۸ پاسخ

همونطور که من ب حرف بچم گوش دادم و سوار اسب بادیش شدم و بادش خوابید 😬😬

تنها نیستی عزیزم🤣😂😂

تصویر

ما هم ۱۳رفتیم بیرون پسرم مجبور کرد بریم یه جای دیگه بشینیم دقیق ۱ساعت منو پسرم تنها بودیم 🤦‍♀️

به همون دلیل که منم میشینم تو چادر بچم😂

منم همیشه مجبور میکنه روی ماشینش بشینم خودش روی موتور میشینه

چون که رئیس خونن با نیم وجب قدشون😬

خودش از لین لا داره تی وی میبینه 😅😅😅😬

تصویر

خخخخخ عزیزدلمممممم

سوال های مرتبط

مامان امیر حسین مامان امیر حسین ۱ سالگی
یه سوال چرا بعضی ها به خودشون اجازه میدن هر جور دلشون میخواد با بچه ات رفتار کنن 😐
رفتیم مهمونی چند تا بچه قد و نیم قد نوه های جاریم و با ما خونه ابجیم دعوت بودیم یه جوری قربون صدقه بچه هاشون میرن که انگار ناف آسمون باز شده فقط بچه اینا اومده پایین خدایی بچه هاشون مهربون و تو دل برو هستن دوست شون دارم ولی نه اینکه بخوام قربون صدقه بچه هاشون برم نیازی به محبت اونا برای بچه خودم ندارم ولی از عمد دختر جاریم جلو همه میگه به پسرش که ببین عمو مصطفی چقدر دوستت داره ( منظورش شوهر من که عموی خودش میشه ) ببین میگه چه پسر خوبی هستی ، با ادبی موهاش چقدر خوشگله قشنگ دو تا هندونه میزاره زیر بغل شوهرم که یعنی قربون صدقه اش بره بعد همیشه خدا ادعای عقل کلی و با سوادش میشه با پسرش سر گوشی من که دست پسرش بود بحث داشتن بعد یکی دو بار به پسرش گفت مامان گوشی مامانش هست بهش بده پسر منم دو سال کوچک تره نمیتونه حرف بزنه جیغ میکشید یدفعه برگشته به پسرش گفت بهش بده صدا شو در نیار منظورش بچه من بود اصلا من هیچی نگفتم اگر من این حرف و میزدم خدا شاهده جاریم و دخترش می پریدن به من چرا کسی به خودش اجازه این حرفا میده به بچه هاش بزنه یا اینکه خواهر خودم و دامادمون جلو اونا و بچه هاشون بچه من و دعوا میکردن که جیغ نزن یا فلان چیز و بهشون بده برای اینکه نخوان به اونا چیزی بگن اونا هم دو تا پسر داشتن یکیش سه سالش هست اصلا بچه من متوجه نیست به یه بهونه پسرمو صدا میزدم کسی به خودش اجازه نده چیزی به بچه ام بگه