۷ پاسخ

نمیخام بگم همه چی قشنگ آسون گل بلبل چون دقیقا تو شرایط شما بودم گفتم بهتون بگم همه اینا میگزره درسته اما شما سعی کنید باکارای کوچیکی ک فک میکنید میتونید خوشحالش کنید یا صبوری زیاد دربرابر بچگی کردنش دلشو بدست بیارید خود من بارها تو بارداریم سر بچه بیچارم داد کشیدم ک یادم میفته واقعا حالم بد میش اما باید اماده باشید برای جلب توجه پسرتون برای محبت تقسیم کردن بین بچه هایی ک متوجه نمیشن کدوم بزرگتره کدوم کوچیکتر یا تقصر کار کدومه یا شما قراره بیشتر مادر کدوم باشی

الهی والا تو که حامله آیی منکه نیستم هم حوصله بازی ندارم از امروز هم رفتم تو فکر پیش دبستانی سال دیگه باید برن من از الان دلم گرفته 🥺

الان ک بهتر بزار بیاد ب دنیا بعد بدتره

دقیق منم الانم مثل شمام

منم همین شرایط رو داشتم میگذره من که دیابت بارداری داشتم دائم بی حال ولو بودم رو مبل چند روز پیش خیلی خواب آلود بودم دراز کشیدم رو قسمت مبلی که تو بارداری همیشه جام اونجا بود خواستم بخوابم پسرم اومده میگه مامان بازم نی نی داری اینجا خوابیدی🤣 گفتم نه نی نیمون که به دنیا اومد گفت خب دیگه اینجا نخواب

سخته ها اگر میشه یکم غلبه کن باهاشون وقت بگذرون چون بعدا کمتر وقت میکنی.
اگرم فک میکنی نمیتونی بنظرم پیش یک یا یه کلاس سرگرم کننده بفرستش
چون اینجوری روحیه اش خدشه دار میشه
ولی تو یه مادر پر انرژی هستی من میدونم که از پسش بر میای❤️😍

باید مدام خودتونو برای جفتشون تقسیم کنید ک حتی پیش خودتونم شرمنده نشید و بنظرم اینجاش قسمت دارک ماجراست😞

سوال های مرتبط