۷ پاسخ

عزیزم فقط به خدا بسپار و رهاکن و دعای خوب براش بکن تا به خودت برگرده
من دوسال چشم انتظار بودم
خواهرم همون دوماه قبل اقدام من به بارداری بچه دومو باردارشد ومن تازه اول راه بودم و مهم نبود برام
تااینکه دوسال گذشت ومنم واقعا از روحی داغون شده بودم یدفعه خواهرم باردارشد و من خییییییییلی شوک بدی بهم وارد شد چون همش میگفت نمیخوام
منم بهش گفته بودم صبرکن من بچه اولمو بیارم بعد تو سومی رو بیار
تا چندماه من همش میگفتم خدایا چرا به اون سومی روهم دادی به من نمیدی وخیلی باخودم کلنجار میرفتم
تا یه روز رها کردم و براش دعاکردم که سلامت زایمان کنه و دست برداشتم از اینکه بگم چرا اون سومی رو داره من اولی رو ندارم
خواهرم به ماه هفتم بارداری که رسید من دراوج ناباوری و واقعا بیخیالش شده بودم و حتی رفتم خونه بابام که یک هفته بمونم استراحت کنم و همون موقع فهمیدم ۶هفته باردارم!!
فقط بیخیالش بشو ولی درمان رو ادامه بده و برس به زندگیت
هرکاری دوست داری بکن تاذهنت آزاد بشه

سبحان الله
خدامون خیلی بزرگه🙃

من با فولیکول ۱۳ باردار شدم عزیزم ولی سقط شد

الهی شکر
انشالله دست راستش تو سر شما باشه و دامن شما هم سبز بشه 💚

شاید دارو استفاده کرده

خواهرت زایمان کرد؟ چون با فولیکول کوچیک احتمال سقط هست

شاید روزی ک رفته آزاد کرده بوده

سوال های مرتبط