سلام خوبین میخوام راهنمایی کنید من مادر دوتا پسر بچه هستم پسر بزرگم آرسام پیش دبستانی میره و اینکه تا ۷ ماه پیش کلا از نوزادی پیش مادرم بزرگ شده یعنی چون خونه مون نزدیک مادرم بود آرسام کلا اونحا می‌میموند ۷ ماه پیش که مادرم فوت شده و پسر کوچیکم اراد بدنیا اومد پسرم خیلی نافرمانی میکنه حرف گوش نمیده بد رفتاری میکنه بهونه های الکی میگیره پیر شدم از دستش پیش مشاوره رفتم تمام محبت مون رو به آرسام میکنیم از محبت و عشق و بازی و تفریح تا هر چیزی که فکرش رو بکنید با اراد خیلی خوبه دوستش داره نگه ش میداره ولی با من دشمن شده همش میکه کاش تو نباشی او بمیری اصلا حرفم رو گوش نمیکنه واقعا تو این ۱۳ روژ عید هرجا رفتم با گریه برگشتم اراد داره دندون در میاره خودم تو اذیت هستم آرسام هم خیلی خیلی شلوغ شده به گوشی وابسته شده عصبی شده تورو خدا کمکم کنید کم آوردم تو جوونی پیر شدم برم دکتر خودم دارو اعصاب بخورم

آدم بزرگ از فوت عزیز دچار شوک میشه دیگه از بچه چه انتظاری میشه داشت
شوک وارد شده بش و شاید کمی تو رو مقصر فوت شدن مامانبزرگش میدونه
حتما حتما پیش یک مشاور خوب ببرش و سعی کن باش همدلی کنی
تو هم از احساست بش بگو که چقد دلت برای مامانت تنگ شده و اذیت و ناراحتی

صبر کن . بغلش کن زیاد . ببوسش زیاد .
من پسرم تو اوج عصبانیت وقتی بغلش میکنم آروم میشه.
سعی کن یکاری کنی باهات درد و دل کنه.
باهاش بازی کن . هر چی دوست داره.
خاله بازی کن باهاش .مثلا اون بشه مادرت تو هم پسرت . یا تو بشو بچه اونم بشه تو .
فقط صبر . خوب میشه به امید خدا .

عزیزم اون هم مادر بزرگ شو از دست داده هم احساس تنهایی میکنه فکر میکنه تنها کسی که بیشتر دوسش داشت مادرت بوده و از دستش داده اون الان بیشتر به محبت تو نیاز داره تا احساس امنیت کنه با محبت کردن فقط درست نمیشه سعی کن از کارهای خوبش تعریف کنی همش بچه رو به خوب بودن تشویق کنی با حرف هات بیشتر بهش بگی دوست دارم باهاش حرف بزن بهش بگو چه قدر دوسش داری و برات با ارزشه پیش بقیه ازش بد نگو همش تعریف شو بکن عزیزم یادت باشه هر چه قدر تعریف شو بگی بچه یواش یواش سعی میکنه همون طور که تو میگی بشه هیچ وقت نگو بچه ام شلوغ هس حرف گوش نمیده حتا شلوغ هم بکنه بگو بچه من اون قدر با ادبه نیاز نیس مامانش بگه بشین خودش میشینه بچه با شنیدن این حرف خود به خود آرام میشه سعی میکنه با ادب باشه