پارت ۳
من با خودم شیاف دیکلوفناک برده بودم ولی اصلا به کارم نیومد چون پمپ درد داشتم
من از بعد عمل شیر داشتم همون آغوز رو ولی بچه رو سیر نمیکرد و خودمم بلد نبودم درست شیر بدم بخاطر همین اون شب به بچه خیلی سخت گذشت و تا ساعت ۳ کلی گریه کرد و بیمارستان اصرار شدید داشتن که فقط شیر خودمو بخوره اخر عصبی شدم گفتم بهش شیر خشک دادن تا اروم بگیره و تخت خوابید تا صبح
منم راحت خوابیدم
توصیه م اینه که رو خودتون حتی اگه گرمتونه حتماااا پتو بندازین و گرم نگه دارید پا و کمرتونو .خیلی حساسه بعد عمل سرما بزنه دردتون چند برابر میشه
خلاصه فردا صبح دکتر خودم اومد و ویزیت کرد و ترخیص خودمو داد و بعد از شنوایی سنجی اومدن واسه بچه چکش کردن و بعد دکتر اطفال اومد نامه ترخیص داد و واکسن خوراکی بچه رو بهش دادن و ما مرخص شدیم و اومدیم خونه و واسه خونه به عنوان کمکی شیرخشک اپتانیل گرفتم و با خطره چکون میدادم به بچه ولی دفع ادرارش خیلی کم بود .
روز ۴ به دستور دکتر اطفال ما بردیمش بیمارستان برای غربالگری (چون تایم تولد پسرم یجور بود که بهداشت تعطیل بود مجبور شدم ببرم بیمارستان ولی خداروشکر میکنم بابت این قضیه چون) تو جواب آزمایش زردیش مشخص شد ۱۸ و همونجا تو بیمارستان دوشب بستری شد و اگه ما میبریم بهداشت خدا میدونه چقدر سردر گم می‌شدیم و چه بلایی سر بچم میومد ...

۱ پاسخ

❤️❤️❤️❤️❤️🧿🧿

سوال های مرتبط

مامان محمد مصطفی🐣🐥 مامان محمد مصطفی🐣🐥 روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین مامان اولی ۳
من برا بیمارستان شیر خشک نبرده بودم بدون اینجا همه میگفتن بیمارستان اجازه نمیده
شب اول هرچی سعی کردم به بچه شیر بدم نداشتم پرستارا اومدن هرچی فشار دادن شیری ترشح نشد و بچه گشته بود همش گریه میکرد اونجا بهم گفتن بهش شیر خشک بده ساعت ۴ صبح بود و همه جا هم بسته بود دیگه
برا همین پیشنهاد میکنم شما بگیرید داشته باشید که مثل من اسیر نشید تو اتاق ها دنبال شیر خشک از مامانا باشید
من خیلی درد داشتم ولی بلند شدم بتونم راه برم تا بتونم مدفوع کنم
و مرخص بشم
فردای زایمان همسرم کارای ترخیص انجام داد دکتر اومد برا معاينه گفت بچه زردی داره باید بستری بشه زردیش ۹ بود
ابن تجربه منه شاید کمکتون کنه
من چون بی تجربه بودم با این عدد زردی بستری شد بچه خودمم موندم ابن کار باعث شد بهیم عفونت کنه چون ۵ روز تپ بیمارستان بودم نشد به بخیم برسم و آب نخورد از طرفی رو‌ صندلی خوابیده بودم و جوری بود که همش فعالیت داشتم خیلی به بخیم فشار اومد
در صورتی که بچه های با زردی ۱۸ بستری میشدن
دیگه بعد چند روز با رضایت شخصی مرخص شدم چون بیمارستان اصلا دارویی نمی‌داد به بچه و فقط میگفت داخل دستگاه باشه بچم هم اصلا داخل دستگاه نمی‌رفت و گریه میکرد
دیگه اومدم خونه و شروع کردم سنتی درمان زردی انجام دادن
مامان مرسانا مامان مرسانا ۲ ماهگی
دومین متن
بعد از ترکیدن آماده شدیم رفتیم بیمارستان بدون کوچکترین دردی که واقعا خودم میترسیدم هی دعا دعا میکردم که درد بیاد ولی اصلا انگار نه انگار تو طول مسیر ازم چند باری آب به اندازه زیاد ریخت تا برسم بیمارستان رسیدیم و بستریم کردن بیمارستان بهارلو تهران یه اتاق بردن که فقط خودم بودم آوردن بهم سرم وصل کردن و یه آمپول هم از کنار پام زدن و چند تا آمپول هم به سرم ساعت ۱۲:۳۰ بستری شدم تا ساعت ۱:۳۰ تو اتاق تنها حوصلم سر رفت هیچ دردی هم هنوز نیومده بود به ماما گفتم میشه مادرم بیاد حوصلم سر رفت رفت گفت مامانم اومد با آبمیوه و خرما که از قبل گفته بودم بگیرن بعد آروم آروم دردام