شب همگی بخیر خانوما
دیگه بزرگ شده خوابیدنی هاپوشو هم بغل می‌کنه می‌خوابه عاشق هاپو هستش از صبح تا شب میگه هاپو 😅😅 بیرون میریم دنبال هاپو میگرده هی میگه هاپو😐😐
امروز که رفتیم پارک با چالش جدیدی روبرو شدیم اونم اینکه دست بچه ها توپ میبینن میخوادش با اینکه توپ خودشم میبرم بازی کنه ولی بازم توپ بچه هارو میبینه اونارو میخواد و امروز توپ یکیو گرفته بود و میخواست فرار کنه با اون توپ😬😐😐 کلی حرف زدم که مامانی توپ ما نیستش برای نی نی هست هی میگه نه نه من من 😑 هرچقدر گفتم نداد به نی نی آخر سر اشاره کردم که بیا توپ رو بگیر و کلی گریه کرده با گریه پارک رو ترک کردیم 😶😶 حتی تو تاپ سواری هم نمیومد پایین که بقیه ی بچه ها سوار بشن
خلاصه که پارک رفتن خیلی سخت شد و هرروز هم میخواد بره پارک 😢😢
و خود منم ی فوبیا دارم میترسم تنهایی ببرمش بیرون یا پارک هر لحظه احساس میکنم شاید ی لحظه گمش کنم یا بدزدنش با اینکه کلا پشت سرشم یا دستشو میگیرم ولی این ترس اصلا ولم نمیکنه .....🥲🥲🥲 یعنی تا میرسیم خونه نفس راحت میکشم که خداروشکر بسلامتی برگشتیم خونه
آیا شماهم این حس رو دارین یا من خیلی حساس و ترسوام؟؟!!!!
نی نی های شما هم خوابیدن؟؟؟؟

تصویر
۹ پاسخ

سلام نسیم چطوری

پسر منم از این تاب ها داره .پسرم یه پتو داره از بچگی همیشه باهاشه یه لحظه هم نباید ازش جدا بشه

پسر منم بیرون بودنی
میگه بلیم هاپو گریه🤣🤣

پسر منم عاشق هاپو هست صبح تا شب از دهنش نمیوفته

دختر منم عزیزم اینجوری شده نمیدونم فک کنم از سنشون باشه

دختر منم عاشق گربه اس میینه میگه میومیو 🤣
از هاپو بدجوری می‌ترسه اصلا نترسوندیمش هرچقدرم باهاش حرف میزنم فرق نمیکنه
ن من نمیترسم
دخترم با هیچکس هچی ارتباط برقرار نمیکنه حتی یا یچه ها همسن خودش

ببخشید از تاب ریلکسی اش راضی هستید تا چند سالگی و میشه داخلش بشینه به جا خوابیذن؟

شب شما هم بخیر
پسر من عاشق توپه و دوست داره با پا
با توپش بازی کنی
میریم پارک میره دنبال بچه ها که با توپش با هم بازی کنن
امان اگه کسی به توپش دست بزنه و با پا بازی نکنه
فکر میکنه میخواد طرف توپش رو بگیره
اول دستش رو یه حالت ایست نگه میداره
اگه ظرف توپش زمین نزاره
یه چکی ظرف مهمون میکنه که نگم
خداشاهده تا حالا هیچ کس جلو پسر من خشونت نداشته
نمیدونم این چک رو دو سه هفته است چه جوری یاد گرفته
ماشاالله دستشم خیلی سنگینه
امروز تو پارک از خجالت یه بچه دراومد
از خجالت آب شدم

نه من مثل شما حساس نیستم
اتفاقا سعی میکنم تا جایی که بشه از کسی کمک نگیرم
با اینکه مادرم بهم نزدیکه و جان و دل کمک میکنه
ولی نمیخوام از زندگی خودش بزاره برا من

شبها اینجا میخابونیش؟

سوال های مرتبط