۶ پاسخ

ما ک شانس نداریم سمت مامانم پسر دوست سمت مادرشوهرم دختر دوست در کل کسی مارو نمیخاد خخخ

خانواده من خدایی فرق نمیذارن ولی پدر خدابیامرزم دختر دوست بود میگفت دختر توخونه ادم مهمون هست و یه روزی میره دست غریبه میوفته و باید هوای دخترو داشته باشیم،همیشه به داداشم میگف اگه یه روزی من فوت کردم عیدی خواهرتو یادت نره چشم به راه میمونه خواهرت😓
خیلی زود پدرمو از دست دادم😭

کلا. پسر دوست. بودن رفته. تو جون و خون و استخون. ایرانی. جماعت. بخصوص. ما کوردا

اکثر خونواده ها همینن

حستو کاملا درک میکنم عزیزم .خونواده من فرقی نمیزارن بینمون ولی خونواده شوهرم به شدت فرق میزارن بین بچه هاشون و همین باعث شده یکی شوهر من برا همیشه ازشون دل بکنه

واقعا چرا؟!!🥺

سوال های مرتبط

مامان پنبه مامان پنبه ۲ سالگی
سلام و وقت بخیر خدمت مامان های صبور و مهربون
توی تاپیک ها میبینم که مامان ها تلاش دارند‌ تا قبل از عید فرزندشون‌ رو از پوشک بگیرن
مامان ها ترک شیر و پوشک مسابقه نیست
و تشخیصش‌ تماما‌ با مادر هست
به حرف عمه و خاله و مامانبزرگ‌ گوش ندین
دیگه کوچولوهای‌ تو سن دختر من رو از شیر گرفتید
میدونستید که بچه ها چه رنج بزرگی رو هنگام ترک شیر تحمل میکنن و باید بین ترک پوشک و شیر ۶ماه فاصله باشه
برای حفظ صمیمیت مادر و فرزند و همچنین ترمیم اون آسیبی که به بچه حین ترک شیر رسیده
ترک پوشک علامت‌ هایی داره که واقعا کار مادر هست تشخیصش:
از جمله
-صحبت کردن فرزندمون باید به تکامل برسه
- امتناع ورزیدن از پوشک بستن
-لجبازی ها و حس استقلال بچه ها به ثبات رسیده باشه
-بچه و مادر مریض و سرماخورده نباشن
-از لحاظ روانی مادر و فرزند در آرامش کامل باشند
- مادر تحت فشار اطرافیان نباشه
-آماده ی کثیف شدن فرش و مبل هاتون باشید چون بالاخره خطا وجود داره و پیش میاد
-همراهی پدر خیلی مهمه (همینقدر کاری نداشته باشن بهمون کافیه🤫)
- بقیه ش رو شما بگید مامان های آگاه و مهربون

🌱اگه فرزندتو از پوشک گرفتی بیا از واقعیت ها بگو تا به ما کمک کنی
لطفا افسانه و قصه ننویسید که مثلا من بگو یک روزه از پوشک‌ گرفتم و بچه ی من از لحظه ی تولد باهوش و عاقل بود🤫
مامان سپهر جان مامان سپهر جان ۲ سالگی
دوستان تایپیک قبلم در مورد لجبازی پسرم سوال پرسیدم
یه کمک خواهرانه میخوام
چند وقتیه واقعا از لحاظ روحی خوب نیستم
خوب که چه عرض کنم خیلی حالم بده و متاسفانه چون نمیتونم بروز بدم حالم رو بدتر کرده و متاسفانه برای یه موقعیت شغلی با تمام وجودم تلاشم رو کردم تو خستگیا بی خوابیا به خودم انگیزه دادم یعنی من میگم تمام وجود فقط خودم میدونم چقدر اذیت شدم چه شبا که نصف شب با گریه میخوندم که بهش میرسم ولی...
با پارتی بازی نتونیتم برسم
خیلی خیلی شوک بدی بهم بود

الان تقریبا یکساله از این موضوع لعنتی میگذره
و چند روزهبه شدت حالم بده و مدام به پسرم گیر میدم
داد میزنم سرش
کلافه میشم
عصبی میشم

و پسرمم خیلی کنجکاو و بازیگوشه
و من بعنوان یه مادر نمیتونم اونجور که باید کنارش باشم و ارومش کنم
خیلی از خودم بدم میاد
قبلا یه دختر اروم و صبور بودم
ولی الان مدام ازرو عصبانیت داد میزنم
مشاوره دوس ندارم برم
چون دیدم خیلیا فتن و جوابی نگرفتن
یهدردودل خواهرانه بود
میدونم که همه اتون مادرین و منو میفهمین
از اینکه تو خونه ام
از اینکه این همه درس خوندم
و بیکارم
حس خیلی خیلی بدی دارم
لعنت به هرکی که پارتی بازی میکنه
لعنت به ادمای بی جدان
🥺🥺🥺