۱۱ پاسخ

سلام عزیزم. میدونم ازین که دخترتون نبرده ناراحتین اما یه وقتا برای بچه لازمه که نداشتن رو تجربه کنه
اگر همیشه همه چیز در اختیارش باشه و هیچوقت طعم ناکامی رو نچشه، توی جامعه خیلی واسش سخت پیش میره همه چیز
الان هم خب اتفاقی نیفتاده که بخاین برخوردی کنین بیرون از چادر بوده. من هروقت میرم دنبال پسرم میبینم یه عده مشغول بازی باهم هستن یه عده کنار تنها نشستن. دفعه بعد میرم همون نشسته ها دارن بازی میکنن
سخت نگیر عزیزم❤️

به نظرم مشکل مربی نیست .برخورد خواسی هم لازم نیست بکنید
منم قبل تر ها تو عکس دیدم که دخترم تو کارگاه سفال نرفته و یه گوشه نشسته
میگفت نمیخوام دستام کثیف بشه

نه بهم برخورد نه کاری ب مربی داشتم
شروع کردم کلی کثیف کاری باهاش انجام بدم که وسواسش از بین بره

شما هم دوست یابی را به بچت باید یاد بدی

هیچ برخوردی خودش که گفته هر کسی داره بیاره اونایی که داشتند بردند نشستند تو چادر اونایی هم که نداشتند خوب بیرون نشستند خیلی بچه ها هستند کسی رو راه نمیدن تو چادر خودشون یا دعوا میشه مطمئنا مربی از عمد اینکارو نکرده

تو چادر اتفاقا خیلی گرم میشه دم میکنه بچه، بهتر چادر نداشته، رفتی اردو که تو هوا آزاد باشی، و اینکه اصلا ایده چادر جالب نیست ی سریا دارن ی سریا ندارن دلشون میخواد برای ی لحظه ام شده برن تو چادر اما ممکنه همکلاسشون اجازه نده، ب نظرم اول از همه ببین بچه ات از این موضوع ناراحت هست یا نه، اگه نیست توام فکرشو نکن اتفاقا بهتر بچه ات راحت با اینجور مشائل کنار میاد

بچه بایدبایه سری چیزاروبه روبشه طبیعی عذاب وجدان نگیر

برخوردی نیاز نیس گلم خب چادر نیاز بوده نمیتونسته اصرار کنه حتما بخرین

فقط بهش بگو ک همه بچه ها چادر نداشتن و شاید دلشون خواسته چادر داشته باشن چیزایی ب بچه ها بگین که همگی داشته باشن ک همه بچه ها مثل همدیگه بشن

عزیزم ببخشید شما لباس ندارین از بچتون بخاین بدین به نیاز مند 🥺

مربیا که دیگه هیچ مسولیتی را خوب انجام نمی دن

سلام شاید ی ل۸ظه تو عکس اینطوری افتاده بعدا رفته تو چادر از خودش بپرس اشکال از بچه های ماست که خجالتیو کمرو اند

چند نفر رو فرش بودن؟

سوال های مرتبط

مامان آوينا مامان آوينا ۶ سالگی
مامان علیرضا مامان علیرضا ۵ سالگی
سلام
پسرم یهو حالت تهوع گرفت و می‌خواست بالا بیاره ، سریع بردم جای سینک آشپزخانه (آخه دستشویی دور بود)
اما هیچی بالانیورد ، نمی‌دونم چون بعد شام سریع دراز کشید و میخواست بخوابه این طوری شد ، یا خونه خیلی گرم شده بود آخه بخاری روشن کرده بود و بیشتر جلوی بخاری بود تقریبا یک ساعت پیش و الان هم بعد شام میخواست بخوابه ، بخاری روشن بود و زیر پتو هم رفته بود البته از این پتو مسافرتی ها
دیگه همسرم دست و صورتش رو شست و گفت یکم تو هوای آزاد بشینه ، حالا که بهتر شده
چیز خاصی هم نخورده از صبح ، یک کیک و آبمیوه خورده و بعد دوساعتش یک بستنی خورد و برای ناهار هم لوبیا پلو با یکم ماست و نوشابه خورد و بعد دیگه سه یا چهار ساعت بعدش نصف بستنی از اون پیچ پیچی ها خورد و دیگه بازی کرد و بعد الان خواستیم شام بخوریم که خوابیده بود و بیدارش کردم تا غذا بخوره ، آخه قبل خواب می‌گفت گشنمه و بعد دیگه در حد چند لقمه خورد ، غذا هم تخم مرغ آبپز بود و بعد دراز کشید و در حد ۵ دقیقه خوابیده بود ، که یهو بلندشد و میخواست بالا بیاره ، سریع بردم جای سینک ظرفشویی
فرزند پروری فرزند پروری فرزند پروری
مامان رستا مامان رستا ۵ سالگی