روزمعلم گذشت ..بجای اینکه روزخوبی برای معلم وبچه هاباشه.بیشتر روزدلخوری بود.اونروزوقتی دخترم اومد ازمعلمش دلخوربودبخاطراینکه به دوست صمیمی دخترم توجه خاصتری داره واینوبچه خیلی زودمیفهمه،توی تمام عکسهایکی دوتاازبچه هاکنارمعلم وبغلش بودن ..ودخترم وبقیه بچه هادورترازمعلم..تمام کادوهای امده رو روی میزچیده بودن ومعلم بابچه هاعکس گرفته بود!دخترم(ومطمعناهمه بچه ها)شروع کردبه مقایسه ببین فلانی کادوش ازکادوی من قشنگتره!وفکرمیکردمعلم بخاطرکادوی دوستش به اون محبت بیشتری داره ووقتی اومدگفت دیگه ازمعلمم خوشم نمیادمدرسه هم نمیخام برم.جالبه چه لزومی به چیدن کادوهاهست حالا بازکردنشم داستانی شده که معلم گفته کادوهارومیدم شماهابازکنیداخرم خودش بازکرده وباعث دلخوری شده.نمی دونم چرا یه جایزه ساده بچه رو نمیخان جلوی دوستاش بدن که یوقت دلشون نخاداونوقت کادوی معلموجلوی بچه هابازمیکنن!یعنی نه مدیرنه معلمابه فکرشون نمیادممکنه بچه هاکادوهاشونوباهم مقایسه کنن؟؟ادامه پست بعدمیزارم که معلم دخترم به خاهرم زنگ زده بود!

تصویر
۵ پاسخ

وای چقدر متنفرم از اینکارا
آخه مگه معلم داره جدای از وظیفه اش کار می‌کنه که آدم کادو هم بخره
مثل اینه مثلا شما روز بانک برای کارمندای بانکی که حساب داری همه کادو ببری
روز پرستار برای پرستارا
روز کارمند برای همه کارمندایی که سر و کار داری باهاشون....
این مسخره بازیا رو باید جمع کنن، شاید یکی نداره واقعا
دیگه یه معلم باید اینقدر شعور و درک داشته باشه مثلا تحصیلکرده هستن

مابرای جلوگیری از این کار همه به اندازع هم پول جمع کردیم برای معلموشون شیرینی وسکه و گل هریدیدم همه مثل هم اینم پیشتهاد من بود

معلم پسرم خیلی بافهم وکمالاته با تمام ذوق وشوق از تمام هدیه بچهااستقبال کردباتک تکشون عکس گرف گذاشت داخل گروه کادو هم بازنکرد

از کم شعوری معلمه عزیزم

بخدا من می گویم قربون اون سال ها که نه روز معلمی بود ونه روززن ونه روز دختر فقط دلخوری دختر من روز دختر با چشم اشک امده خونه می گویید تو دوست من ندارید که برای من لباس گرفتی دوستم النگو براش خریدن وشام رفته بیرون، بخدا خسته شدم از این روزها وناراحتی ها

سوال های مرتبط

مامان دختر مو خرمایی مامان دختر مو خرمایی ۶ سالگی
مامانا لطفا از پیامم نگذرید...امروز من برای دخترم یک جفت گیره گرفتم که از طرف فرشته مهربان بابت اینکه دارو هاش رو سر موقع میخوره و اذیت نمیکنه به مدیرشون دادم....بعد تو مهد دخترم گیره هارو آورده بیرون داده بالا خورده به صورت یکی از بچه ها مدیرشون گفت زخم شده صورتش پایین چشمش بوده، بعد موقع رفتن پدر بچه اومده آوینا رفته از دوستش و پدرش معذرت خواسته و دوباره پدرش منتظر مونده که من برسم منم بهش توضیح بدم منم معذرت خواهی کنم که من هم دیر رسیدم رفته بودند ....بعد مدیرشون به دخترم گفته گیره هارو به دوستت بده به جای کاری که کردی و معذرت خواهی کن و آشتی کنید ......حالا مدیرشون به من میگه دوباره گیره بگیر بیا بهش بدم یا اینکه خودم میگیرم باز دوباره گفت خودت بگیر از همون مدل من پولش رو میدم ......از این ناراحتم که چرا از آوینا خواسته گیره های رو بده...آخه یک بچه چندبار باید بازخواست بشه،جلو دوستاش شده،جلو‌پدر بچه شده ،تازه منتظر بودن من برسم یکبار دیگه جلو من و پدر بچه هم بشه،اخه باز جایزه فرشته مهربان رو چرا ازش خواستم بده به بچه.....می‌تونید این موضوع رو بهم بگه من هم تو خونه به دخترم پیشنهاد میدادم بک کادو کوچولو به دوستش بدیم نه اینکه جایزه ای که بچه خودش ذوق کرده رو بده به یکی دیگه....تنبیه ش خیلی زیاد بود