۴ پاسخ

فقط تنها راهی که اذیت نشه .. مشغول کردن و هر بهونه ای گرفت و هرچی خواست باید انجام بدی تقریبا یک هفته ای باید باب میلش رفتار کنی... من پسر اولم همش می‌بردم پارک و ماشین و خوراکی های جورواجور..حتی خوراکی های مضر خخخخ

خیلی زود نگرفتی منم دارم دخترمو از شیر میگیر عذاب وجدان گرفتم

خودت هم قرص بخور شیرت خشک بشه

انشاالله به راحتی بگذره سرگرمش کن همینطوری دیگه امشب کلا نمیدی بهش؟

سوال های مرتبط

مامان دوران و تو دلی🤰🏻➕👶🏻 مامان دوران و تو دلی🤰🏻➕👶🏻 هفته سی‌وچهارم بارداری
تجربه روز دوم از شیر گرفتن تا الان :
دیشب خیلی شب سختی بود😔پسرم طبق عادتش ساعت۴:۳۰ بیدار ش برای شیر من نزدیکش نشدم تا شیر نخواد خیلی گریه کرد شوهرم تا ساعت۵:۳۰ سرگرمش کرد تا بالاخره خوابید دوباره طبق عادت ساعت۸ بیدار شد و شروع کرد گریه کردن شوهرم سیبزمینی سرخ کرد یکم سرگرم شد خورد و بعد بریدمش بیرون تا نزدیکای ظهر تابش دادیم براش هندونه هم خریدیم اومدیم خونه موقع خوابش بود چون عادت به خوابیدن با میومدی داشت باز کلی گریه کرد منم پا به پاش گریه کردم😭خیلی سخته
با هندونه سرگرمش کردیم یادش رفت شروع کرد خندیدن بعد شوهرم بردش حموم بعد من سوپی که درست کرده بودم رو دادم خورد و بعد ناهار با باباش رفتن خوابیدن

واقعا دم شوهرم گرم خیلی داره همکاری میکنه دوشبه نخوابیده و مدام نگهش میداره نمیذاره من نزدیک شم که پسرمون من رو نبینه بهونه می‌می کنه ،امروزم نرفت سرکار و مرخصی گرفت موند و کلی کمک حالم شد
اگه امروز نبود اصلا نمیتونستم تنهایی از پسش بربیام🥺
مامان مهدیار مامان مهدیار ۱ سالگی
سلام به همتون
خواستم تجربه واکسن 18ماهگی مهدیار رو بگم
روز سه شنبه ساعت 11مهدیار و حاضر کردم بهش یکم ایبوپروفن دادم (به استامینوفن حساسیت داره) و رفتیم بهداشت از اول تا آخر که برگشتیم کلا گریه میکرد به خاطر این که از بهداشت می‌ترسه بعد اومدیم خونه باهاش کلی بازی کردیم تا پاهاش میگیره بعد خسته شد و خوابید بعد نیم ساعت از خواب بیدار شد و شروع کرد به گریه به خاطر پاش همون موقع بچه های خواهرم اومدن خونمون و چون خیلی بهشون وابسته شده خوشحال شد و درد پاشو یادش رفت همون‌طور که پاش لنگ میزد باهاشون می‌رقصید و بازی میکرد خلاصه کلی تحرک داشت تا شب که یکم بهونه گیری میکرد بعد جای آمپول و ایبوپروفن زدم ب بعد آروم شد و سر موقع هم بهش ایبوپروفن میدادم که تب نکنه یه کم سرش داغ میشد ولی با یه بار شستن صورت خوب میشد آخر شب هم که خوابید اما تا میخواست به طرف چپ علت بزنه پاش درد می‌گرفت م دوباره به طرف راست بر میگشت منم که تقریباً از ترس این که تب نکنه تا صبح بیدار بودم صبح هم که از خواب بیدار شد شروع کرد به راه رفتن و بازی کردن خودمم باهاش شریک میشدم تو بازی تا بهونه نگیره نزدیک ظهر هم با باباش بردیمش با ماشین دورش دادیم و اومدیم خونه همه چی خوب بود تا اینکه شب برق قطع شد مهدیار هم که بشدت از تاریکی متنفره و غر میزنه به خاطر همین نزدیکی خونمون مراسم شبیه خوانی بود رفتیم اونجا بعد با بچه ها کلی بازی و بدوبدو کرد تا خسته شدو خوابش برد تا الآنم که خوابه و خدارو شکر مشکلی ندارن
در کل مرحله سختی نبود واسه مهدیار امیدوارم واسه همه ی بچه ها آسون بگذره
۱۴۰۴/۵/۱۵
مامان نفس 👼 مامان نفس 👼 ۱ سالگی
تجربه واکسن 18 ماهگی
قبل زدن واکسن بگم بهتون ک خیلی استرس داشتم حتی تایپیک قبلی هم گفته بودم آنقدر که از این واکسن وحشت داشتم شده برام مثل یه کابوس
خلاصه دیروز صبح رفتم زدم موقع زدن گریه کرد که تا بردمش بیرون خوب شد بلافاصله بعد زدن بهش پاراکید دادم و بردمش خانه بازی و پارک و بعد هم تو خونه باهاش بازی بدو بدویی کردم تا 3 ساعت بعد واکسن فقط راهش می‌بردم به هر بهانه ای.. بعد خوابید وقتی بیدار شد دیگ درد پاش شروع شده بود ولی شدید نبود یکم بهونه گیری کرد و از اونجایی ک راه بره بهتره به بهانه کفش و پیشی بردمش تو حیاط لنگ لنگون راه رفت یکم بهونه می‌گرفت ولی گریه شدید و اینا نداشت خداروشکر اصلا تب هم نکرد
خلاصه اون غولی که از واکسن برای خودمون ساختیم فیکه نترسین اصلا سخت نیست
فقط هر 4 ساعت پاراکید سر وقت بدین
دختر من اجازه نداد کمپرس سر براش بزارم ولی بعد بیدار شدنش جای واکسن پاش لیدوکایین زدم یکم بی حس بشه دردش کمتر بشه
و حتما بعد واکسن راهش ببرین به نظرم خیلی تاثیر داشت