۱۱ پاسخ

برا دخترم متاسفم ک دقیقا همینه همش شوهرمو میزنه چنگ میگیره اینجا همه گفتن پسرشون اینجوریه ولی دختر منم هس🥲

خوب عزیزم طبیعی پسر تو این سن با اینا محبتش نشون میده چون بلد نیست که هیجاناتش کنترل کن کاملا طبیعی به بدی خوبی نیست باید اروم بهش بگی راه درستش نشون بدی مثلا بگی دست واسه زدن نیست بیا ناز کنیم بوس کنیم بغل کنیم اگر هر روز تکرار بشه یاد میگیده خودتونم باید اروم باشید نه اون زد توام پاشی بزنی لهش کنی همین

پسر من علاوه بر اینا فوشم یاد گرفته متاسفانه هر کاری هم کردم از سرش نمیوفته فقط یکبار از یکی شنید راه می‌ره هی تکرار میکنه

دقیقا پسر منم همینه

سلام داری ناخواسته انگارحسین منو تعریف میکنی خواهر بخدا
محبت بهش نیومده انگار

من كه بريدم واقعا بچه داري سخته ،اين سري پسرم اومد منو چنگ انداخت بعد عصبي شدم خودشو اروم چنگ انداختم
بهش گفتم گاز چنگ بزني منم همين كار رو باهات ميكنم فعلا جواب داده

خوب گفتی ها پسر منم همینه واقعا بنظرتون چیکار. کنینم اصلا حرف گوش نمیدن

بخدا خندم گرفت
خدا شاهده پسر من از وقتی بیدار میشه تا شب فقط خدا میدونه چند بار لگد میزنه به بهمون ب پسر بزرگم میزنه بعضی موقع ها گریش میگیره میگه پشتمو شکوند لپمونو میگیره می‌کشه سیلی میزنه فکر کردم فقط بچه من اینجوریه

دقیقا پسر منم هست😂🫣😅مشت طلایی و گاز و وسایل پرت کنه با پدرش هم سازگار نیست

اینی گ گفتی پسر منه 🫤و ما چقد سراین قضیه خودخوری میکنیم

چقدر پسر منه پسرت

سوال های مرتبط

مامان سامیار مامان سامیار ۳ سالگی
من یه مشکل خیلی بزرگ با پسرم دارم به نظرتون چیکار کنم،پسر من کلا لجباز و شیطون هست اما تو خونه قابل کنترله و اینطور نیس که بگم کار خطرناک میکنه،اما وقتی میریم خونه مادرشوهرم بچه های خواهر شوهرم هم هستن یکیشون ۷ سالشه اون دوتا دیگه کوچیکترن و آروم تر هر چی میگم با کوچیکا بازی کن اصلا سمت اونا نمیره فقط دنبال بزرگه میره بزرگه هم اذیتش میکنه گاهی،پسر منم بلد نیس بازی کنه درست فقط بدو بدو میکنه بلند میخنده،پسر خواهر شوهرمم وقتی دلش بخواد به بچه من میگه بیا بازی وقتی که پسر من سمتش بره داد میزنه که سامیار نیاد پیش من،خب من هزار بار بع پسزم گفتم نرو پیشش ولی بازم میره و شلوغ بازی میکنه هر چند پسر خواهر شوهرمم شلوغه اما پسر من نفهم تره مثلا اصلا سرسفره نمیشینه تو مهمونی هی میچرخه دور سفره میره سمت بجه ها واقعا معذبم دیگه نمیدونم چیکارش کنم،خانه کودک میبرم تو کوچه میبرم با بچه ها بازی کنه اما بازم وقتی پسر خواهر شوهرمو میبینه هیجان زده میشه اصلا دوس ندارم سمت اون بره چون اونم داد میزنه همه چیو تقصیر این میندازه