۴ پاسخ

بنظر من ما باید به بچه هامون یاد بدیم همه‌ادمارو دوست داشته باشن
و‌با همه ارتباط بگیرن
و مهربان باشن و با گذشت
ولی یادبگیرن حریم زندگیشونو به کسی نگن و مرز داشته باشن با ادما

نه عزیزم بچه هامون حق انتخاب دوست دارن اصلا اصرار نکن حتما از کار اون بچه خوشش نیومده که دیگه دوست نشده

کلاس دخترمنم 12نفرن والامعلمشون اصرار داره همه باهم دوست بشن ولی من خودمم خوشم نمیاد با12نفردوست بشه دوسه تاکافیه همینجوریش بازیگوشه تو کلاس
شماهم بنظرم روحرفت باش بچت حق انتخاب داره که باکی دوست بشه باکی دوست نشه

نه اصلا خب بچه باهرکی بخاد دوست میشه
پسر منم روزا اول پیش یکی دیگه مینشست اذیتش کرده بود چندبار
هرکاری کردم دیگ ننشست پیشش
مادر بچه هرچی ب پسرم گفت بشین پیشش پسرم کفت مامان نمیخام بشینم منم گفتم پیش هرکی دوست داری بشین

سوال های مرتبط

مامان عشقام مامان عشقام ۶ سالگی
بچها دختر پنج ساله م اوایل دوست داشت کاربرگ حل کردن و مدرسه لحظه شماری میکرد اما بنا به دلایلی مجبور به تعویض پیش دبستانیش شدیم و اولش دوستاش بهش گفته بودن تو چرا لباست باما فرق دارهو اینا اوناهمه باهم دوست شده بودن دخترمن جدید بود لباس فرم جدید براش خریدیم و از معلمش پرسیدم گفت همشون شاینارو دوست دارند و خودمم چندبار بردمش سرکلاس تا دخترم میرسه اسمشو صدا میزنن میگن اخجون اومدی فلان اما دخترم هیچکدومشونودوست نداره و یک هفته ست میگه نمیخوام برم مدرسه این مدرسه بده درس زیاد میگه میگه همش باید بشینیم مشق بنویسیم در صورتی که گزارش کار میده بازی هاش بیشتر از قبلی و متنوع تره اون قبلی حیاط نداشت و تو منطقه مسکونی بود همش بچهارو ساکت میکردن امااین میبرن حیاط توپ بازی و اینا خمیربازی رنگ انگشتی ولی اون قبلی اینارو نداشت اصلا امااونجا یه دوست صمیمی پیدا کرده بود حالامیگه هم از مدرسه م بدم میاد هم از دوستام هم از معلمم خانمشم میگه همش از جاش بلند میشه میاد پیش من گریه میکنه میگه میخوام برم خونمون بیشتر از همه ی بچها براش وقت میذارم که استرس نگیره ناراحتم چه کنم
مامان پویان🩵فرهان💚 مامان پویان🩵فرهان💚 ۶ سالگی
پیرو تاپیک قبلی،بماند که چقد اون پسره امیرعباس به بچه من نه گفته و گفته نمیام و مامانم نمیذاره، یه روز یکی از همکلاسی های پسرم اومده بود دم خونه مون با پسرم بازی کنه، بعد پسر منم دیگه رفته پیش دوستش، این امیرعباس هم بهش برخورده و رفته به مامانش گفته پویان بیشتر با امیرعلی همکلاسیش هستش تا من،بعد که همکلاسی پسرم میره، پسرم همین امیرعباس همسایه مونو صدا میکنه ولی مامانش نمیذاره بیاد میگه اون موقع که رفتی با همکلاسیت فکر الانو میکردی 🙄🙄 اینارو امروز مامانش خودش بهم گفت، نگا توروخدا چیارو یاد بچه شون میدن و کینه و دشمنی رو، بعد اون پسره اینقد به حرف مامانش گوش میده که حد نداره ولی بچه من مارو به هیچی حساب میکنه، من وقت نکردم همون لحظه جوابشو بدم چون بچه نوزادم تو خونه بود و تنها، حالا به نظرتون به مامانش بگم ازت ناراحت شدم که بچه تو شیر میکنی که سمت بچه من نیاد چون یه بار بهش گفته همکلاسیم اومده، اینهمه خودتو و بچه ت به پسر من نه گفتین و گفته نمیاد، میدونید عادت کردن از بس بچه ساده من رفته سمتشون و صداشون میکنه،
بگم به مادره یا نه اصلا اهمیت ندم و به روی خودم نیارم؟
متاسفانه هر چی به بچه م میگم نرو سمتش، صداش نکن انگار به دیوار میگم
مامان 🧿ice pack🧿 مامان 🧿ice pack🧿 ۳ سالگی
روزمعلم گذشت ..بجای اینکه روزخوبی برای معلم وبچه هاباشه.بیشتر روزدلخوری بود.اونروزوقتی دخترم اومد ازمعلمش دلخوربودبخاطراینکه به دوست صمیمی دخترم توجه خاصتری داره واینوبچه خیلی زودمیفهمه،توی تمام عکسهایکی دوتاازبچه هاکنارمعلم وبغلش بودن ..ودخترم وبقیه بچه هادورترازمعلم..تمام کادوهای امده رو روی میزچیده بودن ومعلم بابچه هاعکس گرفته بود!دخترم(ومطمعناهمه بچه ها)شروع کردبه مقایسه ببین فلانی کادوش ازکادوی من قشنگتره!وفکرمیکردمعلم بخاطرکادوی دوستش به اون محبت بیشتری داره ووقتی اومدگفت دیگه ازمعلمم خوشم نمیادمدرسه هم نمیخام برم.جالبه چه لزومی به چیدن کادوهاهست حالا بازکردنشم داستانی شده که معلم گفته کادوهارومیدم شماهابازکنیداخرم خودش بازکرده وباعث دلخوری شده.نمی دونم چرا یه جایزه ساده بچه رو نمیخان جلوی دوستاش بدن که یوقت دلشون نخاداونوقت کادوی معلموجلوی بچه هابازمیکنن!یعنی نه مدیرنه معلمابه فکرشون نمیادممکنه بچه هاکادوهاشونوباهم مقایسه کنن؟؟ادامه پست بعدمیزارم که معلم دخترم به خاهرم زنگ زده بود!