۱۳ پاسخ

بهش فک نکن عزیزم گذشت منم تا تا دوهفتە پیش کامل نمیتونستم کامل بشینم ،،،،بگو خدایا شکرت بازم توان دادی بهم بچمو بە دنیاً بیارم برای منم سخت بود ،،،،،هردوزایمان سختی های خودشونو داشتن ،،،،،ولی بازم میگم خدایا شکرت ،،،،بهتر میشی مراقبت کن ،،،،من اگە شرایط زندگیم خوب بود وبی کس نبودم قطعا یرفتم سزارین میشدم ،،،ولی ادم گاهی مجبور بە انتخابی کە باشرایط زندگیش جور دربیاد

چقد زود قانع شدی ک بری طبیعی

عزیزم من زایمان طبیعی داشتم مثل تو هرشب از کابوسش میپرم هنوز بخیه هامم نیفتاده درد داره نمیتونم بشینم ن میتونم جایی برم الان دوست دارم برم همه اونایی ک میگفتن طبیعی خوبه رو از رو زمین محو کنم

اصلا نمیشه یک نوع زایمان رو پیشنهاد داد ب کسی،هرکسی روحیه اش با یکیش میخونه الان من حتی اگ رایمان طبیعی راحت ترینم باشه بازم از لحاظ روحی اصلااا نمیتونم بپذیرمش برعکسشم بعضیا اصلا نمیتونن با سزارین کنار بیان،اشتباه از خودت بوده ک ب حرف بقیه گوش دادی و اینجوری روح و روانتو بهم ریختی

ولی برعکس تو من طبیعی دوست داشتم دوتا طبیعی آوردم راضی بودم سومی بچه مدفوع کرد سزارین اوژانسی کردن منو یعنی بدترین عذاب بود دیگه تا عمر دارم بچه دیگه نمیارم

نگران نباش یه مدت که بگذره بهتر میشی سرتو با کوچولوت گرم کن

نمیدونم کی میخان بفهمن واسه زایمان طبیعی هم امادگی جسمی لازمه هم روحی همه تاقت اون همه درد رو ندارن و باید قبلش براش اماده بشی

من ک سزارین شدم و خیلیم راضیم

شاید این که بدونید خیلیا همین تجربه رو دارن کمکتون کنه...
کلا اینقدر زایمان طبیعی تجربه پرفشار و تکان‌دهنده‌ای هست که واقعا آدم احساس می‌کنه از جنگ برگشته.
و چون افسردگی پس از زایمان به ما مادرها از رگ گردن نزدیک‌تره، به شدت توصیه میکنم حتما برید پیش مشاور یا روانشناس و ازش کمک بگیرید تا این خاطره براتون هضم بشه و تبدیل به اختلال اضطراب پس از سانحه نشه
ولی نیمه پر لیوان رو ببینید
چون دو سه تا بچه میخواید و زایمان اولتون طبیعی بوده، بعدیا راحت تره و نگران چسبندگی و پارگی رحم و... لازم نیست باشید

من قرار بود سزارین بشم منتها زودتر دردم گرفت و مجبور شدم طبیعی زایمان کنم یعنی جوری شد تو ماشین داشتم زایمان میکردم
سعی کن از ذهنت پاک کنی به شیرینی بچت فک کن
من همیشه ب تمام کسایی ک فقط میگن طبیعی میگم ک برای همه یه شکل نیست برای همه خوب نیست

منم میخاستم طبیعی باشه ولی چون خودشو کثیف کرده بود سزارین کردن اونم بعد چندساعت عذاب و معاینه های دم ب دق نتونسم تحمل کنم واقعا گفتم شکر ک خودشون مجبورشدن عملمم کنن ولی واقعا سخته سزارین بعدش ها بخاطر بخیه ها و راه رفتن اینا من شکمم کلا بی حسه

واقعا بنظر منم اصلا نباید به حرف دیگران اهمیت داد
من اینجا انقدر مامانا از سزارین بد گفته بودن میترسیدم و استرس گرفته بودم فشارم رفته بود بالا پایین نمیومد یعنی انقد که اینجا استرس وارد شده بود
بعد که سزارین شدم دیدم واقعاااااا اصلا چنین چیزی نیست و نه اونقدر درد داره و نه ترس خیلی راحت تر از این حرفاست 👌

