۱۳ پاسخ

همسرت باید خیلی همراهت باشه🙂
وگرنه کم میاری و افسردگی بعد زایمانت تشدید میشه
الانم کارای بچه رو بسپار ب مادرت و همسرت
خودت فقط شیر بده و بغلش کن
تو باید سرپا باشی تا خوب باشه دخترتم🥹
غربالگری هم چیز ساده ایه فقط خون از کف پا میگیرن و زود آروم میشه
من خودمم رفتم باهاش چون اصلاااا طاقت نداشتم بمونم خونه و با مامانم و همسرم بره🤭

برای غذا هم ب خودت برس
زردی هم نمیدونم عددش چنده اما تاپیک دارم دراین مورد بخون

قدمش مبارک باشه عزیزم.پر از خیر و برکت باشه براتون😍♥
خدا حفظتون کنه کنار هم🥰🥰

دقیقا منم مثل تو بودم

آفرین به تو مادر قوی و پر اراده
خدا بهت توان مضاعف بده مامان مهوا کوچولو‌

عزیزم خنکی ربطی به زردی نداره فقط بهش شیر بده خودت مقوی بخور

مهسا هر وقت تونسی بیا پیوی

غربالگری اصلا سخت نیست عزیزم،منم گریه ام گرفته بودسردخترم،ولی چندلحظه بیشترطول نکشید،نگران نباش

من شیر نداشتم دختر منم زردی گرفت شیرم کم بود الان شیر خشک میدم شیر خودمو دیگه نمیخوره

اره دیدم حالا

چند هفته و چند روز زایمان کردی؟؟؟؟طبیعی بودی یا سزارین

بسلامتی انشاالله ک زیر سایتون بزرگ بشه قدمش مبارک باشه

بچت چند کیلو بود بدنیا اومد

چرا بردن غربالگری

سوال های مرتبط

مامان دلوین خانوم مامان دلوین خانوم روزهای ابتدایی تولد
#پارت دو زایمان
دیگه همسرم سریع دور زد و برگشتیم بیمارستان . اینم بگم جون فک میکردم میخوان بستریم کنن از صبح هیچی به جز یه کیک و اب میوه نخورده بودم و وسایل دخترم رو با خرما و اب میوه و اینا برداشتم بردم. رفتم بیمارستان دکتر گفت دراز بکش و اصلا استرس نداشته باش، ازم دوبار ان اس تی گرفت که گفت بگو شوهرت کارای بستریت رو انجام بده،منم رفتم به شوهرم گفتم اونم کار رو انجام داد و زنگ زد به مامانم ،حالا هم استرس زایمان طبیعی رو داشتم که تجربه اولم و نمیدونم چی در انتظارمه هم خوسحال بودم، تا وارد زایشگاه شدم تخت های کنار رو نگاه میکردم که از درد به خودشون پیچیده بودن واقعا خیلی ترسیدم و من هم کلا درد نداشتم و یک انگشت بیشتر باز نبودم ، دوباره برام دستگاه نوار قلب بچه رو گذاشتن و گاز اکسیژن وصل کردن و 4 تا سرم مختلف زدن ولی من درد اصلا نداشتم،از ساعت 4 تا 9 شب بدون درد بودم، تقریبا ساعت 7 بود که تخت کناریم رو قرص گذاشتن و براش کیسه ابش رو پاره کردن که از درد جیغ میکشید، با خودم گفتم منم کیسه ابم پاره نیست یعنی قراره همینجوری بشم و کاملا خودمو رو باخته بودم و گریه میکردم که با گریه های من قلب بچه بیشتر افت میکرد و هعی ماما و دکتر پیش من میومدن...😭
مامان جوجه طلایی🐣🩵 مامان جوجه طلایی🐣🩵 ۲ ماهگی
پارت ۳
من با خودم شیاف دیکلوفناک برده بودم ولی اصلا به کارم نیومد چون پمپ درد داشتم
من از بعد عمل شیر داشتم همون آغوز رو ولی بچه رو سیر نمیکرد و خودمم بلد نبودم درست شیر بدم بخاطر همین اون شب به بچه خیلی سخت گذشت و تا ساعت ۳ کلی گریه کرد و بیمارستان اصرار شدید داشتن که فقط شیر خودمو بخوره اخر عصبی شدم گفتم بهش شیر خشک دادن تا اروم بگیره و تخت خوابید تا صبح
منم راحت خوابیدم
توصیه م اینه که رو خودتون حتی اگه گرمتونه حتماااا پتو بندازین و گرم نگه دارید پا و کمرتونو .خیلی حساسه بعد عمل سرما بزنه دردتون چند برابر میشه
خلاصه فردا صبح دکتر خودم اومد و ویزیت کرد و ترخیص خودمو داد و بعد از شنوایی سنجی اومدن واسه بچه چکش کردن و بعد دکتر اطفال اومد نامه ترخیص داد و واکسن خوراکی بچه رو بهش دادن و ما مرخص شدیم و اومدیم خونه و واسه خونه به عنوان کمکی شیرخشک اپتانیل گرفتم و با خطره چکون میدادم به بچه ولی دفع ادرارش خیلی کم بود .
روز ۴ به دستور دکتر اطفال ما بردیمش بیمارستان برای غربالگری (چون تایم تولد پسرم یجور بود که بهداشت تعطیل بود مجبور شدم ببرم بیمارستان ولی خداروشکر میکنم بابت این قضیه چون) تو جواب آزمایش زردیش مشخص شد ۱۸ و همونجا تو بیمارستان دوشب بستری شد و اگه ما میبریم بهداشت خدا میدونه چقدر سردر گم می‌شدیم و چه بلایی سر بچم میومد ...