۸ پاسخ

نرو عزیزم یا یه ساعتی بذار پیش شوهرت برو سر بزن
کسی حق نداره برای تربیت تو تصمیم بگیره
بچه ها تو یه رنج خاص سنی لجباز و تندخو و .... میشن و باید بلد باشی چجور رفتار کنی باهاش والا بعدها استرس میشه و گوشه گیری

یه بت جدی جوابشون رو بده که دفعه دیگه این برخوردها رو نکنن.
نرو خونشون گفتن چرا نمیای بگو جایی که بچمو نخوان و بهش بی احترامی بشه و تهدید بشه و بترسوننش پامو نمیزارم.
وظیفه شما پدرومادرشه الان از حقش دفاع کنی وگرنه فردا تو سری خور و بی اعتماد به نفس میشه.

سلام عزیزم شما بودی یبار گفتی چشمام مگس پرانی داره؟

عزیزم بنظرم ی برخوردی با خواهرت و مادرت داشته باش
بگو دوس ندارم به بچه م بگید بی ادب
لطفا اینجوری باهاش حرف نزنید ناراحت میشه به باباش میگه

الهی بگردم برا بچه
خودت تو جمع اونا خیلی به دخترت توجه و محبت کن نزار به خودشون چنین اجازه ای بدن
یبار قشنگ واکنش نشون بده
نهایتشم اینه نری کلا ولی نزاری انقد با بچت بد رفتار کنن

مگه هست پدر و مادری که به نوه خودشون اینجوری بگه...من که مریض بشم سرما بخورم مامان و بابام و داداشام بهم زنگ میزنن اول میپرسن بچه هامون حالشون چطوره خودت ولش کن بزرگی خوب میشی😀😀یا مثلا چند روز نبرمشون میگن خودت نیا ولی بچه ها رو خودمون می‌آییم می‌بریم.. تو خونه مامانم همچی در اختیارشونه بریز بپاش و آزاد 🫤

اوووف چقد من اینجوری اعصابم بهم میریزه انگار خودشون بچه نبودن بچه بزرگ نکردن همینجوری بدنیا اومدن

یا کلا نباید بری
یا اگه میری با دخترت حرف بزنی که یه خورده کمتر اذیت کنه
با خانواده ات هم حرف بزن بگو این بچه ست یه خورده باهاش کنار بیایید

سوال های مرتبط

مامان سیدعلی مامان سیدعلی ۵ سالگی
بیاین مشورت.اگه ممکنه طبق تجربه هاتون راهنمایی کنید.من یه ماه دیگه باید آماده شم برای زایمان.قصدم سزارین.من زایمان قبلم طبیعی بودم.ماما داشتم.قبلشم مدام ورزش هایی ک میگفتن انجام میدادم.پیاده روی.رقص .پله و...بعد اون هم یهویی زایمان کردم .یکم توی بیمارستان درد کشیدم.چندساعت.بعد زایمان راحت و سه جهارتابخیه.اوکی بود همچی.بی تجربه بودم.یبوست شدم یکم ک باعث شد یکم اذیت بشم.ن شیاف گذاشتم.بعدشم کم کم اوکی شد همچی کلا روبراه بودهمچی.اما اینبار تصمیم ب سزارین گرفتم.این اواخر ترس برم داشته خیلیا میگن عالیههه.منم کلا نظرم روی سزارین هستش.ولی این یکی دوروزه یطوریم.خیلی از زخم نیترسم من.وقتایی هم ک پریود میشم ب کمر اصلا نمیتونم.سرویس هم برم باید حسابی بسابم😑باهر بار حس خونریزی البته ببخشید.باید برم سرویس وگرنه سوزش میگیرم.هی یاداوری میکنم ب خودم این عادت های مسخره رو.بد دردی و بدزخمی رو.اینکه دوتا بچه میشن.هرچند مامان وخواهرم هستن.اما میترسم باز.دوسه روزه دودل شدم.میگم یه مامای خوب بگیرم.آماده شم برای زایمان طبیعی اینبار با تجربه بیشتر.یا مستقیم برم سزارین.بخداموندم...