شروع شد چون مادرم کنارم بود دیگه ماما نموند پیشم می‌رفت چند دقیقه یه بار میومد سر میزد بودن مامانم خیلی خوب بود تا دردام شدید شد ماما گفت برو به شکم و کمرت آب بگیر که این کار خیلی خوب بود درد رو کمتر میکرد با زیادشدن دردام چون از قبل درخواست اپیدورال کرده بودم معاینه کرد گفت فعلا ۳ سانتی باید تا ۵ برسی تا بگم دکتر بیاد بزنه با سختی و تحمل درد زیاد به ۵ رسیدم گفتم بگو بیاد دکتر بزنه که گفتن دکتر تو اتاق عمله گفتیم بیاد دوباره یک ساعت درد افتضاح کشیدم تا دکتر اومد معاینه کرد گفت ۷ سانتی دیگه نمی‌زنم خون ریزی داری شدید وضعیت بچه هم خوب نیست حالا بچه هم نیومده بود جلو هی موقع دردام گفتن زور بزن تا بچه رو بکشیم بیاریم جلو سخت بود ولی خدا کمک کرد از پسش بربیام حدود نیم ساعت تلاش کردن تا بچه رو بیارن جلو بعدش بچه اومد بیرون خدا رو شکر بعد از اومدن بچه تمام دردا تموم شد چون از زایمان قبلیم تا الان ۱۰ سال گذشته بود سر اون خیلی سخت شد و
مامان جوجه طلایی🐣🩵 مامان جوجه طلایی🐣🩵 ۴ ماهگی
پارت ۴
دیگه دوروز بعد زردیش ۵ شد و مرخص کردیم و تو خونه با شیر دادن زیاد و خنک نگه داشتنش زردیش رو کنترل کردم رو ۷ و ۸ موند و کم کم داره کمتر میشه
در ادامه ی زایمان بگم که بخیه های من جذبی بود و پانسمانم ضد آب بود و جای پانسمان هی میسوخت و حالت تاول شده بود .تو همون رفت و آمدم به بیمارستان نشون ماما دادم و گفت به چسب پانسمان حساسیت کردی و چسب رو جدا کرد و خداروشکر مشکل از بخیه هام نبود
کلا ۱۰ سانت بخیه خوردم دقیقا بالای بیکینی
اگه برگردم عقب بازم سزارین رو انتخاب می‌کنم ولی حتما به هر طریقی شده اصرار میکنم که از اول بیهوشم کنن
من با خودم همه چی برده بودم هم واسه بچه هم خودم ولی تقریبا ۸۰ درصد استفاده نشد چون بیمارستان همه چی بهم داده بود (زیر انداز یکبار مصرف /شورت سرجیفیکس/پد بزرگ /مسواک و خمیر دندان /شانه/دمپایی/حوله/پوشک بچه /دستمال مرطوب /پتو/لباس بچه/دستمال کاغذی/شامپو سر و بدن )
بازم بستگی به بیمارستانی که میرید داره
من از وسایل بچه فقط فلاسک و پوار بینیش به کارم اومد بقیه رو همونطور برگردوندم
مامان جوجـ🐥ـه‌هام مامان جوجـ🐥ـه‌هام ۲ ماهگی
پارت بعدی ۲
تجربه سزارین دوم 🤰🏼🩸
بچه رو نشون دادن عکس گرفتن ازش خداروشکر سالم بود 🥺
بچه رو دیدم زدم زیر گریه ، خیلی احساساتی شدم
فقط منتظر بودم عمل تمام بشه منو ببرن بخش و لرز تموم بشه 😭
فکمو با دستم نگه می داشتم ولی نمیشد که نمیشد
ذکر میگفتم که این لرز تموم بشه ولی اصلا
عمل تموم شد بچه رو آوردن برای شیردهی
خدارو شکر چون تازه شیر داده بودم دختر بزرگم رو
شیر داشتم ، بچه شیر خورد
یه ربع تو اتاق عمل منو نگه داشتن ، وقتی می‌خواستن ببرن بیرون سریع بابام رو دیدم اومد نوازشم کرد و پیشونیمو بوسید🥺
بعد مادرم و مادر شوهرم اومدن 🥺
من آنقدر لرز داشتم هیچی رو چشمام نمی‌دید
رفتم بخش ، و ملاقاتی ها شروع شد ❤️
بی حسی که رفت ، شونه هام و دنده هام درد داشت ،
و نمی‌دونم چرا شکمم درد میکرد به غیر بخیه 🥲
بچه هم همش شیر میخواست
و چون من ساعت ۵ و نیم از اتاق عمل اومدم بیرون اصلا وقت نمی‌گذشت تو بیمارستان 🫠🙃
منم منتظر بودم صبح بشه ترخیص شیم از این محیط بریم بیرون
ساعت ۴ صبح اومدن و گفتن میتونی کم کم مایعات و یه چیز بخوری
چهار و نیم اینا خوردن رو شروع کردم 🫠
ساعت ۵ و نیم صبح اومدن سوند رو درآوردن ، درد نداشت ، سر دختر اولم سوند رو درآوردن درد داشت این یکی نه ،
بعد گفتن راه برو ، 😭
وااای که مگر میشد ، منم دستشویی داشتم ، حالا چجور برسم به دستشویی ؟!
