سلام مامانا، من ۳۵ هفته و ۴ روزم هست، تو ماه نهم هستم یسری مشکلات برام پیش اومد که این دوماه اخیر مخصوصا خیلی تحت فشار بودم و هستم و خیلی غصه میخورم همش نگران دخترم هستم که چه تاثیرات بدی روش می‌ذاره و تا بزرگسالی هم ادامه داره، و دست خودم نیست نمیتونم خوشحال باشم یا گریه نکنم غذا هم زیاد نمیتونم بخورم شکمم کوچکه، خیلی نگران وزن کم بچه م نیستم نگران آرامش و روحیه شم نگران اینکه چه مشکلاتی با وجود مشکلات من و حال روحی بد من قراره براش وجود بیاد، تو بدترین شرایط هستم، الان بجای اینکه اتاق بچه م آماده باشه و من ذوق کنم برای وسایلش و لباس های کوچولوش، خونه خودمون نیستم و دارم دق میکنم، بنظرتون بچه م قراره چی بشه؟ از نظر روحی خیلی براش بد میشه؟

الهی عزیزم واقعا خیلی بده که آدم تو حاملگیش از شوهرش که مثلا نزدیکترین آدم بهش هست انقدر ضربه بخوره....ولی خوب آدما تو زندگیشون مشکل زیاد دارن یکی از آشناهای ما با شوهرش قهر کرد رفت خونه ی باباش بعد اونجا فهمید حاملس هرچی به شوهرش گفتن بیا برو دنبال زنت گناه داره حاملس نرفت تا بچش بدنیا اومد بهش گفتن بیمارستان شناسنامه پدر رو میخواد فقط شناسنامه رو داده بود اسنپ ببره بیمارستان الان بچه تقریبا یکماهس هنوز نرفته دنبال زنش خانواده ی زنشم گفتن بیاین بچتون رو ببرین ما نمیخایمش دیگه فکر کن اون بچه طفلک چی میکشه...

خدا کمکت کنه، نگران بچه نباش، خدا بزرگه

این روزا میگزره بخاطر بارداری هورمونات بهم ریخته حساس شدی شوهرتم متوجه شرایطتت نیس و نمیدونه چطور باید باهات رفتار کنه هیچوقت در روی یه پاشنه نمیچرخه و حال و روزت همینجوری نمیمونه یخورده بخودت برس چیزایی ک حالتو خوب میکنه انجام بده اتاق چیدن و اینا همش المیه بچه بدنیا بیاد تا یسالگی رو تخت خودته در نهایت تخت کنار مادره بعد یسالم تو اشپزخونه دنبال قابلمه و قاشق لیوان برا بازیشه تا 3 4 سالگی اصلا ب اتاق و اسباب بازی اهمیت نمیده سخت نگیر

از خونه بیرونم کرد بابام اومد سراغم، پدر و مادرش اومدن خونه بابام اما نه اینکه عذر خواهی کنن، اخرش گفتن دوست داری با ما بیا خونمون شوهرم اونجا بود، و حتی گلایه هم میکردن از ناراحتی هایی که شوهرم در مورد من داشت، گله کردن، منم صبرم تموم شد و برا اولین بار یسری رفتارهای بد شوهرم به همه شون گفتم، بابام بهم گفت برو اگه نمی‌گفت نمی‌رفتم

ايشالله زودتر مشکلاتت حل بشه با خوش،قدمی نی نیت

عزیزم سعی کن آرامش داشته باشی و خودتو به هر وسیله ای ک میتونی آروم کنی حالا با قرآن یا موسیقی یا مطالعه
چون من به عینه دیدم مادری که فقط ده روز قبل زایمانش یه اتفاق خیلی بد براش افتاد و همون ده روز تاثیر زیادی رو بچش گذاشت و الان بچش خیلی بی قرار و ناآرومه

عزیزم حدیث کسا و سوره یس زیاد بخون هم خودت رو آروم میکنه هم دخترنازت رو
شرایط سخت تو زندگی همه هست منم تا ۶ ماهگی تو فشاااار خیلی زیادی بودم حالم خیلی بد بود تازگیا دارم سعی میکنم کنترل کنم
بچه های ما مامان شاد می‌خوان و فقطم خودمون باید مراقب خودمون باشیم

پس چرا خونه ای خودت نیستی یعنی با شوهرت مشکل داری

خب برو خونه ات وسیله های بچه ات بچین بزار حالت روحیت عوض بشه ب همسرت بگو برید بیرون بچرخید آهنگ شاد گوش بده
مشکلات ک همه دارن همه تنها ت نیستی عزیزم
منم مثل شما از اول بارداریم همش یا گریه یا ناراحت ولی چ میشه کرد مشکل با گریه کردن درست نمیشه بسپارش ب خدا

هی خواهر همه از این مشکلات دارن اصلا نترس خدابررکه عزیز دلم

من که از اول بارداری تا الان مثل حال شمام بدبخت بچه من🥲