۱۳ پاسخ

چون تجربه نکردی اینهمه ازش میترسی وگرنه سزارین که عمل جراحی گسترده هست بنظرم وحشتناک تره😐

متنفرم یکی دست بهم بزنه بگو طبیعی راحت ترین زایمان دنیاست اصلا ،بچه اون پایین منتظره من دکتر زنانم اوایل معاینه میکرد دلم میخواست خفش کنم

دقیقا منم حتی تو فیلم ببینم حالم بد میشه فوبیای شدییددد دارم در حدی که تصمیم گرفتیم بچه دار شیم به شوهرم گفتم من نمیدونم هزینش چقدره ولی باید سز بشم بعدا نگی نگفتی 🫣😁

منم خیلی می ترسم از طبیعی و بدمم میاد بیشتر سزارینم سخته ولی برام قابل تحمل تره

میخاستم طبیعی بیارم نتونستم ۱۶ ساعت درد کشیدم واقعا بهدش هر وقت چشم هام می‌بستم کابوس میدیدم شاید برا خیلی ها راحت باشه و کسی مسل من نباش

من دو تارو تجربه کردم زیمان اولم طبیعی بود واقعا خوب بود زیادم طول نکشید. ولی این یکی درد طبیعی کشیدم سزارین شدم واسع من که سزارین نه قبلش ن بهد ش درد نداشت فقت سرم درد میکرد

منم دارم هر چی نزدیک میشم میترسم سزارین هم پولش نیست 😔

من ک هم سنم کم بود هم اولین زایمان ولی ترس نداشتم تو بارداری هم چند بار معاینه شدم آخرم طبیعی بودم بدن ها متفاوته شما فوبیا داری

وای منم بشدت فوبیاشو دارم و میترسم از طبیعی ولی خوشبحال اونایی که میخوان طبیعی بیارن و با ترسشون کنار میان 😢