ادامه پارت بعدی
مامان مهندسِ بقیع💚 مامان مهندسِ بقیع💚 ۲ ماهگی
خلاصه یه دور راه رفتم و خوابیدم بعد اجازه دادن خوراکی بخورم
یه لیوان نسکافه و خرما خوردم
هم چنان درد قسمت بخیه رو داشتم
توصیه من به مامان‌های سزارینی اینه که تا میتونید خرما و خوراکی و مغزیجات بخورید وقتی اجازه دادن
میدونم عمل کردید درد دارید شاید اشتهاتون کم بشه
اما مثل من نکنید هی چیزای مقوی بخورید
کمپوت گلابی رو با یه قاشق عسل قاطی کنید بخورید خیلی خوبه
اینجوری تحمل دردتونم‌بیشتر میشه
شیفت شب یه پرستار دیگه ام اومد منو ماساژ رحمی داد و رفت
بعد شیاف گذاشتم تا دردم کمتر شه
دیگه آخر شب شد تا اومدم چشم روهم بزارم و بخوابم نوزادایی که تو اتاق بودن به نوبت شروع میکردن گریه کردن
و اصلا خواب از چشم ما رفت
پرستار بخش نوزادان رسیدگیش خیلی خوب بود مرتب میومدن و بچه ها رو میزاشتن رو سینه و به مامانا کمک میکردن بچه ها شیر بخورن
اونوقت من زیاد شیر نداشتم
یه مامانی رو به روم بود چون بچش سینه رو نمی‌گرفت به بچش آب قند میدادن😐
یکی از اقواممون فلوشیپ طب مادر جنین هست
و گفته بود روزای اولی که مادر شیر ندازه
مخصوصا مادرای سزارینی
به بچه شیر خشک بدید که هم زردی نگیره هم سیر شه
آب قند چی بود میدادن به بچه😐
بعد ما از همون روز اول وقتی پرستارا نبودن دزدکی به بچه شیر خشک می‌دادیم
یهو یکی از پرستارا در اتاق رو باز کرد و دید
و سه ساعت نشست به روضه خوندن...😐
آی این شیر خشک از آرد و نشاسته درست شده
بچت دلدردی میشه
بچت فلان دردی میگیره و...
مامان ابوالفضل مامان ابوالفضل ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
۳۹ هفته و ۵ روزم بود که به بیمارستان رفتم و چون علائم زایمان رو نداشتم و دکترم گفته بود اگه دردت گرفت که هیچی ولی اگه درد نگرفت برو این نامه رو به بخش زنان و زایمان نشون بده که بستریت کنن ،بلاخره بستری شدم هر چقدر هم که بهم آمپول فشار زدن تو بیمارستان دردم نگرفت دکتر خودش اومد گفت یکم دوز داروهارو ببرید بالا و پرستارای بخش هم بهم توصیه میکردن که شربت زعفران غلیظ بخورم که اونم جواب نداد کلا هیچ دردی نداشتم ولی با آمپول فشار به زور ۳ سانت شدم که دردام بعد از یک روز بستری شروع شد ولی اونقدری نبود که زایمان کنم چون سابقه فشار بالا رو هم داشتم دکترم اومد و خودش کیسه آبم رو پاره کرد و دردم از اون موقع به بعد شروع شد که به غلط کردن افتاده بودم و به دکترم گفتم که سزارینم کن گفت تا اینجا خوب پیش اومدی باید صبر کنیم که زودتر زایمان کنی از ساعت ۱ ظهر تا ساعت ۷:۳۰ درد کشیدم ولی ارزش داشت چون الان پسرکوچولوم بغلم و خداروشکر میکنم که صحیح و سالم تو بغلم دارمش ولی واقعا زایمان طبیعی درسته که یه روز درد داره ولی الان من هیچ دردی ندارم و میتونم خودم کارای خودم رو بکنم