مامانا لطفا از پیامم نگذرید...امروز من برای دخترم یک جفت گیره گرفتم که از طرف فرشته مهربان بابت اینکه دارو هاش رو سر موقع میخوره و اذیت نمیکنه به مدیرشون دادم....بعد تو مهد دخترم گیره هارو آورده بیرون داده بالا خورده به صورت یکی از بچه ها مدیرشون گفت زخم شده صورتش پایین چشمش بوده، بعد موقع رفتن پدر بچه اومده آوینا رفته از دوستش و پدرش معذرت خواسته و دوباره پدرش منتظر مونده که من برسم منم بهش توضیح بدم منم معذرت خواهی کنم که من هم دیر رسیدم رفته بودند ....بعد مدیرشون به دخترم گفته گیره هارو به دوستت بده به جای کاری که کردی و معذرت خواهی کن و آشتی کنید ......حالا مدیرشون به من میگه دوباره گیره بگیر بیا بهش بدم یا اینکه خودم میگیرم باز دوباره گفت خودت بگیر از همون مدل من پولش رو میدم ......از این ناراحتم که چرا از آوینا خواسته گیره های رو بده...آخه یک بچه چندبار باید بازخواست بشه،جلو دوستاش شده،جلو‌پدر بچه شده ،تازه منتظر بودن من برسم یکبار دیگه جلو من و پدر بچه هم بشه،اخه باز جایزه فرشته مهربان رو چرا ازش خواستم بده به بچه.....می‌تونید این موضوع رو بهم بگه من هم تو خونه به دخترم پیشنهاد میدادم بک کادو کوچولو به دوستش بدیم نه اینکه جایزه ای که بچه خودش ذوق کرده رو بده به یکی دیگه....تنبیه ش خیلی زیاد بود

۱۶ پاسخ

چراهمون جایزه رو خونه بهش نمیدی
واقعا دادن جایزه به بچه پیش بچه های دیگه اصلا درست نیست و هیچوقت نتونستم این حرکتو هضم کنم.
شاید شما جای والدین اون بچه بودین خیلی بیشتر و فراتر ناراحت میشدین بابت زخم شدن صورت بچه تون

عزیزم خودتون رو بزارین جای خانواده اون بچه خوب خیلی بهم میریزن خصوصا اینکه زیر چشمش خورده ، مدیرم خواسته دلجویی کنه اون لحظه که قضیه کش پیدا نکنه چون برای عوامل مدرسه خیلی بد میشه ، کما اینکه خودشم گفته من پولشو میدم چون تو شرایط بدی بوده تصمیم گرفته به نظرم حساس نشو کارشون بد نبوده

مشکل می‌دونی کجاست ؟
این مدیر و معلم مهد ها فکر میکنن دارن بزرگسال آموزش میدن دیگه نمیدونن اینا بچه ان
و نباید انتظار بزرگسال ازشون داشته باشن

بنظر منو زیاده روی کرده
بچها از قصد نزده که😐

نمیدونم فاز این معلم ومدیراچیه چرا ازپیش خودشون کاری ک درست نیست وانجام میدن وباعث اعصاب خردی پدرومادرا میشن منم همچین ماجرایی داشتم بامربی پسرم نمیدونم آدم بایدچی بگه بخدا.....

عزیزم کار فرشته رو قبول دارم کاش میذاشتی بغل تختش بیدار شد فکر کنه فرشته مهربون اورده . بعد هم بچه که از عمد نزده که این همه باز خواست بشه

یک بچه این کارو کرده اصلا دلیلی نداره که اینجور دعوا و باز خواست بشه پارسال حسنارو دوستش از دستی خش کرد من فقط به خانمشون گفتم اصلا مهد نرفتم چیزی بگم از بس حسنارو ازیت میکرد اخر خود مدیر به مامانش گفت مامانشم ازم معزرت خواست اصلا بچه نفهمید . امسالم اتفاقی حسنا با مداد زد به چشم دوستش اصلا هیچ کس هیچی نگفت که چرا اینجور شده

