۷ پاسخ

واقعا مادربودن سخته😞مخصوصا منی ک یکم زود عصبی میشم😭😭
با نوشته‌ت بغضم شکست نمیدونم چرا.

شوهرم اینقدر ریلکس میگه بچه لازمه که بعضی وقتا از مامان بابا جدا بشه !من میگم تو مادر نیستی که بفهمی چی به من میگذره

آره واقعا

آخی فدات بشم‌منم باز دلم میخاد بچه بیارم ولی به اینجاهاش فکر میکنم نمیتونم دلم نمیاد عشق پسرمو با یه بچه ی دیگم تقسیم کنم

عزیزم اثرات بارداریه دل نازک شدی🥺

احتمالا بازم بچت پسره چون من سر پسرم همینجوری زار زار گریه میکردم

چن هفتتهf؟ بچت چیه؟

سوال های مرتبط

مامان نورا خانم مامان نورا خانم ۱ سالگی
تجربه واکسن۱۸ماهگی
دیروز ساعت ۹:۳۰بود رفتم مرکز بهداشت و واکسن نورا رو زدم واکسن که زدم همونجا بهش استامینوفن دادم باهم پیاده رفتیم براش بستنی خریدم و آبنبات چوبی.نزدیک به چهل دقیقه پیاده روی کردیم باهم رفتیم خونه تا ساعت یک بازی کردی بعد نورا خواب رفت چهل دقیقه ای خواب بود وقتی بیدارشد شروع کرد گریه کردن تمیتونست راه بره خیلی گریه میکرد که من ترسیدم و اومدم پیام گذاشتم و سوال پرسیدم که تا کی این درد ادامه داره و.....
حدودا ساعاتای سه یا چهار بود دیدم یهو بلندشد راه افتاد اولش یکم گریه کرد اما راه افتاد و شروع کرد با بچه خواهر بازی کردن شب هم یه سر بردمش خانه بازی اونجا هم بازی کرد ساعتی نه ونیم شب یهو تبش رفت بالا که با شیاف کنترل کردن هر چهار ساعت یکبار پارکید دادمش فقط یبار بروفن و شیافش کردم امروز دیگه قشنگ داره بدی می‌کنه مثل روزای دیگه الان ۲۶ساعت از واکسنش گذشته و هیچ بهونه گیری یا دردی ندارن فقط یکم بدنش داغه ن خیلی زیاد