همه سختی بارداری زایمان ب کنار
این ک دیگران تو همه چیز دخالت کنند ب کنار
دوشب نخوابیدم سر درد داره مورخ می‌کنه
یکی میگه بچه ک تا صبح صدا نداد می‌خوابیدی بابا صدا نداد چون من بیدار بودم شیرش دادم
یکی میاد مای بی بی و باز می‌کنه میگه نبندش گناه داره بزار هوا بخوره من دوست ندارم بچمو باز بزارم
با کلی بدبختی میخوابونیش یکی میاد برا دو دقیقه سرگرم بودن باهاش ور می‌ره بیدارش می‌کنه و با کلی بدخلقی میندازش سر تو
یکی میگه وای شیر خشک کمکی نده مگه شیر نداری
یکی ور می داره با بچه چندروزه با دست و پایش بازی می‌کنه میگه ماساژش بدم
خلاصه ک کاش درک بکنیم ی مادری ک ۹ماه استرس بارداری و سختیاش و داشته یکی ک زایمان کرده و خودش کلی حالش بده و ی وقتایی احساس ناتوانی می‌کنه
شما بیرون قضیه رو می‌بینید اون زنی ک جلوی شما راه می‌ره کار می‌کنه آشپزی می‌کنه همه سیستم بدنش بهم ریختس با کلی بخیه و ی حال بد داره ادامه میده

۸ پاسخ

عزیزم تویی ک هیچی نمیگی من باشم اصلا اجازه نمیدم اصلا کسی حق نداره ب بچه من چیزی بگه چ برسه دخالت من الان ۳ ماه خونه مادرمم ب هیچ کسسس اجازه ندادم چیزی بگن من انقد جدی رفتار میکردم مادر شوهرم می‌ترسید بچه بغل کنه من سر بچم با هیچ کس شوخی ندارم

ای گفتی منم دقیقن حال تو و موقیت تو دارم

میشه راهنمایی کنین دقیقا به ایانجور ادما چی باید گفت

عزیزم دقیقا مشکل از خودته چون‌ خودت هیچی‌ نمیگی من چون میدونم چه رفتارایی قراره ببینم از همی الان هی تاکید می‌کنم که بچمو بوس نکنید بغل زیاد نکنید تو کارم دخالت نکنید که بچمو چیکار کنم چیکار نکنم و خیلی چیزای دیگه جدی باش بچه شوخی بازی نیست که مث اسباب بازی هر کی از راه رسید باهاش ور بره

من ۹ ماه سختی کشیدم ن کسی دیگه حق دخالت ندارن

ای گفتی.🙃
من با بدبختی میخابونمش مادرشوهرم میاد انقدر پسرم و اینور اونور میکنه و ماساژمیده تا بیدارش میکنه🥲
هبچی هم نمیشه گفت
میگ چرا هر موقع من میام این خوابه😒

من موندم ما خانوما چرا همدیگرو درک نمیکنیم

واااااااااای دقیقا حرفای دل من و زدی تحمل کن عزیزم بعد از ده پونزده روز دوروبرت خلوت تر بشه حالت هم بهتر میشه 😘

سوال های مرتبط