۴ پاسخ

من یه بار به اصرار مامانم گفتم اخ شده، یه جوری ناراحت و نا امید شد و گریه کرد دخترم که قلبم به درد اومد
بچه های شما گریه نمیکنن میگین اوف و اخ شده؟

عزیزم باید روز چهارشنبه باشه؟

خب احتمالا تاثیر تلخک بوده

چه جالب
خدا کنه برای پسر منم اثر کنه
انار الان گیر میاد؟اگ انار نبود میوه دیگه ای میشه؟؟

سوال های مرتبط

مامان آراد مامان آراد ۱ سالگی
سلام مامانا میخوام تجربه ازشیرگرفتن پسرمو براتون به اشتراک بذارم
پسرم شیرخودمو میخورد وعادت داشت زیرسینه بخوابه
اول اومدم یک هفته شیر میان وعده هاشو حذف کردم وفقط شیر قبل ازخواب ظهر وشب موند
هفته بعدش روز جمعه رفتم یه امامزاده اونجا سوره یاسین خوندم به آب انار فوت کردم وبعدا بهش دادم خورد(دراصل باید اناردون شده باشه ولی من آب انار فریز داشتم همونوبردم)وسوره یاسین روهدیه کردم به حضرت علی اصغر وخواستم پسرمو صبورکنند که راحت بتونم ازشیر بگیرمش نمازاستغاثه حضرت فاطمه هم خوندم وخواستم هم خودم هم پسرم صبورباشیم تااین مرحله به راحتی بگذره
اونجا واسه آخرین بار ازهردو سینه بهش شیر دادم
اومدم خونه روی سینه ام چسب برق زدم وگفتم اوف شده
و۳شب اول نصف شب فقط از یک سینه بهش شیرمیدادم یعنی یه شب سینه راست یه شب سینه چپ
توی این چندروز غذاهای شیرافزانخوردم ومریم گلی هم دم میکردم میخوردم
سینه هام سنگین شدن ولی بعد ازشب سوم دیگه خالی موندن
واسه خوابش هم ظهر ها که فعلانمیخوابه خواب شب هم چندشب میگفت شیر نگاه می‌کرد میدید نمیتونه بخوره ناامید میشد هرشب یه مدل خوابید یه شب توبغلم واسش شعر خوندم یه شب روی پاتکونش دادم یه شب توبغل گرفتمش راه رفتم ولی الان چندشبه خودش می‌خوابه
غذا خوردنش خیلی خوب شده خوابش هم بهترشده نصفه شب یه بار بیدارمیشه توی بغلم میگرمش یکم تکونش میدم دوباره می‌خوابه
قبلا ساعت ۷ ۸ صبح بیداربود الان می‌خوابه تا ۹ونیم ۱۰
خداروشکر هیچکدوممون اذیت نشدیم واین مرحله هم که فکر میکردم خیلی سخته وپیه همچیو به تنم مالیده بودم بی خوابی گریه شبونه و...گذشت
مامان یسنا مامان یسنا ۱ سالگی
سلام، تجربه ی خودمو در مورد از شیر گرفتن، من اول سوره ی یاسین و بروج خوندم و ب دخترم فوت‌کردم، بعد با توکل ب خدا شروع کردم،اول حدود دو روز میان وعده هاشو حذف کردم،یعنی موقع بیدار شدن و موقع خواب بهش شیر میدادم، بعد شروع ب حذف شیر صبح تا ساعت 12 کردم،تا چهار روز، بعد شروع ب حذف شیر بعداز ظهر تا ساعت 18 کردم، یعنی از صبح تا قبل خواب ظهر بهش شیر نمیدادم،موقع خواب شیر میخورد و بعد دیگه شیر نمیدادم تا ساعت 18، البته حدود دو روز اول وقتی از خواب ظهر بیدار میشد بهش شیر میدادم، کم‌کم شیر شو حذف کردم،بعد چهار روز شیر شب شو حذف کردم تا موقع خواب،دبعد از اون شب موقع خواب بهش شیر دادم و دیگه شیر نصف شب شو حذف کردم، بعد فرداش دیگه در کل شیر شو حذف کردم و دیگه موقع خواب هم بهش شیر ندادم، امروز اولین روزی بود ک اصلا شیر نخورد، دخترم خیلی وابسته شیر بود، شیر ک نمیدادم کلی گریه و جیغ،ولی حوصله کردم،باهاش بازی کردم،بردمش بیرون،سرشو گرم کردم،خیلی بهش محبت کردم، دیشب نصف شب خیلی گریه کرد ولی کوتاه نیمدم و رو پام با لالایی خوابید، گریه ک میکرد میدید کوتاه نمیام اروم میشد،البته خیلی باید حوصله کرد، من هر روز از خدا کمک میخواستم، تو این مرحله فقط خدا میتونه کمک کنه،کمی سخت ولی با توکل ب خدا شدنی، اصلا هم ب تلخک و چسب برق نیاز پیدا نکردم،فقط موقع گریه و جیغ صبوز بودم و کوتاه نیمدم،امیدوارم همه موفق باشند، فقط محبت یادتون نره، من خیلی بهش محبت کردم ک خدای نکرده اعتماد ب نفسش پایین نیاد