سوال های مرتبط

مامان توت فرنگی😍🍓 مامان توت فرنگی😍🍓 ۱ سالگی
مامانا لطفا این پیام من رو تا اخرش بخونید اگر بچه هاتون واستون مهمه
من پسرم دو روزی بود تب داشت یعنی اول مریضیش با تب شروع شده بردم دکتر گف گلوش التهاب داره بهش پلارژین و کتوتیفن داد گذشت روز بعد دیدم این بچه همش گریه ، بیقراری حتی شیر خودم رو سخت میخورد و مدام آب دهنش میومد زیاد، تب هم داشت که مجدد بردم دکتر باز هم گفتش سرما خورده باید دورش طی بشه بهش همون داروهای قبلی داد بعلاوه اموکسی سیلین چرک خشک کن ک اومدم خونه تا شب دیدم نه هیچی رو ایم بچه جواب نیست هیچی هم نمیحورد لب نمیزد هیچی همش گریه ، چرک خشک کن میدادم بالا میاورد
دگ گفتم حتما باید ببرم دگ سرم بزنن این چیزی نمیحوره تبم داره اما باز ی عقلی کردم گفتم بذا با دکتر‌خودش انلاین ویزیتش کنه
چون دکترش نبود من مجبور بودم ببرمش پیش دکترای دگ
خلاصه با دکترش صحبت کردم و گف این بچه ویروس گرفته دهمش آفت زده برای همینم چیزی نمیحوره و مدام آب دهمش میره
اخ ک‌ یعنی چ‌دکتری این دکترش همیشه پسرمو با ی ویزیت خوب میکنه الانم غیرحضوری سریع فهمید خدا خیرش بده دارو داد گف‌چیزای سرد بخوره منم دادم پسرم دیشب اروم شد و خابید
میخام بگم حرف ی‌دکتر دو دکتر قبول نکنید اینا همشون‌ خوب نیستن ایم دکتر توکلی که آقاس توی درمانگاه آریان ک واقعا گاوه چندبار مجبوری بردم تشخیصش اشنباهه
مامان پارساو آیلین مامان پارساو آیلین ۱ سالگی
سلام خوبین ی مشورت میخاستم ازتون من میخاستم بعد تعطیلات عید برم کلاس خیاطی دخترم خیلی اذیت میکنه مدام گریه میکنه ادمو ذله میکنه دیشبم خونه مادربزرگم بودیم همینطوری مدام گریه میکرد شیر هم نمیخورد غذاهم بهش داده بودم خاله هام و مامانم همشون باهم تو همین حین ک بچه گریه میکرد میگفتن شیرش بده نمدونم بچه گناه داره یکی میگف غذاش بده یکی میگف گناه داره بچه چجوری دلت میاد گریه کنه
اینم ک از صب ک بیدار میشه تا اخرشب همش گریهذمیکنه بخدا ک منم جونی نمیمونه برام خلاصه وقتی دیدم همشون باهم هی پشت سرهم و بی وقفه حرفاشونو تکرار میکنن عصبی شدم گفتم میشه ساکت بشین ادمو خسته میکنین خودم میدونم چجوری ارومش کنم یبار گفتین تموم کنید دیگه ....بعدم بردم تو حیاط چرخوندمش تا خابید ..خلاصه امروزم ک رفتیم تفریح بیرون خیلی اذیت کرد غر زد مجبور شدم موقع ناهار ببرمش دورو اطراف بچرخونم خودم اخر از همه غذا خوردم الان از خستگی سرم داره میترکه اخر ک میخاستیم بریم تو ماشینا دخترم بغل مامانم بود منم دستم کلی وسیله بود دخترمم گریه میکرد بیاد بغلم گفتم ببین دستام پره نمیتونم مامانم گف بچمه رو اذیت میکنی همش گریه میکنه😑منم گفتم وسیله دارم خوب گف بده من بگیرش وسایلارو دادم بچه رو گرفتم گفتم ازین ب بعد ماهی یبار میام خونتون ب خنده گفتم البته اونم گف اره نیا کلاس خیاطی هم لازم نیس بری بشین بچتو نگه دار من نمیتونم نگه دار ...دلم خیلی شکست شما جای من بودین میبردین بچه رو پیشش بزارین کلاس برین یا ن.انقد سراین کلاس رفتن ذوقمو کور کردن ک دیگه دلم نمیکشه برم