سوال های مرتبط

مامان راد مامان راد ۳ سالگی
🍯یک روش بازی هست به نام سی‌پی آر‌تی🍯
خیلی بامزه است
بازی کردن با بچه است بدون دخالت

حتما امتحانش کنید با بچه میرید داخل اتاقش هر جاییکه گفت میشینید
مثله اینه که شما یه موجودی هستید که هیچی نمیدونه
دست به چیزی نمیزنید
نیم ساعت تا یک ساعت بشینید کنارش
حتی مهمترین عروسک یا ماشین یا مداد شمعی رو برداشت که کاری باهاش انجام بده
شما باید بپرسی این چیه؟ میخوای باهاش چیکار کنی
اااا این چیه کشیدی و چه رنگیه و بگید منم میتونم امتحان کنم… همون قضیه توصیفی که براتون قبلا گفتم
توصیفی که چیزی هم بلد نیستید
مثلا بهتون میگه برام خورشید بکش، باید بگی با چی؟ خورشید چه رنگیه؟
چه شکلیه؟ کجا بکشمش؟ میتونی تو کشیدنش کمکم کنی؟!
یا این چیه دستت، ااا ماشین به این میگن، چیا داره؟ چه کارایی میکنه؟!
… ادامه بدین مغزه بچه‌رو به کار بگیرین تویه فکر کردن و تمرکز کردن

🔆چیزی از وسایل شما برندارید و نباید پیشنهاد بدین و یا بازی رو هدایت کنید
قراره تویه اتاقش که رفتین اون به شما بگه چه کاری بکنید🔆

شما چه کارایی میکنید موقع بازی با بچه؟!
مامان راد مامان راد ۳ سالگی
سلام مامانا

ما از ۸ ماهگی که دندونای پسرم در اومد مسواک رو شروع کردیم مسواک انگشتی

که هم لثه‌هاشو ماساژ میدادیم هم اون دوتا مروارید قشنگو

یکی از علتای مسواک تو این سن اینه که دیدین خیلیا تا چیزی میره تو

دهنشون عوق میزنند، مسواک زدن از سنهای پایین این مشکل رو رفع میکنه

به جز فوایده دیگه‌ای که داره تمیزی دندون ،عادت کردن به کارهای درست و …

این مسواکی که تویه عکس میبینید رو بیشتر جاها دیدم شهر کتاب

و داروخونه‌ها و …

تویه این سن ما باید به بچه‌امون دو گزینه برای انتخاب بدیم

من هر موقع میخوام ازش نظر بپرسم تویه لباس پوشیدن یا خرید

خودم کلی میگردم بعد از گشتن دو تاشو انتخاب میکنم و به پسرم میگم

کدوم میخوای میتونی از این دوتا یکیشو انتخاب کنی

و هر موقع داره استفاده می‌کنه با کلی تعریف و تمجید میگم چه انتخاب خوبی

کردی چقدر خوشرنگه

چقدر لطیفه و …

موقع مسواک زدن هم اوایل دوتا مسواک بود یدونه کمکی برای من

حالا که یادگرفته خودش کامل میزنه دیگه کمکی جمع شده

طوری شده بعد ناهار و شام سریع مسواک میزنه 😍😍😍
مامان مهراد مامان مهراد ۲ سالگی
مامانا سلام. دلم برای گهواره تنگ شده بود گفتم یه عرض سلامی کنم. چطورید؟ خوبید همگی؟ چه خبرا؟؟
از فردا باید برگردیم به تنظیمات کارخونه. من که اصلا آمادگیشو ندارم دوباره هرروز درگیر بهانه گیری های بچه باشم. پسرم دائم دست آدم رو میگیره و بلند می‌کنه و یه چیزی میخواد. جدیدا هم اگه چیزی بهش ندیدم پاشو می‌زنه زمین یا گریه میکنه یا ما رو میزنه. این رفتارش خیلی زیاد شده. جایی هم که میریم با دختر خواهرشوهرم نمی‌سازه و هی میره سراغش یه انگولکی میکنه و اونم صداش درمیاد.
خلاصه اصلا حوصله این کاراشو ندارم و دیگه نمیدونم چطور میشه این موضوع رو حل کرد. شما هیچوقت با مشاور یا روانشناس مشورت کردین؟ من قبلا که صحبت کردم میگفت وقتی بچه به حرف بیاد این رفتاراش کم میشه و می‌گفت باید باهاش بازی کنی و زیاد باهاش حرف بزنی.
توی این ایام ماه رمضون و تعطیلات خیلیی کم باهاش بازی کردم شاید به خاطر اون باشه. نمیدونم!
چقدر وقتی کوچیک بودن راحت‌تر بود. حداقل دوسه بار تو روز می‌خوابیدن یه نفسی می‌کشیدیم.
خلاصه بهتون بگم که نمیدونم چطوری باید سختی بچه داری رو کم کرد. واقعا هر روزش پر از چالش های فراوونه.
مامان راد مامان راد ۳ سالگی
مامانهاییکه بچه بدقلق دارن
یعنی همراهی و همکاری کم میکنند با والدین چون میخوان خودشون هر کاری میخوان انجام بدن