عزیزم اون هدیه برای دخترتون بوده نباید این کارو میکرد قطعا شما خودتون براش یه هدیه میخریدی وبهش می دادین و اینکه شما معذرت خواهی هم کردید وبخیر گذشته خداراشکر جایی آسیب ندیده. من باشم دیگه جایزه نمی خرم که مدیر بخواد به بچم بده یه مدت که گذشت باز دخترتوتشویق کن جایزه بخر بگو فرشته مهربان آورده واست بزار تو تختش که صبح پا شد ببینه

این که عدرخواهی کرده بجا بوده ولی بابت هدیه با شما موافقم اونا برای دختر خودتون بوده

ب مدیرشونم بگو زنگ بزنه گیره هارو پدر مادرش پس بیارن پرد از دخترت گرفتن دادن ب اون حالا زخم شده ک شده کور ک نشده بچس پیش میاد از قصد ک نزده

چ کادویی غلط کرده همون گیره هارم ازش پس بگیره مال بچته دلش میمونه پیشش

خودت کادو میدادی بهش یا میزاشتی زیر بالشتش میگفتی فرشته گذاشته اینجا

یا خدا از عمد که نزده
خیلی کارش بد بوده گیر دخترت رو داده به اون بچه
طفلی ذوق داشته حداقل اگر یه جفت بود یه دونه میداد به اون یه دونه برای خودش بمونه

همون گیره ها که اصلا درست نیست به دوستش بده ، کادوی خودشه بچه باهاش ذوق کرده ، اگر میخواید هدیه بدید یه چیز دیگه براش بخرید در حد یه مداد یا پاکن خوشگل

پسر من اشتباه خودش کرده ولی این طوری رفتار نکرده مربیش
گفته فقط معذرت خواهی کنه ازش همین و گفته اگر دوباره کار اشتباه کنه ستاره کم می‌کنه
ستاره میده معلمشون بچه ها خیلی ذوق دارن ستاره بگیرن
امروز یک ستاره گرفته بود آنقدر ذوق داشت
حتما به مربی بگو
و زیاده روی کردن
مربی پسر من کار بد پسرم رو جلوی پسرم اصلا نگفت پسرم نبود بهمون گفت

یعنی چی اخه چقد بدم میاد یه یه بچه طوریش میشه بچه دیگه رو اینقد زیر فشار میزارن نادست بوده دیگه از دستی که نزده صورتش زخم شه مدیرش چقد...... رو مخن

