۱۵ پاسخ

این خرافات چیه تخم مرغ و سرکتاب چیه
ببر بچه رو دکتر حتما درد داره که گریه و بی قراری میکنه عزیزم
اصلا پشت گوش ننداز

دقیقا. دختر منم

اول از همه عزیزم حتمن حتمن پول ک اومد دست ی چکاب کامل این بچه رو ببر آزمایش واینا همه چی انشالله خیالت ک از این نظر راحت شد در کنارش براش نذر کن تا 40روز سوره یس بخونی ن ب دعا وسرکتاب واینا اکتفا نکن فقط براش نذر قرآن کن آیت الکرسی وحرز امام جواد براش بخر بهتر از هر سرکتابیه

ناامید نشو اگ بگم یک درصد از سختیهای منو نکشیدی دروغ نگفتم عذابای کشیدم و دارم میکشم که هر بار بخودم میگم اه چقدر قوی بودم و هستم که تحمل کردم و دارم میکنم اگه یه بهش از دردامو بگم خودتم نمیتونی باور کنی و برای حال الانت که مثل من نبودی هزار بار شکر خدارو بجا میاری عزیزم

یک آهن تمیز بزار رو گاز بعد داغش کن
ی کاسه بزار آب بریز رو آهن
و از همون آب ب بچت بده چند بار انجام بده خوب میشه
بده حتی بخوره از آب
وقتی بجه بترسه ما این کار رو میکنیم براش

عزیزم براش اسپند دود کن قرآن براش بزار

در حین دود اسپند
۷ تا حمد ۷ تا توحید بخون
و
ایه الکرسی
چشم زخم دور میکن ۷ روز در امان میمونی
این کار ها رو انجام بده پیش دعا نویس هم نمیخواد بری

بچت حرف نمیزنه؟؟

الان یه هفته اس

دخترمنم همینطوره ازصبح تاالان یه ریزگریه

تخم مرغ بشکن براش

سرکتاب باز کن دعا بگیر شاید ترسیده

ی اسفند دود کن براش

ن تفریحی دارم ن استراحتی دارم ن مرخصی دارم ن کسی دارم ک کمکم کنه حتی غذا خوردن هم فراموشم شده بخدا قسم دسشویی هم میرم هر چند گریه میکنه ولی دیرتر بیرون میام میگم شاید ی کم مغزم قلبم آروم بگیرن 😭😭😭😭😭😭😭

خب گریه کنه


میدونی چ جور بچه پیش فعال خودمو دیگه دعوا نمیکنم با این که تو خونه شلوغ دارم بزرگش می‌کنم

از وقتی وقتی شیر خشک بردم تو استثنایی ها

کوه و بیابون نمیخواد بری ی دفعه اونجا برو

نزن براش یه قران باز کن ببین مشکلش چیه

سوال های مرتبط

مامان تیارا 🧚🏻‍♀️ مامان تیارا 🧚🏻‍♀️ ۱ سالگی
سلام مامانا صبحتون بخیر
ی گزارش بذاریم از روز اول شیر گرفتن
البته قرار امروز شروع کنم ک با تصمیم یهویی از دیروز شروع شد

دیروز تیارا ۹ صبح ک شیر خورد دیگه نخورد تا ۳ بعد از ظهر گفت شیر منم یهویی ب سینه هام ژر زدم نشون دادم گفتم بوف شده دیگه بوستون کرد رفت بازی ی شیشه شیر پاستوریزه دادم بهش خوردن ولی نتونست بخوابه چون فقط با سینه می‌خوابید. ولی اصلا بهانه نگرفت بازی کرد بردمش بیرون اینا تا آخر شب شام کلی ام خوراکی خورده بود
آخر شب ساعت ۱۱ برقا خاموش کردم ولی دیدم داره بهانه میگیره ی نور گذاشتم دیگه باهم کلی بازی کردیم کلی تو بغلم راه بردمش تا ساعت ۱۲ نیم خودش دراز کشید منم آروم دست آوردم پشتش دیدم خوابش برد منم سریع خوابیدم ی دفعه ساعت ۳ نیم شب دقیقا موقعی ک همیشه بیدار میشد برا شیر با گریه شدید بیدار شد با شوهرم شروع کردیم باهاش بازی گریه اش ک آروم شد ۵ دقیقه ام بیشتر گریه نکرد دوباره من تو بغلم راه بردمش دیدم گفت بزارم زمین یعنی ساعت ۴ بود بازم گذاشتمش سر جاش دست آوردم ب پشتش خوابش بر تا ۸ بیدار شد گرسنه بود بهش گفتم هم بیارم بخوری دیدم داره کمی بهانه میگیره شوهرم گفت بپوشون ببرمش در مغازه بهش صبونه ام میدم فعلا ک رفته حالا تا ببینم بقیش خدا چی میخواد

من اصلا دوست نداشتم یهویی بگیرمش ولی هرچی شیرش کمتر میکردم بیشتر وابسته میشد شیر میخواست حالا از دیروز ک بهانه هاش سر جمه نیست ساعتم نشدن ان شاءالله ک امروز یادش بره
شماهم برامون دعا کنید راحت باشه برا دخترم