صبح ساعت نزدیکای ۱۱ بود داشتم کارامو میکردم شوهرم و بچه ها خواب بودن یه قابلمه دارم میزارمش بالای کمد دیواری چهارپایه گذاشتم اونو بزارم پایین اومدنی پام پیچ خوردم نتونستم خودمو نگهدارم با کمر خوردم زمین و یه صدای تق مثل شکستن قولنج از کمرم اومد دادم رفت هوا شوهرم اومد ترسیده گفت چیشد داد زدم بدبدخت شدم کمرم شکست یه دردی میپیچید تو بدنم نمیتونم بگم لرز و درد داشتم گفتم بدبخت شدم داشتم میمردم بزور خودمو کشیدم اومدم تو پذیرایی دراز افتادم کم کم بهتر شدم الان میتونم آروم بلند شم راه برم خده به بچه هام رحم کرد از اون طرفم بهداشت زنگ زد باید آریا رو بیترین برای واکسن ۲ماهگی شوهرم و مادرشوهرم بردن زدن هنوز خوابه خدا کنه زیاد اذیت و تب نداشته باشه..دوستان دعا کنین زودتر سرپا شم🙏😔

۶ پاسخ

مثله پریشب من.منم پام به پاچه شلوارم گیرکردازرویدونه پله محکم خوردم زمین زانوموپام داغونشد،چنان دادی زدم که مامان بابام بدوبدواومدن ،هیچی اون لحظه ازدردارونمیفهمیدم جزپسرم که میگفتم خدایااگ پام چیزیش بشه بچموچجوری اروم کنم خدارحم کرددردمیکنه زانوموپام ولی خداروشکرچیزی نشد

وای عزیزم دلم 🥲♥️ خدا بهت رحم کرده باز
صدقه بده حتما
خیلی ناراحت شدم برات 🫠 منم ۱۳ بدر یروز کامل موندم زمین 💔 میدونم چی میکشی

ولی بگو کمکی بیاد احتمالا کم کم گریه های آریا شروع بشه

آخ عزیزم
ان شالله که تب نکنه
خودتم کمپرس اب گرم بزار عالیه

ای بابا دختر مواظب خودت باش
انشاالله که چیزی نباشه و زودتر دردت رفع بشه بلندشی
یه دکتر برو یه عکسی چیزی بگیرن خدای نکرده مشکلی پیش نیاد

عزیزم
کمپرس گرم بذار رو کمرت یکم

الهی دورت بگردم عاجی

مقالات مرتبط

علت لرزش بدن در خواب
علت لرزش بدن در خواب و درمان لرز بدن از داخل
عوارض صدای سشوار برای نوازد
صدای سشوار برای نوازد | عوارض صدای سشوار برای نوزاد، آرامش...
رفتار خودخواهانه کودکان
علت رفتار خودخواهانه کودکان و برخورد مناسب با آن
توکسوپلاسموز در بارداری
توکسوپلاسموز در بارداری | درمان آن قبل از بارداری + عوارض