سوال های مرتبط

مامان 🧿ice pack🧿 مامان 🧿ice pack🧿 ۳ سالگی
روزمعلم گذشت ..بجای اینکه روزخوبی برای معلم وبچه هاباشه.بیشتر روزدلخوری بود.اونروزوقتی دخترم اومد ازمعلمش دلخوربودبخاطراینکه به دوست صمیمی دخترم توجه خاصتری داره واینوبچه خیلی زودمیفهمه،توی تمام عکسهایکی دوتاازبچه هاکنارمعلم وبغلش بودن ..ودخترم وبقیه بچه هادورترازمعلم..تمام کادوهای امده رو روی میزچیده بودن ومعلم بابچه هاعکس گرفته بود!دخترم(ومطمعناهمه بچه ها)شروع کردبه مقایسه ببین فلانی کادوش ازکادوی من قشنگتره!وفکرمیکردمعلم بخاطرکادوی دوستش به اون محبت بیشتری داره ووقتی اومدگفت دیگه ازمعلمم خوشم نمیادمدرسه هم نمیخام برم.جالبه چه لزومی به چیدن کادوهاهست حالا بازکردنشم داستانی شده که معلم گفته کادوهارومیدم شماهابازکنیداخرم خودش بازکرده وباعث دلخوری شده.نمی دونم چرا یه جایزه ساده بچه رو نمیخان جلوی دوستاش بدن که یوقت دلشون نخاداونوقت کادوی معلموجلوی بچه هابازمیکنن!یعنی نه مدیرنه معلمابه فکرشون نمیادممکنه بچه هاکادوهاشونوباهم مقایسه کنن؟؟ادامه پست بعدمیزارم که معلم دخترم به خاهرم زنگ زده بود!
مامان علیرضا مامان علیرضا ۵ سالگی
سلام
تا با توجه به سوال قبلم ، همسرم دید ناراحتم و اعصاب ندارم ، گفت بیا سرویس بگیریم براش ، بالاخره روز به روز شکمت بزرگتر میشه و سختت میشه و هوا سرد بشه تو زمستون و یخبندان بشه ، چجوری میخوای ببری و بیاری و امسال هم پیاده ببری و بیاری ، سال دیگه باید با سرویس بره ، پس بیا از الان بگیریم و عادت کنه و منم فوقش تا آخر اسفند می‌تونستم ببرم ، چون زایمان ۲۲ فروردین زده و دیگه زنگ زدیم و گفت ماهی ۸۰۰ تومن ، حالا الان چون چیزی نمونده تا آخر ماه ۲۰۰ تومن بدین ولی از ماه دیگه ۸۰۰ تومن هست و بعد گفت کلاس کدوم معلم هست و گفتیم فلان معلم و گفت از اون کلاس ۲ یا ۳ نفر سوار میکنم و دیگه به مدیر شون هم خبر دادم که سرویس گرفتیم و از این به بعد سرویس میاد دنبالش و همین طور میارش پیش دبستانی ، چون به هیچ کسی جز خودم بچه رو تحویل نمیدن حتی شوهرم و باید خودم به مدیر اطلاع بدم
حالا پسرم هم خوشحاله که با ماشین میره و میاد و دیگه پیاده نمیره ، آخه میگه خسته میشم و حوصله پیاده رفتن ندارم ، چون با ماشین همه جا رفتیم و یا شوهرم بغلش کرده و یا مسافت خیلی کوتاه پیاده رفته ، الان دوست نداره پیاده روی
حالا من عذاب وجدان گرفتم ، با خودم فکر میکنم که وظیفه ی من بوده که ببرم و بیارم و کوتاهی میکنم تو حقش
فرزندپروری فرزندپروری فرزندپروری
مامان علیرضا مامان علیرضا ۵ سالگی
سلام
دیروز غروب یک حموم پر چالشی رفتم که تهش هم سرما خوردم و کلا افتادم و همش دراز کشیدم و استراحت میکنم
یکی اینکه دو هفته حموم نرفته بودم و باید کلی اصلاح میکردم و یکی اینکه آب حموم هی سرد و گرم میشد و با یک مکافاتی خودم رو شستم و یکی اینکه سر دوش حموم آشغال گیر کرده بود و می‌خواست بشکنه و میترسیدم یهو بشکنه و بره تو چشمم و باز به شوهرم گفتم و اومد کلا سردوش رو باز کرد و یک دیگه اینکه شوهرم همش می‌گفت زود باش ، یه ربع شد باز دو دقیقه بعد می‌گفت زود باش بیست دقیقه شد و سریع بالاخره شستم و اومدم بیرون و پنجره ها باز بود و سرد هم بود و بعدش بیرون هم رفتیم و از بس شوهرم عجله کرد ،نشد موهام خشک کنم و سرماخوردم گلوم یکم درد می‌کنه و هر از گاهی سرفه هم دارم و تب هم دارم یکم و از اون سمت هم حالت تهوع چند روزه باز شروع شده و نمیتونم چیزی بخورم
بیشتر نگران بچه ی تو شکمم هستم که بخاطر سرفه اذیت میشه و یا نمیتونم زیاد چیزی بخورم
فرزندپروری فرزندپروری فرزندپروری