امشب آخرین شبیه که کنارمه فردا ظهر میره
امروز بعد از ظهر بهم گفت میشه بغلت بخوابم بعدش بغلش کردم و بهم گفت خیلی آرامش میده 😭😭😭از نگاه بهش سیر نمیشم همش میگم یعنی من ظلم کردم گذاشتم بره پیش باباش؟ اگه بزرگتر شه و دیگه نخواد سالی یه بار پیشم بیاد چی
خدا میدونه که چقدر دوستش دارم اونو توی نوزده سالگیم به دنیا اوردم حالا داره از نظر قدی ازم بلندتر میشه 😭😭 کاش میتونستم برم هر جا میره یه خونه تو همون کوچه بگیرم و هر روز ببینمش من بخاطر آینده اش پا رو دلم گذاشتم
۱۸ سالم بود که ازدواج کردم ۱۹ سالگی آرینم و به دنیا اوردم و بیست و پتج سالگی بخاطر خیانت از باباش جدا شدم تا ۸ سالگی پیش خودم بود اما وقتی باباش گفت میخام مهاجرت کنم بذار باهام بیاد بخاطر آینده اش قبول کردم به شرطی که سالی یه بار پیشم باشه من هنوز لباساش و اسباب بازی‌اش و دارم هر وقت دلم تنگ میشه میرم سراغ اونا همیشه فروردین بهترین ماه زندگیمه چون آرین پیشمه پسر و دختر فرقی نداره اما همیشه اونکه دورتره یه جور دیگه یه حس دیکه داره کاش امشب صبح نشه من دارم نگاش میکنم و اشک میریزم از تماشاش سیر نمیشم هر چقدرم بزرگ شی هنوزم همون پسر کوچولوی خودمی. الهی بمیرم که خیلی شبت دوست داشتی پیشت باشم و نبودم کاش بدونی من بخاطر خودت خواستم بری امیدوارم به بهترین جاها برسی که یه روز منو بخاطر اینکه کنارت نبودم سرزنش نکنی 😭😭😭
آروم بگیر قلب لعنتی اون یه پرستوئع که باید بره و با بهار بعدی بیاد پیشت 😭😭😭

۲۸ پاسخ

ومنی ک باتایپیکت اشک ریختم🥺

من ترجیح میدادم خیانتو ببخشم تا اینکه از پسرم جدا باشم البته فقط یه نظره ببخش ...کاش آدما به هم دیگه فرصت دوباره بدن ...چند سال بعد شاید خیلی تغییر میکرد میتونستی مثل یه دوست کنار همسرت زندگی کنی گلم و بدون هنوزم وقت هست

کسی که طلاق میگیره و از بوش که هم خونشه میگذره چه رنجی تحمل نمیکنه که میگذره هرکسی ادعا می کنه میشه خیانت و بخشید و زندگی کرد معنی از زندگی و آرامش نداره ومن همیشه دعام اینه که الهی دشمنم هم مثل من به درد من که دوری از بچه هست دچار نشه فقط اون که گفته نظرمو‌گفتم خیانتو می‌بخشم بخاطر بچم برام جالبه که میتونه مرد و شریک زندیگشو با کسی دیگه شریک بشه

چقدسخته دوری ازفرزند ولی انشاالله هرجاهست سالم وسلامت باشه وهرروزش بهترازدیروزباشه

خیلی سخته خیلی ولی بهترین تصمیموگرفتی

وای خدا چقدر سخته خودمو تصور کردم با حرفات اشک ریختم🥲

چقدر قشنگ احساستون رو نوشتید چقدر غم داشت ولی خب مادر بودن همه اش یعنی ایثار از همون لحظه ایی که بچه تو شکمت میاد باید از خودت بگذری تا آخرین نفست انشاالله بهترینها تو مسیرش باشه اون هرچی بزرگ بشه شما مادرشی و اون بچه تون بسپارش به خدا وپرش بده تا خوب اوج بگیره 🌹

عزیزززم خیلی ناراحت شدم دردناکه واقعا .خداروشکر که یک ماه کامل پیشته و باباش سر قولش مونده 🥹 اونجا پیش کیه پدرش زن داره؟

میدونم بشدت برات سخته تحملش ولی نمیزاشتیم بره هم تا آخر عمرت خودتو سرزنش میکردی شاید پسرت بزرگ میشد اونوقت سرزنشت میکرد که چرا بخاطر دل خودت آینده منو خراب کردی
میخوام از ته دل برات آرزو کنم که پسرت به جایی برسه که هرروز خدارو شکرکنی

چقدر سخت من خیلی درکت میکنم منم از همسر سابقم جدا شدم پسرم با منع اما وقتی می‌ره منم حس تو رو دارم فرق نمیکنه خارج باشه یا همون کوچه پشتی اما در هر صورت دوری خیلی سخته اونم از جیگر گوشت

خیلی دلم گرفت برات 🥺 مطمئن باش هر کی جات بود همین کارو می‌کرد الهی عاقبت بخیر بشه و پیشرفتش و ببینی

الهی بمیرم برا دل دو تامون😭😭😭😭

اميدوارم بهترين ها واسش اتفاق بيفته و هميشه از اين تصميم كه گرفتي خوشحال باشي ، موفقيتشو ببيني ، هردوتون در ارامش باشيد 🥲🌷

الهی عزیزم چقد دلم گرفت چقد ما و بچه هامون بخاطر ی مرد اینجور که نابود میشیم

چرا شما نرفتی باهاشون؟جدا شدی؟!