هردو زایمان سخت هست ولی اره بنظرم طبیعی خیلی دردناکه

سوال های مرتبط

مامان دیاکو💙 مامان دیاکو💙 ۲ ماهگی
یه چیزی که من کفش کردم😂 و خواستم باهاتون درمیون بزارم اینه که من وقتی حامله بودم خیلی روحیم ضعیف شده بود و با این که زایمان اولم هم طبیعی بود اما همش به خودم تلقین میکردم که من نمیتونم و بیشتر شبا گریه میکردم از این که من نمیتونم درد طبیعی رو تحمل کنم ،خواستم برم سزارین اختیاری اما خانوادم نزاشتن و بنظرشون سزارین وحشتناک بود 😕درحالی که من حسرت اونایی که سزمیشدن و می‌خوردم همش میگفتم خوشبحالشون که درد طبیعی نمیکشن 🥺وقتی تازه دردام شروع شده بود من وحشت کرده بودم و همش گریه میکردم چون میدونستم این دردا قراره چندین برابرشه و آخرم هم روحیه ی ضعیفم کار خودشو کرد و طبیعی نتونستم و سز اجباری شدم ،وقتی زایمان کردم همسایمون که دوتا بچه طبیعی آورده و الان بازم حامله بود اومد و حالشو برام گفت درست مثل من بود همش میگفت طبیعی نمیتونم به دردا فک میکنم وحشت میکنم و...دیروز رفته طبیعی نتو نسته اونم سز اجباری کردن،خواستم بگم اونایی که می‌خوان طبیعی زایمان کنن خیلی باید روی خودتون کار کنید چون زایمان طبیعی روحیه ی خیلی بالایی میخواد
مامان توت فرنگی🍓 مامان توت فرنگی🍓 ۳ ماهگی
من زایمان طبیعی داشتم چون بخیه رو دکتر باز کرده هنوز زخمم بازه بسته نشده واسه همین نمیتونم هنوز بشینم نیاز به مراقبت دارم زایمان سختیم داشتم دهانه رحمم باز نمیشد خیلی درد کشیدم بچه بدنیا نمیومد بزور بدنیاش اوردن خواهر شوهرمم بامن زایمان کرده سزارین اورژانسی شده ولی دیگه راه افتاده خودش کاراشو میکنه بیرون میره دیگه اوکی شده حالا خانواده شوهرم تا میان دیدنی هنوز ننشستن میگن بنده خدا درد طبیعی کشید اخرشم سزارینش کردن سزارین خیلی سخته داغون شده بازم شکرخدا تو طبیعی بدنیا اوردی طبیعی بهتره حالا منم ۱۲ساعت زجرم دادن اخرم بزور بدنیا اومد بچم بند ناف دورش چرخیده بود ضربان قلبش بد بود بازم نمیبردنم سزارین بچم بدنیا اومد اینقد مونده بود نفس بزور میکشید اکسیژن بهش وصل کردن نمیدونم چرا اینطور میگن تا منو میبینن تازه خودشون تنهاهم نیستن مغز شوهرمن شست و شو میدن که من زایمانم خوب و راحت بوده چون طبیعی بوده ابجیت زجر کشیده چون سزارین انجام داده نمیدونم چکار کنم بیخیال من بشن😐
مامان دخمل هستم🙋🏻‍♀️🎀 مامان دخمل هستم🙋🏻‍♀️🎀 ۱ ماهگی
من هنوزم هر روز از خودم میپرسم چرا نرفتم سزارین؟
اینکه هنوز سوزش دارم و زخم شده مهم نیستا
همش به این فکر میکنم اگه سزارین بودم چه زایمان رویایی داشتم و سر بچم بدون زخم بود
یا لاقل قسمت خصوصیم برا شوهرم مونده بود :)
هنوز تک تک صحنه ها جلو چشمه که تو اتاق زایمان یه جوری با اونجا رفتار میکردن که انگار قرار نیس کسی دیگه بره سراغش فقط میخواستن باز شه
من خیلی روحیم دخترونس مامانا
ولی بعد زایمان احساس زن بودن و پیر بودن میکنم،
چرا من عین این زنای سفت و هیکلی رفتم طبیعی؟
من خیلی بدنم ظریف بود
الان دیگه اینطور نیست تو آینه که قسمت خصوصیمو میبینم از خودم بدم میاد
اینارو به کی میتونم بگم؟به هیشکی..
نمیدونم این تصویر آرمانی و رویایی زایمان طبیعی از کِی توذهنم شکل گرفت ولی خیلی پوچ بود همش
اینارو دارم با بغض تایپ میکنم
بچم الان سالم کنارم خوابیده زخم سرشم داره کم کم خوب میشه؛ نمیخوام ناشکری کنم ولی دست خودم نیس هرروز این سوال تو ذهنمه که من چرا نرفتم سزارین؟