سوال های مرتبط

مامان پرنسا مامان پرنسا ۷ ماهگی
خانما کمر درد و دل درد دارم کمرم می زنم به پام طبعیه یا نه اینم بگم دیشب رابطه داشتم میشه از اون باشه . یه قرص ژلوفن خوردم چقدر باید شیر ندم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان پناه مامان پناه ۱ ماهگی
#پارت 3
وارد بلوک زایمان که شدم استرس تمام وجودم رو گرفت یه خانمی هم بود خیلی داد وبیداد میکرد منکه صدای اون رو شنیدم استرسم بیشتر شد من هنوز هیچ دردی نداشتم من رو بردن تو یه اتاقی که دو نفر دیگه هم بودن من رو روی تخت دراز کردن و بهم دستگاه وصل کردن که صدای قلب بچه رو بشنون. بعد از چند دقیقه دوباره یه خانمی اومد و دوباره من رو معاینه کرد هنوز همون 2سانت بودم
یه مامایی اومد بالا سر من که وقتی صداش میکردم وکارش داشتم از الکی جواب نمیداد در این حد بیشعور بودن 😕
خلاصه اومدن به من آمپول وصل کردن تا دردام شروع بشه کم کم دردای من شروع شد بیشتر کمر درد داشتم اول که دردام زیاد نبود وخودمو کنترل میکردم وداد نمیزدم وای کم کم دردام بیشتر شد جوری که گریه میکردم دیگه
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان ایدا مامان ایدا ۱ ماهگی
دیگه کم مونده گریه کنم
از صبح فقط بع دخترم شیر میدم می‌خوابه میذارم سر جاش بلند میشه
واقعا دیگه خسته شدم از صبح نتونستم یه کاری انجام بدم فقط شیر دادم اروغش رو گرفتم گذاشتم زمین بیدار شدع
پیشش دراز کشیدم شیر دادم خواستم بلند شم بیدار شده
رد دادم دیگه
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان نورا مامان نورا ۷ ماهگی
دخترم از دیروز که واکسن زده بهانه گیر شده قبلا راحت میخوابید الان ن همش باید دورش بدم خسته شدم بیاین بگین حق با منه یا با شوهرم دیروز ساعت ۱۰ واکسن زد دخترم با شوهرم رفتیم اومدیم خونه گفت تو میتونی ۲ ساعت نگه داری میرم جای میام گفتم ن نمیتونم اخر رفت اومد دخترم بیدار شد کلی گریه کرد خوابید دوباره شوهرم فرار کرد رفت نیومد تا نصف شب زنگ زدم بیا من خستم گفت ب درک دیشب اومد رفت تو اتاق اصلا نیومد سری ب منو نورا بزنه دخترمم نمیخوابید اینم ب یورش نبود امروزم باز همین مسخره بازی دراورده اون موقعی یه لحظه اومد دوبار در عرض ۲۰ ثانیه رفت میدونم هیچ کاری نداره خسته شدم از رفتارش
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
حانیه حانیه قصد بارداری
تجربه زایمانم پارت سوم

