۹ پاسخ

آره
من تو اینستا دیدم اوج شیر نخوردنشون ۴ ماهگیه

تصویر

اره حسین هم اعتصاب کرده ولی شیرخشکو میخوره اما دختر خواهر شوهرم از هوا تعذیه میکنه شاید چون هوا گرم شده اینجور شدن یا برای دندون باشه

دختر منم اینجوری شده ولی شیرخشکیه کامل . شیشه رو هی تو دهنش میاره میبره تا یه مک بزنه تموم کنه یه ساعت طولش میشه ۶۰ تا بخوره

دقیقا پسر منم از ۳و نیم ماهگی تا حدودا ۵ ماهگی خیلی خیلی سر شیر اذیت کرد با بدبختی و تو خواب و تو بغل و تکون دادن ۳۰ تا میخورد

طبیعیه بهش میگن جهش رشدی ممکنه۱۰روزهم زمان ببره
ببرش تو اتاق تاریک بدون عوامل محرک مثل اسباب بازی یا صدای تی وی یا هرچی و شیرش بده
پسرمنم این طور شده بود طبیعیه نترس

دقیقا دختر من ۴ ماهگیش همینجور شد که دیگه سینمو ول کرد و شیرخشکی شد تازه واسه شیر خشک خوردن هم ادا و اصول داشت تو بغلم نمیموند رو پام میزاشتم مشغولش میکردم تا شیشه بگیره

اون دیگ ازشیرزده شده
نگران نباش کم کم دیگ قطع کن تاغذابخوره دخترمن فقط شیرخشک میخورداونم فقط توخواب. یماهی میشه قطع کردم موقع خاب شیرپاستوریزه میدم.دوست نداره .ولی خابش عمیق شدنمیفهمه

شیرموزدوس داره اونوتوبیداری میخوره.فقط دووعده میدم شب قبل خاب یبارم صب ساعت ۶ میدم

توخواب سینه بکن دهنش
کامش نیفتاده که مک زدن براش سخت باشه

علایم دیگه نداره دوراز جونش مریض نشده

سوال های مرتبط

مامان یسنا مامان یسنا ۱ سالگی
سلام، تجربه ی خودمو در مورد از شیر گرفتن، من اول سوره ی یاسین و بروج خوندم و ب دخترم فوت‌کردم، بعد با توکل ب خدا شروع کردم،اول حدود دو روز میان وعده هاشو حذف کردم،یعنی موقع بیدار شدن و موقع خواب بهش شیر میدادم، بعد شروع ب حذف شیر صبح تا ساعت 12 کردم،تا چهار روز، بعد شروع ب حذف شیر بعداز ظهر تا ساعت 18 کردم، یعنی از صبح تا قبل خواب ظهر بهش شیر نمیدادم،موقع خواب شیر میخورد و بعد دیگه شیر نمیدادم تا ساعت 18، البته حدود دو روز اول وقتی از خواب ظهر بیدار میشد بهش شیر میدادم، کم‌کم شیر شو حذف کردم،بعد چهار روز شیر شب شو حذف کردم تا موقع خواب،دبعد از اون شب موقع خواب بهش شیر دادم و دیگه شیر نصف شب شو حذف کردم، بعد فرداش دیگه در کل شیر شو حذف کردم و دیگه موقع خواب هم بهش شیر ندادم، امروز اولین روزی بود ک اصلا شیر نخورد، دخترم خیلی وابسته شیر بود، شیر ک نمیدادم کلی گریه و جیغ،ولی حوصله کردم،باهاش بازی کردم،بردمش بیرون،سرشو گرم کردم،خیلی بهش محبت کردم، دیشب نصف شب خیلی گریه کرد ولی کوتاه نیمدم و رو پام با لالایی خوابید، گریه ک میکرد میدید کوتاه نمیام اروم میشد،البته خیلی باید حوصله کرد، من هر روز از خدا کمک میخواستم، تو این مرحله فقط خدا میتونه کمک کنه،کمی سخت ولی با توکل ب خدا شدنی، اصلا هم ب تلخک و چسب برق نیاز پیدا نکردم،فقط موقع گریه و جیغ صبوز بودم و کوتاه نیمدم،امیدوارم همه موفق باشند، فقط محبت یادتون نره، من خیلی بهش محبت کردم ک خدای نکرده اعتماد ب نفسش پایین نیاد