۱ پاسخ

مردا همشون همینن من با اینکه خودش گفت نگه دار اما هنوز میگه نگاش کن نگاش کن بچه برا چیمه من میخواستم سقط کنم خودش نزاشت خواست خدا بوده تا الان که بیشترش و رفتم اما بازم میگه برا چیمه خدا بزرگه ولشون کن قوی باش وبه خودت متکی

سوال های مرتبط

مامان ♥️آوا🧿 مامان ♥️آوا🧿 ۱ ماهگی
رفتم ب پرستار با اون حالم خبر دادم تا صبح ساعت ۷ ک بردنم برا بخش زایمان همش اومدن معاینه م کردن منم همش درد میکشیدم تا ساعت هشت صب با کلی معاینه ب زور ۲سانت باز شده بودم🥺ک ساعت ۱۱ ظهر بردنم اتاق عمل کیسه آبم رو پاره کردن و من تا ساعت ۱۲و ۲۰ دیقه ظهر درد و عذاب کشیدم ۶ سانت باز شدم از بس درد داشتم ب پرستارا گفتم ک بیان برام آمپول بی حسی بزنن هیچکی بحرفم گوش نمیداد و میگفتن قوانین داره گرفتن آمپول بی حسی و قانونش اینه ک ۶سانت باید باز شده باشی خیلی درد داشتم ک بار آخر اومدن برا معاینه گفتن ۶سانت بازه و میتونید بهش آمپول رو تزریق کنید ب عنوان ی مادر و یه همسر تنها دقدقه م ترس از تنها شدن همسرم و دخترم بود و الا خیلی عذاب کشیدم آمپول رو ک زدن تقریبا ماما آومد معاینه و داد زد رو سر پرستارا گفت ک فول شده بدوید بچه الان میاد وای خدا با اینکه ۹سانت رو باز بودم بچه م نمیومد ک مجبور شدن تا سمت لگنم رو پاره کنن خلاصه پاره پاره شدم و داشتم میمردم ک ساعت ۱۲و ۴۵ دیقه دختر قشنگم آوا خانوم پا ب دنیامون گذاشت و دنیامون رو قشنگ تر کرد🫢 بچه ها من سر بارداری اولم ن زجر کشیدم ن عذاب ن اینک اذیت شدم ولی سر بارداری آوا از اول بارداری عذاب کشیدم و اذیت شدم تا ب دنیا آومد واقعا خیلی سخت بود عذاب آور بود زایمانم خیلی خیلی درد و عذاب کشیدم 🥹🥹🥹ولی واسه ی همه سر زایمانم با اون حال خیلی خرابم دعا کردم چه برا مامانا باردار چه برا آقدامی ها ایشالا دامن همه ی چشم انتظارا هم ب زودی سبز بشه و لبشون خندون شه🤗🤗🤗اینم از تجربه زایمانم بچه ها من ن کاری کردم ن چیزی کیسه آبم خود ب خود پاره شد و کارمم ب ختم بارداری نکشید و اینکه برا دخترمم دعا کنید چون دخترم تو دستگاهه🥺🙏🙏🙏
مامان هدیه ائمه مامان هدیه ائمه ۱ ماهگی
ادامه ماجرای داستان بارداری من پارت ۳
......
دوستان اگه میخواید بگید بقیش رو بزارم
جواب آزمایش ی ماه طول می‌کشید تو این یک ماه هر روز گریه میگردم از بس استرس داشتم
همسرم همش بهم میگ فدا سرت مگ من بچه میخام
من تو رو بخاطر بچه نگرفتم
با اینکه همه بهم میگفتن ک همسرم بچه دوست داره ولی اون اصلا نشون نمی‌داد
تو این مدت ک جواب آزمایش باید می اومد هر هفته من سونو میدادم
همش استرس داشتم خدایی نکرده اتفاقی بیفته
کلا دختر استرسی هستم
گذشت و یک ماه تموم شد و روز جواب گرفتن رسید
هر روز زنگ میزدم آزمایشگاه ولی میگفتن فقط حضوری تا رسیدیم ب جواب آزمایش سکته کردم
ک خدا رو شکر مشکلی نبود و گفتن بچه سالمه
اون روز انگار دنیا رو بهم داده بودن
ولی هنوز ماجرا تموم نشده و اصل ماجرا تازه شروع شده
جواب رو گرفتیم و بر گشتیم ابادان
و خبر رو ب خانوادم دادم
خانوادم هم دعوا ک چرا باردار شدی چرا حواست نبود و.....
الان شوهرت کار نداره
هنوز زندگیت معلوم نیست .......
خلاصه خودتون بهتر میدونید دیگ خانواده ها چجورن
منم فقط گرفته بودم ب گریه کلا افسرده شده بودم
چون واقعا ن بیمه داشتیم ن هزینه دوا دکتر
اصلا مونده بودم چیکار کنم چشم باز کردم دیدم ازدواج کردم بعدش دیدم باردارم شوکه شده بودم
سپردم ب بالایی و دیگ میدونستم قراره از این ب بعد همش سختی بیاد سراغم
......
مامان دو هدیه خدا مامان دو هدیه خدا روزهای ابتدایی تولد
بلاخره منم دیروز از دکترم نامه بستری گرفتم ان شاالله هفته دیگه چهارشنبه ب لطف خدا فرشته هایی ک بهم هدیه داد بغل میکنم
ان شاالله همه ی مامانای باردار ب سلامتی دل خوش این دوران رو بگذرونن تودلی های نازشون بغل کنن
خدایا ب عزت بزرگیت قسمت میدم ب زودی زود ب تمام مامانای چشم انتظار و اقدامی و علل خصوص دوستای عزیزم ی تو دلی خوشگل نصیبشون کن
خدایا شکرت ک همه جوره از اول بارداری تا الان هوامو داشتی ممنونم ازت و شکر گزار لطف مهربانی ک درحقم کردی
جانای عزیزم و یارا دلبندم ممنونم ک تا اینجا با مامانا همراه همپا بودین ممنون ک هستین مامانا فدای شکل ماهتون بشه قربونتون برم ک وجودتون باعث شد منو بابایی پدر مادر بشیم
عزیزای دل مامان قول میدم ک منو بابا محمد هیچ کم کسری براتون نذاریم و از همه لحاظ حمایتتون کنیم ب خواسته های دلتون برسین
تا اینجا ب لطف خدا اومدیم این ی هفته هم با مامانی همراه باشین تا شما رو بغل کنم قلب های مامان قربون اون شکل ماهتون بشم قربون اون دست پاهای کوچولوتون بشم عزیزای مامانی
خدایا ازت ممنونم هدیه های ک بهم دادی تا اخر عمرم شکرگزار لطف رحمت بیکرانت هستم شکرت خدا شکرت خیلی دوست دارم❤😘
مامان محمدحسن💙زینب🩷 مامان محمدحسن💙زینب🩷 ۱ ماهگی