من که دیروز صبح و دیشب معاینه شدم چی بگم 😅😅😅

وای خدا

ان اس تی برای چیه!؟😑

منم خیلی میترسمممم خداروشکر ک سزارینم😂

سوال های مرتبط

مامان اوین مامان اوین ۱ ماهگی
پارت دوم زایمان طبیعی
رفتم روی تخت که بخوابم سرم سنگین بود فکر میکردم طولانیه اما به 10دقیقه نکشید ک مثل روال قبل شدم و بلندشدم شروع ب ورزش کردن. کردم و ماما هر نیم ساعت ی بار میومد معاینه میکرد چ من هیچی حس نمی‌کردم ک داره منو معاینه می‌کنه و اصلا درد نداشتم بجز معاینه دوم ک قبل بیحسی اپیدورال بود واااای نگم نگم از دردش ک چقدر وحشت ناک بود اون لحظه کلا از زایمان طبیعی ناامید شدم و فکر میکردم قرار همین دردا ادامه دار باشه اما خداروشکر با اپیدورال همه دردا تموم شد و من شدم 7ی۸سانت که کم کم انقباض هارو حس میکردم و دارو اپیدورال داشت تموم میشد که دکتر بیهوشی اومد و از پرسید هروقت درد داشتی بگو ک من اپیدورال تو برات شارژ کنم و منم چون دردارو داشتم حس میکردم گفتم درباره برام. بزنن و دوباره ورزش هارو شروع کردم گربه ای اسکات اردکی انجام میدادم و استرسم نسبت ب چند ساعت اول خیییلی کم شد و ساعت شد 2نیم 3ظهر ک ماما معاینه کرد و گفت ک هروقت احساس فشار کردم زور بزنم تا فول شم منم انجام دادم و فول شدم
مامان گل🌸 مامان گل🌸 ۱ ماهگی
سلام اومدم از تجربه زایمان طبیعی بگم سه شنبه ۳۱ تیرماه رفتم معاینه ۱ سانت بودم بعد از معاینه دردلگنم شروع شد تا صبح فردا انقباض با درد زیاد داشتم رفتم بیمارستان معاینه کردم ۲ سانت بودم باز برگشتم خونه تا ۷ غروب رفته رفته دردام بیشتر میشد ک نمیتونستم تحمل کنم رفتم بیمارستان ۳ سانت شده بود قرار بود بستریم نکنن ولی چون راهم دور بود بستریم کردن تو اتاق تنها بدون گدشی و همراه واقعا برام ترسناک بود تنهایی یک طرف دردام هم یکطرف هر یک ساعت ماما میومد معاینه میکرد تا ۱۰ شب ۳ سانت بود ولی باهر معاینه دردام بیشتر میشد تا ۱۲ شب شد ک معاینه کرد ۵ سانت شدم دردام ک افتضاح شده بود دوتا ماما اومدن بالاسرم کیسه ابمو پاره کردن اون لحظه واقها ترسناک بود از ترس میلرزیدم بعرش دکتر اومد اپیدورال تذریق کرد ک اصلا درد نداشت ماما میگفت اپیدورال تا ۷۰ درصد بی حس میکنه ولی من ۱۰۰ درصد بیحس شده بودم ک عالی بود بعد از این تا دوشب من فول شدم بدون هیچ دردی بعدش اپول فشار زدن زور زدنم شروع شد تا ۳ کله بچه گیر کرده بود ی جا نمیدونم دقیق برای چی پایین نمیومد ک دکتر اصلیم اومد با چند تا حرکت بچه رو در اورد بدون هییییییچ دردی و بخیه خوردم اینگونه بود ک دخترم ساعت ۳:۲۰صبح ۲ تیرماه ب دنیا اومد واقعا راضی بودم از طبیعی با اپیدول ب شماهم پیشنهاد میشه❤️بمارستان تخت جشمید کرج دکتر اکرم هاشمی
مامان نورِ زندگی🤍 مامان نورِ زندگی🤍 ۲ ماهگی
تجربه زایمان_پارت۲
رفتیم بیمارستان، ماما معاینم کرد و چشمتون روز بد نبینه😑چون خونریزی داشتم و دردام شروع نشده بود معاینه تحریکی میکرد که دردام شروع بشه که واقعا سخت بود!!
معاینه معمولی رو من قبلش رفته بودم مشکل نداشتم ی چیز عادی بود برام! ولی تحریکی سخت بود😪
اینم بگم هر چیزی که برای ما خوشایند نیست دلیل نمیشه ک حتما طرف با ما خصومت شخصی داره!اون ماما با معاینه تحریکی خیلی منو اذیت کرد اما اگه اون کارو اون شب انجام نمیداد الان ممکن بود بچه ی من دچار مشکل بشه یا خدایی نکرده اتفاق بدتری بیفته🫠
خلاصه بعد کلی معاینه تحریکی من دردام شروع شد اولش قابل تحمل بود با همون دردا و همزمان خونریزی رفتم بستری شدم و دردامم هی شدید تر میشد
برخلاف تصورم ک فکر میکردم از پس درد زایمان طبیعی بر میام،تازه دوسانت شده بودم ولی داشتم از درد شدیدش روانی میشدمم😑و واقعا وسط کار مث چی پشیمون بودم
خدا خودش به دادم رسید که ماما اومد معاینه کنه و ببینه من چند سانتم که انقدررر دارم دادوبیداد میکنم😅که دید هنوز دو سانتم!ولی
ادامه پارت بعد
و م
مامان فسقلی مامان فسقلی ۴ ماهگی
خب منم اومدم تجربه زایمانمو بگم بهتون😍
من دقیقا ۳۸هفته بودم ک تصمیم داشتم طبیعی زایمان کنم و رفتم معاینه لگن شدم ک خیلی واسم دردناک بود حالا معاینه تحریکی نبود و بعد اون لکه بینی داشتم و بخاطر درد معاینه از لحاظ روحی خیلیییی بهم ریخته شدم تا ۳ روز حالم بد بود بعد با خودم گفتم من قراره زایمان کنم ک خیلی از عوارض و نداشته باشم پس وقتی با معاینه انقد حالم بده حتما بعد زایمان بدتر میشم جوری بودم ک میگفتم من بعد زایمان خودمو میکشم ک دیگ خانوادم گفتن برو سزارین منم منتظر ی جرقه بودم سریع رفتم پیش دکتر خودم و واس فرداش وقت زایمان گرفتم و درسته عمل بود ولی خیلی استرس نداشتم و سریع وسیله هارو اماده کردیم و رفتیم بیمارستان سوند اصلا درد نداشت و یه حس بد داشت تو اتاق عمل هم هیچییی نفهمیدم فقط تهوعی ک داشتم اذیتم میکرد ولی چون ناشتا بودم فقط عوق میزدم بعدشم ک اوردنم بیرون ماساژ رحمی چندتای اولو اصلا نفهمیدم ولی دوبار ک ماساژ دادن درد داشت ولی ن اونجور ک میگفتن با ی دست اروووم ماساژ میدن بعدم ک گفتن راه برو من سعی میکردم خیلی نترسم دردناک بود ولی ب خودم میگفتم اینم میگذره پمپ دردم نداشتم فقط بدیش این بود ک بیمارستان مسکن نمیدادن دیگ خودم قایمکی رفتم ی مفنامیک خوردم و شبو خوابیدم ولی بدون مسکن یکم سخته