۱۳ پاسخ

چون عاشقشی دست خودت نیست کاره دله😍😂

منم قبلا خیلی وابسته بود
به کمک مشاور این وابستگیمو کمتر کردم.ولی راضیم
وابستگی با عشق فرق میکنه اینایی که بهت میگن چون عاشقی، این حسو داری،
گوش نده
این وابستگی بهت آسیب میزنه

اسفتد دود کن ک بدجور از گهواره چشم خوردم من چن بار...

منم اینجوریم ولی غرورم باعث میشه خودمو حفظ کنم

من اوایل اینطوری بودم الان اصلااااا

دقیقا منم همینطوری ام کاملا درکت میکنم چی میگی عزیزم

ندیدم و نشنیدم کسی اینقد شوهرش رو دوس داشته باشه ..
البته حتما آدم خوبیه.
من ک روز ب روز میگم غلط کردم.😐😂
ما اولش هم حسی نبود

ان شاالله ک همیشه باعشق و محبت کنارهم زندگی کنید
منم مثل شمام
ی روزایی ک میبرم اززندگی بافک کردن ب بودنش دلم یجوری میشه🫣انگار ک اوایل اشنایمونه
ان شاالله توهمه زندگیا عشق باشه و توهمه خونه ها صدای خنده وشادی

چقد خوب الهی ک عشقتون ابدی باشه

منم مثل توبودم تایه سال پیش ولی فهمیدم اولویتش خانوادش وبرای خوشحالی حاضرنیس هیچ کاری کنه گفتم ماشین بخرولی به حرف خانوادش گوش کردنخریدازچشمم افتادالان مثل سگ وگربه ایم

عزیزم
عشقتون پایدار و خوشیتون همیشگی🌱✨

اخی حالا اونم انقدر تورو میخواد عزیزم؟

ای جانم عزیزدلم عشقتون پایدار.....

سوال های مرتبط

مامان آنیتا مامان آنیتا ۲ سالگی
هنوز نخابیدم و بیدارم،چقدر خودمو سر زنش کنم از این زندگی خسته کننده چرا واقعا ،دیگه کم آوردم از دست مرد لجن،خدایا نمی‌دونم چه کاری کردم که این مرد رو قسمت با من کردی،از زندگیم خسته شدم واقعا خیلی دردا تو دلم هست خیلی خیلی 🥺🥺شدم از سنگ شدم آهن تو این زندگی چرا همون دو سال نیم پیش طلاق نگرفتم منکه همه کارام کرده بودم چرا برگشتم مجدد که بچه بی گناه طفل معصوم بیاد تو این زندگی به خاطر بچم کوتاه بیام و چیزی نگم بشم دیوونه روانی عقدهای که از طرف شوهرم تو دلم هست بخام سر این طفل خالی کنم،خداااااااااااااااااااایااااااااااااااااا بفهم کم آوردم،عصبی شدم تو این زندگی چند سال همش سر این بچه خالی میکنم درسته کنترل میکنم ولی مجدد نمیتونم.شبی بچم آورد بالا آب پرید گلوش بعد استفراغ کرد من عصبی شدم لحظه که آورد بالا بهش گفتم آنی به خاطر همین کارات هست عصبی میشم جیغ میکشم بعد چند ثانیه تموم شد چهرم خب عصبی بود متوجه شده بود، دراز کشید بعد چند دقیقه صدایی شنیدم از زیر پتو نصف صورتش زیر پتو بود،بعد یه ۲۰دقیقه پتو رو کشیدم کنار از صورتش گفتم خفه نشه دیدم خدایا استفراغ کرده بوده چیزی نگفته بود تو همون استفراغ خوابیده😔😔😔وای که زدم زیر گریه تا همین الان خوابم نمیبره چقدر لعنت کردم خودمو،و به شوهرم گفتم ببین اشغال اینا اثرات تو هست رو مغز من تاثیر گذاشته که من رو بچه خالی کنم و حالا اینجوری بشه باید دندون درد رو بکشی بنداری،پوز خنده زد و خوابید،حالم از خودم بهم میخوره چقدر مادر بدی هستم و احمقی😔😔😔😔،تاریخ۱۴۰۴/۰۴/۰۴تلخ ترین خاطره