بالاخره منم تونستم دخترمو ازشیر بگیرم ... الان دقیقا6 روزه
اول شروع کردم به کم کردن شیرم تا اینکه به روزی دوباررسید بعدم تلخک زدم برای اولین بار ک خورد سینه رو بعداون دیگه خودش عه کرد فکر میکردم خیلی پروسه سختیه چون دخترمو ول میکردی اویزون من میشد وابستگی زیادی داشت اماخداروشکر خیلییی راحت گرفتم دیگه اصلاااا بهونه گیری نکرد هنوزم میاد سینمو درمیاره بوس میکنه میره حتی ی وقتایی صورتشو میذاره روش اما حتی لب نمیزنه بهش خداروشکر واقعااین مرحلم گذروندم فقط ازوقتی که دیگه شیرنمیخوره عادت داره وقتی میخواد بخوابه میاد رومن سرشو میذاره روسینم تاخواب بره احساس میکنم اون وابستگی عاطفی به بوی من براش شدیدتر شده اما حس خوبیه فقط حیف که من نمیتونم کاملا لذت ببرم ازش چون اصلانمیتونم روکمربخوابم🥺🥺🥺🥺🥺

شیر شب چه جوری گرفتی شب خیلی سخته من دیوانه شدم نتونستم خیلی گریه میکنه

منم خیلی دلم میخواد از شیر بگیرمش
ولی تا شیر نخوره نمیخوابه 🥲🥲

مامان نیک دخترمنم همینه شیرخشک ک کلانمیخوره اناوقتی میخورد هم بعدش شیر منم روانی شدم واقعا ریگه کشش ندارم حالا شیرم ندارم قهرمیکنه ک چراشیرندارم اماول کن نیست کاش شیرخشک میخورد غذاهم نمیخوره خیلی ًضعیف شده

منم امروز شب ۴ ام که از شیر گرفتم البته تدریجی نگرفتم چسب برق زدم گفتم اوف شده بچمم میاد بوس میکنه ناز میکنه لباس و میده پایین 😄

الهی بگردم
بغضی شدم🥺
چقد سخته و گناه دارن وابستن

الهی ادم عذاب وجدان میگیره🥺🥺