۸ پاسخ

خوب کردی فرستادیش رفت مادرشوهرتم بفرست بره والا آدم ناراحت میشه یه جوری حرف میزنن انگار فقط اونا کار بلدن..

نه عزیزم این بخاطر حس مادرانته حساسی میخوای مراقب بچه باشی
افسردگی اینجوریه که بی دلیل گریت بگیره دلت نخواد تو جمع بری احساس پوچی و بی عرضگی کنی حست نسبت به بچت بد بشه

خودمم سربچه اولم درموردبچم ایرادمیگرفت میشستم گریه میکردم

کاش میفهمیدن نیاز به شنیدن حرفهاشون نداریم😑

دیگه بچه ات ۱۵ روزشه راهیشون کن برن خودت باش راحت کن خودتو بابا

من از الان غصه دارم بقیه بیان پیشم بعد زایمان اعصابم میریزه به هم چکار کنم

همین افسردگیه به مرورعادی میشه

روی خودت عیب نذار مشکل از دیگرانه. پدر شوهر من میومد از صبح ور دل من زایو. عقل نداشت که من زایمان کردم. هعی با بچه ور میرفت خواب بود غر میزد چرا خوابه. شیشه شیر رو به زور میکرد دهنش. بهش پستونک میدادم به بچه میگفت مامانت دروغگوه شیر نمیده بهت پستونک میده. به بچه میگفت مامان بابات دوست ندارن من از همه بیشتر دوست دارم و میام میبرمت پیش خودم. یه دفعه هم سر مجددبچه دار شدن با من کله شد گفت باید دو سه تا دیگه هم بزایی وگرنه کلاهمون میره توهم‌
منم توپیدم به شوهرم. گفتم باباتو جمع کن پاشه بره خونه خودش. بچه ده ۱۲ روزه هعی مدام از من پیشش بد میگه. من زاییدم استراحت میخوام هعی دارم از بابات پذیرایی میکنم.
شوهرمم باباشو رد کرد رفت. بعضی ها کم دانی و نادانی مدام روی مخن پس حق داری ناراحت بشی. الکی روی خودت عیب نذار

منم یکم حساس شدم که هر کس میاد یه تزی میده
اما خب این افسردگی نیست عزیزم نگران نباش
کمی که بگذره درست میشه و باز زندگیت میوفته دست خودت♥

مادرشوهر منم همینطوره هربار بچمو میبینه یه عیبی میذاره روش نمیدونم هدفش چیه میخواد بگه مثلا خیلی دلسوزم یا من بچه داری بلد نیستم..منم روزای اول انقدر انرژی منفی میداد کارم فقط گریه بود تو بیمارستان پیشم بود به شوهرم گفتم بیا مامانتو ببر راحت نیستم باهاش

سوال های مرتبط

مامان آرین مامان آرین ۲ ماهگی
مامانا چطور با این چند تا مسئله کنار میاین؟ ۱ـ اینکه بچه رو میبوسن آخه یه نفر که از بیرون اومده میاد با صورت کثیف میبوسه من لجم میگیره مثلاً خانواده شوهرم امروزرفتن تشییع جنازه فامیلشون بعد از همونجا اومدن خونه مابعد میگیرن بچه رو میبوسن دیگه داشت کفرم درمیومد ۲ـ مادر شوهرم میگه پاهای بچه چرا جمعه بگیر محکم بکش که صاف بشه آخه نوزاد که نه ماه پاهاش جمع بوده چه توقعی ازش می‌ره خودش بعدا صاف می‌کنه به مرور زمان ولی این میگیره محکم می‌کشه پاهای بچه درد میگیره هرچی بهش میگم دکتر گفته نکش براش خوب نیست کار خودشو می‌کنه ۳ـ هر دفعه میان میگن این شبیه فلانیه باز امروز میگن شبیه پسر خاله باباشه ، آخه بچه یا به مادرش می‌ره یا پدرش دیگه این چرت و پرتا چیه ۴ـ ما این روزا درگیر زردی بچه هستیم بعد سزارین هنوز درد بخیه دارم حال و حوصله ندارم اینا هم سرزده میان با یه خونه نامرتب میگن عمه هاش دلشون تنگ شده . بعدعکس و فیلم بچه رو میگیرن اینور اونور میذارن چشم میخوره جدیدا هم میگن بیا خونه ماسه روز من می‌دونم اونجا برم کسی بهم نمی‌رسه اینا فقط محض بچه میگن بیابرم اونجا داغون میشم مجبورم کارای اونارم بکنم بعدشم اینا بچه رو دستکاری میکنن لجم میگیره چی بگم بیخیال شن ۵ـ سر اسم بچه میگن بذار الیاس آخه کی تو این دوره می‌ذاره الیاس خودتون اسم پسرتونو میذاشتین . خداروشکر حالا شناسنامه گرفتیم اسمشو خودمون گذاشتیم وگرنه دق میکردم ولی هنوز مادر شوهرم الیاس صدا میزنه باز میگه عه ببخشید یادم رفت ۶ـپدر شوهرم اعتیاد داره بعد امروز بچه رو گرفته میگه بگو بابا ، آخه چرا باید به تو بگه بابا خودش بابا داره دلم نمی‌خواد ذات و سیرت بچم بهشون بره😭