و آشنایی نداری .اگه قبل اومدن زنگ میزنن بهشون بگو باردارم حالم خوش نیس انشالله ی فرصت دیگ بیاین

دورت بگردم میگذره همه اینا ناراحت نباش منم وضعیت تورو دارم مهمان میاد با بچه هاشون واقعا خسته میشم زیاد دوروز پیش ۱۱نفر مهمون داشتم از اصفهان واقعا نایی برام نموند

واای تو این ماه که ادم دسشوییم بسختی میره چه مهمونه اخه😖
من که مهمونی امسال کنسل کردم و از ۳۰ فروردین خونه مامانمم،با اینکه نیم ساعت کمتر فاصله س خونه هامون😅
شوهرم خیلی دوست داشت افطاری بدیم ،به هیچ وجه قبول نکردم و البته که خدارو شکر فامیل و خونواده درک و شعورشون میرسید تو این شرایط نیان ،یکیم از حالم میپرسه بی تعارف از سختی ودرد ماه اخر میگم.
چندتا مهمونی فامیلای همسرهم دعوت شدیم ،شوهرم میدونست سختمه باین که دوست داشت بره کنسل کرد گفت برا خانمم سخته بشینه🥲 امشبم خونه عمش نرفتم خودش تنها رفت، دیگه همه میدونن ماه نهم باید مراعات کنن😏

از قبل بهشون میگفتی سنگینی و سختته خب چرا میان وقتی میدونن بارداری
من زنگ زدم به عمه ها و خاله هام گفتم ببخشید سنگین شدم دیگه جایی نمیتونم برم عیدشونم تبریک گفتم
دیگه اونا هم فهمیدن که نیان
الان هیچکس خونه نیومده عید دیدنی جز مامان و بابام و مادرشوهرم
انشالا یه بیست روز دیگه زایمان کنم میان همشون

همه ماها چوب مهربونی رو میخوریم آخرش میدونم چی میگی ولی الان پای جون خودت و بچت وسطه اخه .

درو باز نکن بگو خونه مامانمم یا نیستیم

عزیزم در باز نکن
من دوران بارداریم هیچکس نیومد خونه م

عزیزم وقتی اونا درک و فهم ندارن شماباید میگفتی به همه که عید خونه خودت نیستی خونه مادرتی یا وقتی میان جواب زنگو ندی..چون یسریها واقعا نفهمن من خودم به هرکی که زنگ میزد بیاد میگفتم امسال عید خونه مادرمم استراحتم چون واقعا تواین شرایط پا بماه بودن نمیتونستم مهمون داری کنم

عزیزم خیلی سخته واقعا
منم چندبار خواستن بیان خونمون ولی با روی خوش گفتم شرایطشو ندارم

من استراحت مطلق بودم یکی از خواهرشوهرام اومد خونمون دختراش بلند نمیشدن کاری کنن قرار بود همشون خواهر شوهرام با شوهراشون ک همگی میشدیم ۱۵ نفر برای شام بیان شوهرم همین ک دید دخترای خواهر شوهر بزرگم کار نمیکنن زد ب سیم اخر همشونو بیرون کرد الانم سه ماهه با هیچ کدوم رابطه نداریم فقط بخاطر اینکه درک و شعور نداشتن البته هرچند خواهرشوهرام کم لطفی نکردن هرچی دم دهنشون بود بارم کردن بی شخصیتای عقده ای بیش نیستن

بنظرم با شوهرت هماهنگ شو که کسی خواست بیاد یا جایی که سختته بری، بدون رودروایسی بگید فعلا دیگه شرایطش ندارید .
الان ماه حساس و در کنارش ماه سخت و طاقت فرسایی،هرچی ادم تعارف داشته باشه به خودش اسیب میزنه

من از اعماق وجودم درکت میکنم من مامانم نزدیکمه میاد هر روز بهم سر میزنه خانواده شوهرم گ اصلا هیچ درک شعوری ندارن خودشون میندازن خونم شوهرمم روش نمیشه بگه نیاین منم خودم بازور کارهای خودمو میکنم حاملگی رو برام زهر کردن بخدا

عزیزم واقعا من درک میکنم میگذره همه ما ب طریقی کم تحمل شدیم دوران بارداری واقعا طاقت فرسا شده میگذره

چرا درو روی مهمون باز میکنی😐 کو بزار ناراحت بشه کلا نیاد

درکت میکنم این ماه های آخر واقعا خیلی سخته آدم کارای خودشم بزورانجام میده چه برسه مهمون بیادکه ازش پذیرایی کنی دیگه بدتراین نفهمی اون مهموناست که پامیشندمیاندخونه زن باردار

من حالا مهمون ندارم زیاد.. ولی همون کارای خونه رو میکنم و ی دختر دارم هی ریخت و پاش میشه کارم زیاد میشه کمر و لگن درد دارم شکمم همش سفت میشه اذیت میشم.. از الان این حالمه بعدشو خدا بخیر کنه

وااای عزیزززم،،دقیقا منم همین مشکل رو دارم،، حالا یماه قبل عید خونه تکونی کردم با هزار مصیبت روزی چند ساعت کار میکردم تنهایی بعد استراحت دوباره کار،،،چون میدونستم اینا نفهمن میان خونم و هزار تا حرف و حدیث درمیارن، الانم هر روز مهمون داری واقعا دیگ از کمر درد و پادرد امون ندارم،،

اخی عزیزم .خدا کمکت کنه ‌اطرافیانت شعور ندارن که یه زن باردار باید بری کاراشو بکنی نه اینکه به کاراش اضافه کنی.

واقعا چی فکر میکنن که میان مهمونی

عزیزممممم
واقن چقد بی درکن
بهشون بگو خونه نیستم😁

واقعا حق داری عزیزم
امیدوارم نی نی تو بغل کنی سختی هارو فراموش کنی

ایشالا میگذره عزیزم ناراحت نباش
واقعا براهممون یجور سخته
ولی خب باید درک شعور داشته باشن میدونن حامله ای نیان با این وضعیتت

عزیزم میتونی کلا بخوابی تو جات و بگی من نمیتونم کاری انجام بدن
این جوری نمیان دیگه بگو دکترم گفته استراحت کن

برو بمون خونه مامانت بگو نیستی دیگ چنروز اولشه غک نکنم بیان دگ

سوال های مرتبط