من مامانم کنارم هست،ولی من دوتا عمل کردم،یکیش اینه تیروئیدم رو کلا برداشتم و ۷ اردیبهشت قراره ید درمانی بشم،ید رادیو اکتیو قراره بخورم،و این ید برای اطرافیانم به خصوص بچه ام خیلی خطرناکه ،و باید یک ماه از بچه ام تو یه خونه ی جدا باشم،اینو نمیگم که بهت بگم من وضعم از تو بدتره،از من یاد بگیر،نه قشنگم....میخوام بگم که ماهم کم و بیش دچار چالش های سختی هستیم ،و درکت میکنیم،تو تنها نیستی،منظورم اینه....منم دلم بی نهایت شکسته....نمیدونم درمانم جواب مثبت میده یا نه...هزارتا ترس توی دلمه....مادر شوهرم بیماریم رو صد بار زد توی سرم....بهم گفت تو از خونه پدرت با خودت آوردیش....تو پسرم رو بدبخت کردی و ....
فقط امیدم به لطف و رحمت خداست....طاغت بیار،تو میتونی،تو قابلیتهای زیادی درون خودت داری....
سعی کن با مدیتیشن خودت رو آروم کنی،مدیتیشنهای نیلوفر شیخی توی یوتیوب هست،رایگانم هست، نی نی که خوابید ،حتما روزی یه مدیتیشن انجام بده،نذار توی حال بد بمونی،همینکه بیرون هم میری عالیه....
عزیییز دلم🥺🥺🥺قشنگم،تو بهترین مامان دنیایی برای پسرت....زندگی هرگز سرزنشت نمیکنه....این حسای تو کاملا طبیعیه....چند ماه دیگه که بگذره،حسابی این چالشهارو ازش رد میشی و کلی تجربه کسب میکنی....همه ی اینا طبیعیه،هیچ کسی از اول کامل نبوده،همه به مرور یاد گرفتن و کامل شدن....تو خوبی ،کافی هستی ....حتی بیشتر از اون حدی هستی که باید باشی....من به تنهایی بهت افتخار میکنم
منم تنها هستم تو اروپا خیلی سخته😓
عزیزدلم منم تمامی این مشکلات رو داشتم و دارم، منم از خانوادم دورم و هیچکس نتونست بیاد پیشم، خودم بودم و شوهرم فقط، چنان افسردگی گرفتم که فکر میکردم دنیا تموم شده، ولی یکبار تصمیم گرفتم خودم به خودم کمک کنمچون انگار هیچکس نمیفهمید من چمه و حال بد باعث میشد کمتر به بچم برسم ، شیر مادر افسرده همون حال بد رو به بچه هم انتقال میده، سعی کن با چیزای کوچیک حالتو خوب کنی، سخته ولی مجبوریم، منم دخترم رفلاکس داره و حساسیت به پروتئین گاوی و .... خودمم از ۷ ماهگی بارداری تا الان سندروم التهاب مچ دست دارم که اصلا خوب نشده تاحالا ولی شکر چه میشه کرد
کدوم شهر انگلیسی عزیزم سعی کن با دوستات بیشتر رفت و امد کنی، خواهر من منچستر هست کاش نزدیکش بودی
منم خیلی خسته ام....بچه ام همه مشکلات بچه شما را داشت، منم تنهای تنها بودم برای بیمارستانم پرستار گرفتم، آخه مادرمو ۴ ساله از دست دادم لعنت به سرطان....
خدا مادرتون را براتون حفظ کنه همین که میتونی تلفنی باهاش حرف بزنی قدرشو بدون....من حتی دلتنگ تلفنی حرف زدن با مادرمم...
چقد بچه تو بچه منه 😐از یه ماهگی حساسیت رفلاکس و...شیر خشک میخوره
و حتی منم مثل تو تنهام از 6روزگی پسرم
واقعا سخته حتما از همسرت کمک بگیر عزیزم،دلم برای بدون دغدغه خوابیدن و بازار رفتن تنگ شده ولی عاشق پسرمم
ان شاءالله دو سال دیگه سختیا تموم میشه و دلمون برا این کوچولو بودنه الانشون خیلی تنگ میشه من الان که اذیت میشم میام بغلش میکنم میدونم دوسال دیگه آرزو میکنم برگردم به الان که انقد فسقلیه
عشقم همه اینایی که میگی منم بخدا دچارش هستم جز اینکه خارج از ایران نیستم ولی خب همچین کمک هم ندارم مامانم و مادرشوهرم همه جاشون درد میکنه یکی باید به خودشون برسه به خدا توکل کن انشالله زود میگذره
عزیزم اشکال نداره میگذره همه چی زود
غربت و دوری از خانواده سخته واقعا
ولی پسرت داری با اون خوش باش با همسرت
عزیزم خدا باهاته
خارج هستین مادرتون ایرانه؟
منم خیلی ناراحتم بچم اصلن شیر نمیخوره به قول شما بعد واکسن دوماهگی سرما خورد دهنش برفک زد شاید هر ۸یا ۷ساعت در حد ۲۰ ثانیه شیر میخوره نمیدونم چکارش کنم دنیا رو سرم خراب شده دوستدارم بشینم گریه کنم
سلام ی سوال طبیعی بودی یا سزارین؟منم باید انتخاب کنم سوال دارم ازت
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.