آخ درد جدایی مادرو فرزند خیلی بده, چند ساله از هم دورین؟؟،شوهر سابقت الان ازدواج کرده؟؟

دلم گرفته بود بدتر گرفت‌ خدابهت‌ صبربده‌ خداحفظش کنه‌ با سلامتی‌ وارامش‌ زندگی‌ کنید

ان شالله اینده خوبی داره به همه ارزوهاش برسه

آخ دلم گرفت

دلم خیلی گرفت‌. مادر بودن خیلی سخته.
بچه ی دیگه ای داری؟

الهی پسرت به اوج موفقیت برسه و باعث خوشحالی شما و خودش بشه 😍🙏🏻

عزیزم چندسالشه🥲🥲

چند سالشه؟؟🥲

این طبیعیه من با حرفاتون گریم گرفت🥺
خدا بهتون صبر بده و از پسش بر بیای ب امید روزی ک موفقیت های گلپسرتو ببینی

وای خدا دلم یجوری شد🥹🥲 ان شاالله موفقیت شو ببینی

الهی بگردم برای قلب شکستت
اشک منو هم درآوردی😭😭😭😭
الهی هرجا هست تنش سالم باشه
چقدر بده دوری از عزیزترین کس

قلبم گرفت ازاین حجم از ناراحتی😭😭
انشاالله عاقبت بخیریش ببینی،به خودت افتخار کن که بین دلت و آینده بچت ،آینده اش رو انتخاب کردی👏👏👏

انشالله خدا بهترین هارو براتون رقم بزنه چقدر دلم گرفت🥲

سوال های مرتبط

مامان شیرینی زندگیم. مامان شیرینی زندگیم. ۳ سالگی
سلااام خوبین یه برنامه نوشتم برادختری یه مدت مریض بود زیادی سر وقتش نرفتم ویکمم به خود دخترم و به دستاو گردنم وکمرم ا ستراحت دادم
کاردرمانیشم شروع کردیم اما اثر بوتاکس تموم شده و بچم خیلی درد می‌کشه سفتی عضلاتش برگشته .منم باااین که حال جسمیم خوب نیس بخاطر تمرین زیاد اما برانجات دخترم انجام میدم به برگه نوشتم که یادم بمونه تمام ورزشاش از قلم نیوفته فیلممم دارم ازشون که یادم بمونه .
این و گذاشتم بخاطر این که قدر اون شبطنتا بچه هاتون بدونین اینکه خودشون بازی میکننن یاازشمادرخاست دارن بازی کنین باهاشون قدر اون خندیدنا مابین بازیو شیطنت .لحضه به لحظه بخاطر این حرکات طبیعی که حق هر مادرو فرزنده نشستن خزیدن راه رفتن بادستا بازی کردن ....خداروشکر کنین
بجا که از شیطنتشون عصبی بشید بگید خداروشکر که بچم انقده انرژی داره نمیگم منم عصبی نمیشم شاید همه مون عصبی بشیم اما عصبانیت رو سر طفل معصوم مون خالی نکنیم .بیام باتشکر گذاری اون حس و حال خوب و به خودمون منتقل کنیم بخاطر همین چیزایی که داریم
مامان مهراد مامان مهراد ۲ سالگی
مامانا سلام. دلم برای گهواره تنگ شده بود گفتم یه عرض سلامی کنم. چطورید؟ خوبید همگی؟ چه خبرا؟؟
از فردا باید برگردیم به تنظیمات کارخونه. من که اصلا آمادگیشو ندارم دوباره هرروز درگیر بهانه گیری های بچه باشم. پسرم دائم دست آدم رو میگیره و بلند می‌کنه و یه چیزی میخواد. جدیدا هم اگه چیزی بهش ندیدم پاشو می‌زنه زمین یا گریه میکنه یا ما رو میزنه. این رفتارش خیلی زیاد شده. جایی هم که میریم با دختر خواهرشوهرم نمی‌سازه و هی میره سراغش یه انگولکی میکنه و اونم صداش درمیاد.
خلاصه اصلا حوصله این کاراشو ندارم و دیگه نمیدونم چطور میشه این موضوع رو حل کرد. شما هیچوقت با مشاور یا روانشناس مشورت کردین؟ من قبلا که صحبت کردم میگفت وقتی بچه به حرف بیاد این رفتاراش کم میشه و می‌گفت باید باهاش بازی کنی و زیاد باهاش حرف بزنی.
توی این ایام ماه رمضون و تعطیلات خیلیی کم باهاش بازی کردم شاید به خاطر اون باشه. نمیدونم!
چقدر وقتی کوچیک بودن راحت‌تر بود. حداقل دوسه بار تو روز می‌خوابیدن یه نفسی می‌کشیدیم.
خلاصه بهتون بگم که نمیدونم چطوری باید سختی بچه داری رو کم کرد. واقعا هر روزش پر از چالش های فراوونه.