اینم بگم از اول بستری شدنم اصلا داد نزدم یعنی این ماما ها میگفتن ما اصلا صدای تورو نشنیدیم فقط لحظه‌ای که بچه اومد بیرون جیغ بنفش کشیدم 😂💜
ساعت ۱۱:۳۰ رفتم تو بخش فرداش دکتر اطفال اومد دخترمو معاینه کرد گفت دست راستش رو کم تکون میده ببر عکسشو بگیر که خدمه اونجا اومد که دخترمو ببره چون فاصله تختا کم بود و چهارپایه تخت جلو راه بود زدش به این تخت و به اون تخت بردش بیرون منم دادوبیداد که چکار میکنی خانوم چته آروم اونم بیخیال که تو چی میگی رفت
بعدش اومد گفت ترقوه بچت ترک برداشته وای که من اون لحظه چه حال بدی داشتم دستشو با باند توری کشی بسته بودن نگاش میکردم جیگرم کباب میشد🥲 گفت ببرش پیش فلان دکتر اون متخصصه میدونه چکار کنه
ساعت ۷شب مرخص شدم چند روز بعدش بردمش دکتر عکس گرفت گفت خانوم ترقوه دخترت شکسته 🥺
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان 🎀سلن🎀 مامان 🎀سلن🎀 ۳ ماهگی
پارت سیزده
بعد ده دقیقه یک ربع اومدن گفتن باید اتاقتون عوض کنی چون سرما خورده هستی باید بری تو اتاق خصوصی دکترت گفت
گفتیم باشه
خلاصه انتقال دادن باز تو ی اتاق ده در ده ک نصفش تخت گرفته بود دیگه جا واسه اینکه صندلی همراه باز بشه ک دراز بکشن نبود
یکم استراحت کردم اومدن دوتا شیاف گذاشتن یکم دردم آروم شد و رفتن ساعتهای هفت و نیم اینا بود ک بچه رو آوردن پیشم گفتن ب هیچ عنوان ماسک ورندار بچه سرما نخوره بچه اکسیژن گرفته نباید سرما بخوره وگرنه بستری میشه و رفتن مادرم بچه رو آورد یکم شیر دادم بهش بلند دراز کشیده شیر خورد خوابید منم درد داشتم ولی قابل تحمل بود تا وقتی ک شیافا اثرش بره
گذشت و گذشت تا ساعت دو سه ظهر بود ک اومدن گفتن آروم آروم بلند شو راه برو گفتم باشه من خودم کم کم تختمو آوردم بالا خودمو کشیدم بالا بعد نیم ساعت پاهامو خودم آویزون کردم از تخت یکم تکون دادم باز دراز کشیدم
پرستار اومد گفت بیا با کمک من بلندشو
دستمو گرفت آروم آروم بلند دم درد داشتم ولی قابل تحمل بود کمرمو نمی‌تونستم صاف نگه دارم
بلند شدم ی دو سه دقیقه ای وایستاده بودم پرستار گفت دراز بکش استراحت کن هروقت تونستی بلند شو سرگیجه یا حالت آهو داشتی بهمون بگو سری گفتم باشه یکم استراحت کردم بلندشم خودم آروم آروم راه رفتن سخت نبود اونکوری ک میگفتن ولی درد داشتم بازم قابل تحمل بود زود خسته شدم اومدم دراز کشیدم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
بابای لنا بابای لنا ۸ ماهگی
خانما خیلی میترسم بعد زایمان تا العان با شوهرم چند باری رابطه داشتم بدون مراقبت همشو بجز یبار قرص ال دی خوردم یا اورژانسی پونزدهم این ماه ال دی خوردم پریود شم چون خیلی میترسم پریود شدم حالا دیشبم با شوهرم رابطه طولانی داشتم حاالا العان یکم خونابه رو شلوارمه میترسم ازینکت باردار نباشم وحشت دارم بخدا یعنی میخوام دوباره پریود شم یه ماه از پریودم نرفته
مامان کنجد💙 مامان کنجد💙 ۸ ماهگی
مامانا پسرم تو خواب خستگی در کرد، خودشو کشو قوس داد بعد صدا تق تق مثل قلنج شکستن ازش اومد خطرناکه؟ خیلی ترسیدم😨😨😰😰
مامان آریا مامان آریا ۵ ماهگی
بچه ها دیشب ساعت ۳صبح از خواب با گریه بچه ک شیر میخواست پاشدم رفتم همینجوری با چشم خواب آلود شیر گرفتم اومدم دادم بهش یه چرت موقع شیر دادن زدم میخواستم مای بیبی و عوض کنم اشتباهی داشتم شلوار شوهرم و میکندم شوهرم پاشد گفت چیه چی میخوای چرا اینجوری میکنی...یه لحظه ترسیدم دیوونه میوونه شدم واسه شمام پیش اومده
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان یزدان 💙🧿 مامان یزدان 💙🧿 ۴ ماهگی
وای من چرا اینجوری شدم میتونم صدای گریشو بشنوم ولی نمیتونم بلند شم نمیدونم دیشب ساعت سه بیدار شدم بهش شیر دادم بعذش چطپر گذاشتم سر جاش و اومدم تو پذیرایی خابیدم نمیدونم بعد من گریه کرده یا نع عذاب وحدان داره میکشه منوووخ
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
حانیه حانیه قصد بارداری
تجربه زایمانم پارت اول

