اصن از فکر و خیال زایمان خوابم نمیبره همش فکر زایمان و طبیعی بشه یو سزارین رو دارم هزار و یک فکر دیگه دارم موندم‌ چی کار کنم میگم پاشم برم تنیز‌کاری کنم یکم ازبیکاری

اصلا نترس عزیزم چه طبیعی باشی چه سزارین خدا یه قدرتی میده بهت که خودت باورت نمیشه چطور تحمل کردی
ببین من اینقد لوس و ترسو بودم که تا خون از دماغ یکی میومد من از حال میرفتم بعد بچم به پا بود سزارین باید میشدم اصلا فکرشو نکردم زیاد
خداروشکر بد هم نبود اصلا چیزی نمی‌فهمی امپولش هم درد نداره میزنه سریع بی حس میشی واسه من خیلی قوی بود خوابم برد کلا هیچی نفهمیدم از برداشتن بچه بعد تو ریکاوری بهوش اومدم دردای بعدشم شیاف میزارن کم کم اوکی میشی گلم انشاالله که هرچی به صلاحته همون بشه خدا واسه بندش بد نمی‌خواد به این فکر کن که کوچولوتو بغل میگیری درد زایمان چه طبیعی باشه چه سزارین درد فراموشیه یادت میره

خودتو برای هر دو اماده کن و بگو هر کدوم خیره بشه
من دوست داشتم طبیعی زایمان کنم ولی نشد و سزارین شدم
ولی کامل خودم اماده کرده بودم که هر چه صلاح بچه و خودمه بشه
سزارین هم خوب بود

وای بهترین روز زندگیته
من دلم پر میکشه واسه اون لحظه ک دخترمو گذاشتن رو سینم
فقط ب اون لحظه فک کن

چند هفته ای شما مگه ؟؟؟