یه روشی سه روزه پیش شنیدم ممکنه به درد شما هم بخوره

موقع خواب، وقتی براش داستان یا کارهای قبل از خوابه شبو دارید انجام میدید
❌روتین کارهای روزانه رو به بچه بگید❌
مثلا اینجوری
میدونی فردا که بیدار شدیم صورتمونو میشوریم
بعد از خشک کردن با حوله صبحونه رو آماده میکنیم
میتونی تو صبحونه آماده کردن به من کمک کنی؟!
صبحونه رو که خوردیم میتونیم نقاشی با مداد شمعی یا آبرنگ بکشیم
بعدش من میرم اتاقمو مرتب کنم شما هم با اسباب بازیات بازی کنی
همینطوری تا شبشو بگی
بعد فرداش که شد هر کدومو که شروع کردین و مخالفت کرد و نخواست انجام بده
بگی ای وای آخه بعد صبحونه خوردن قرار بود نقاشی با آبرنگ داشته باشیم حالا اونم نمیشه انجام بدیم
یا اگر همکاری کرد بگید واااای چه عالی حالا میتونیم کلی نقاشی آبرنگی کنیم

من از امشب میخوام شروع کنم،چون دیروز موقع ناهار نتیجه جالبی دیدم،موقع ناهار خوردن داشتم به همسرم میگفتم،منو راد بعد از غذا میریم دست و صورتمونو میشوریم بعد که دستامونو خشک کردیم نوبت کتاب چسب زدنمونه آخه کتاب فرانکلین پاره شده
🍯
مامان راد مامان راد ۳ سالگی
یه دورهمی دعوت بودم

از وقتی رسیدم چندتا از مامان‌ها مدام میگفتن بچه‌اشون این میوه رو نمیخوره اون میوه رو نمیخوره
وااای غذا فلان چیزه الان بچه‌ام غذا هم نمیخوره
همه‌اش نخور نخور بود
و بچه‌ها هم کنار مادراشون با بچه‌های دیگه بازی میکردن و همه صحبتها رو میشنیدن

من برای پسرم میوه پوست گرفتم مثله بقیه‌اشون
و باز میگفتن ااااا راد این میوه رو دوست داره اون میوه رو چی؟!
این جملات هی بصورت طوطی وار تکرار میشد

تا سیب رو دادم دست راد،اون یکی دستشو آورد و یه سیب دیگه برداشت و داد به دوستش که داشتن بازی میکردن

مامانه با تعجب گفت به حضرت عباس تو خونه لب به سیب نمیزنه

گفتم باید بگیم سیب خیلی خوشمزه است، بعضی سیب‌ها پوستشون زردن بعضی سیب‌ها قرمز و بعضی سیب‌ها سبز
امروز میخوای برات سیب حلقه‌ای برش بزنم
امروز به نظرت مثل ماه برش بزنم چه طعمی میشه…

و اینکه فکر نکن اینی که من گفتم کلمه جادوییه با یکبار گفتن بچه جادو میشه نه عزیزم روزی هزار بار باید تکرار کنی

گفتم محیط رو باید مثل بازی کنی براش

❌اینکه رو منبر بری بگی اینو نمیخوره اونو نمیخوره که درست نیست خب بچه داره میشنوه و هر چی تو بگی انجام میده حتی برای جلب توجه بیشتر❌


گفتم هممون حق داریم

اما وقتی نقطه ضعفتو بفهمن دیگه کارت تمومه

من دلم نمیخواد هیچکس نقطه ضعفمو بفهمه،پس برای همین بچه‌ام هم جزوه همون هیچکسه پس آتو دستش نمیدم
میگم با اینکه این چند وقت رد دادم و اساسی بهم ریخته‌ام

🤦🏻‍♀️اما اگر نتونم در مقابل اون مشکل کاری کنم
نمیام اخلاقیات منفیشو جلوی کسی بگم
یا بهش دائم تذکر بدم
سعی میکنم اون محیط رو ترک کنم هر چند سخته برام بعضی وقتا طوری میشه از درد دندونام میفهمم کلی وقت داشتم دندونامو روی هم فشار میدادم🤦🏻‍♀️