۴ اردیبهشت ساعت نه صبح درد پریودی داشتم می‌گرفت ول میکرد ولی کم بود منم بیخیال شدم چون ماه آخر ماه درده منم ۳۸ هفته و ۶ روز بودم وقتش نبود که بخوام نگران بشم بیخیال شدم خوابیدم تا ۱۱ بیدار شدم صبحونه خوردم دیدم نه دردام داره بیشتر میشه فاصلش هم ۲ دقیقه بود دیگه مطمئن شدم پاشدم گفتم ورزش کنم که زودتر دهانه رحمم باز بشه البته چند روز پیشش معاینه شدم گفتن یک سانتی خلاصه یه نیم ساعتی ورزش کردمو گفتم برم حموم به مامانمم زنگ زدم اومد پیشم
ترشح غلیظ همراه با خون قهوه‌ای هم دیدم که گفتم یا اباالفضللللل دیگه وقت رفتنه😂😂
تا ساعت ۴ تونستم تو خونه تحمل کنم بعدش با شوهرم و مامانم رفتیم بیمارستان معاینه کرد گفت ۳ سانتی انقباض شدید هم داری بستری میشی
تا بستری شدم ساعت پنج شد رفتم تو یه اتاقی شانس من اون ساعت همه دانشجو بودن
۴ تا دانشجو بالاسرمن بودن با مثلاً استادشون
دوباره معاینه کردن بعدش زنه بجای اینکه خودش انجام بده به این دانشجوها میگفت اومد برای من آنژیو وصل کنه بلد نبود دیگه اینو هی میزد درمی‌آورد تا بعد از اینکه رگ منو پاره کرد تونست اومد سرم وصل کنه بهش پیچ آنژیو رو باز کرد هرچی خون بود اومد حالا هول کرده بود نمیدونست چکار کنه😂😂
خلااااصه
اینا هی میومدن معاینه میکردن با درد یعنی درد معاینه برای من بیشتر از درد خود زایمان بود
کیسه آبم هنوز سالم بود تا ساعت ۷:۳۰ گفتن ۵ سانتی
دکتر شیفت اومد بالاسرم گفت ضربان قلب جنین نامنظمه چند نفر اومدن بالاسرم یکی پاهامو جم میکرد تو شکمم فشار میداد دکتر هم تو دردی که میگرفتم معاینه میکرد که بزور دهانه رحمو باز کنه بعدش کیسه آبمو سوراخ کرد و درد واقعی تازه شروع شددد
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان 🎀سلن🎀 مامان 🎀سلن🎀 ۳ ماهگی
پارت هشت
رفتیم بیمارستان دیگه معاینه کردم گفتن درد داری گفتم ن ب دکترم زنگ زدن گفت بستریش کنین اومدن تب منو گرفتن گفتن اصلن تب نداری ی سرم وصل کردم دکترم زنگ زد ب بیمارستان سری واسم ی ماشین بفرستین دیدم همه پرستارا از خواب بیدار شدن ی خدماتی اومد رفت سری ب شوهرم گفت برو ساک بگیر بیا شوهرم رفت گرفت اومد گفتن بپوش ی قبض دادن ب شوهرم گفتن برو پرداخت کن
شوهرم رفت پایین پرداخت کنه دیدم زنگ زدم از پایین ک سزارین هست یا طبیعی خدماتی گفت سزارین من فکر کردم منو نمیگه قطع ک کرد گفتم من سزارینم گفت آره
کل وجودم شد استرس😑😑
مامان آیهان مامان آیهان ۲ ماهگی
زایمان خیلی سختی داشتم ولی براتون تعریف میکنم
#زایمان طبیعی
#پارت اول
۳۷ هفته بودم رفتم پیش دکترم گفت یک سانت باز شدی هفته ی بعد دوباره بیا ۳۸ هفته رفتم پیش دکترم ساعتای ۱۱ معاینه کرد گفت دو سانت باز شدی الان که رفتی خونه کلی ورزش کن پیاده روی کن احتمالا امشب یا فردا بدنیا میاد رفتم خونه کلی ورزش کردم پیاده روی داشتم لکه هم داشتم درام ساعت ۱۲ که اومدم خونه شروع شده بود وسایل بچه و خودمو گذاشته بودم دم دست دردام کم کم داشت بیشتر میشد از دردای پریودی بیشتر تا ساعتای ۵ غروب که به دکترم زنگ زدم گفتم درد دارم از پریودی بیشتر گفت همینجوری ورزش کن تا بیشتر بشه من دوباره ورزش کردم کلی پله بالا پایین رفتم تا ساعتای ۱۱ شب که دردادم یه خورده کم شد منم رفتم خابیدم کم کم هنوز درد داشتم ولی فک نمی‌کردم درد زایمان باشه تا ۷ صبح که تو خاب یهو کیسه آبم پاره شد پا شدم به دکترم زنگ زدم اماده شدم رفتم بیمارستان تا رسیدم بیمارستان ساعت ۸ شد
مامان پناه مامان پناه ۱ ماهگی
#پارت5
ماما هر چند دقیقه میومدم و ازم سر میزد. صب ساعت 7صبحانه اوردن من درد داشتم نمیتونستم صبحانه بخورم ماما اومد گفت چرا صبحانه نمیخوری گفتم درد دارم نمیتونم بخورم میگفت صبحانتو بخور تو هنوز میخای زایمان کنی باید انرژی داشته باشی به پرستار گفت برام یه لیوان چایی بیاره. هر طور شد چند لقمه غذا خوردم به زور
بعد صبحانه اومد و معاینم کرد گفت دهانه رحمت خیلی نرمه خوبه منم که از وقتی بستری شدم همش روی تخت دراز بودم و نمیتونستم هیچ کاری انجام بدم
کم کم دردام بیشتر بیشتر شد جوری که وقتی رفتم دستشویی درد گرفتم نمیتونستم راست بشینم وقتی از دستشویی اومدم بیرون وقتی درد گرفتم کمرمو خم کردم نمیتونستم راست کنم انگار کمرم شکسته بود
بچه هم هی زور میزد و به مقعدم فشار میومد جوری که همش فکر میکردم مدفوع دارم اصلا دست خودم نبود. ماماعه گفت بیا کمکت کنم تا بتونی ده دقیقه دیکه بری اتاق زایمان من میگفتم نمیتونم دیگه تحمل درد ندارم و اون میگفت بیا کمک کنم. من قبول کردم با دستش دهانه رحمم رو باز کردو گفت هر وقت دردت گرفت زور بزن چندتا زور که زدم دیدم یه چبزی اومد بیرون سر بچه بود گفتم اومد اومد😂😂 ساعت 11صبح رفتم اتاق زایمان
من از ساعت3صبح که بستری شدم تا ساعت 11طول کشید تا فول بشم
خلاصه رفتم اتاق زایمان و روز صندلی دراز کشیدم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان 🎀سلن🎀 مامان 🎀سلن🎀 ۳ ماهگی
پارت یازده
آمپول و ک زد گفت دراز بکش سری منو دراز کردن من از کمر ب پایین جادرجا بی حس شدم دیگه انگار بدنم مال خودم نبود
ی پرده سبز رنگ جلوم گذاشتن و دکتر وسایل و آورد شروع کرد
من حس کردم برید ی چیزی اومد بیرون ولی ن درد داشتم ن چیزی فقط میلرزیدم خیلی شدید دکتر بیهوشی همینجوری دارو میزد ک لرزم یکم کمتر بشه
دیدم صدای گریه دخترم اومد ی نفسی کشیدم چشامو بستم دکترم گفت فاطمه صدای دخترتو شنیدی گفتم آره🥺
چون سرما داشتم بچه رو اصلن نزدیکم نیاوردن بچه از یک متری من نشون دادن و بردن
حس کردم چی چیزی رو از شکمم خارج کردن گذاشتن رو شکمم دارن فشار میدن جفت و در آوردن دوختن رحمم و بخیه زدن تموم شد
منو فرستادن ریکاوری یکساعت ریکاوری بودم بی‌حس کم کم داشت می‌رفت دردام داشت کم کم شروع می‌شد زنگ زدن ب بخش گفتن بیاین ببرینش
مشاهده ۲ پاسخ دیگر